سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























حسین سالار قلبها

مادر مگه چند سالته

آرزوی مردن نکن

زخم در، رو پر و بالته

فکر پر کشیدن نکن

دعام اینه که خوب خوب بشی

دوباره خونمونو شاد کنی

باید بمونی تا یه روز بیاد

داداش حسنم و دوماد کنی

خونه بی تو، بی روحه

بی تو شبها ،تاریکه

از نگاهت، معلومه

وقت رفتن، نزدیکه

مادر مگه چند سالته

آرزوی مردن نکن

زخم در، رو پر و بالته

فکر پر کشیدن نکن

مادر مگه چی دیدی که

این جوری زمین گیر شدی

صورتت چه پریشون شده

یک شبه چقدر پیر شدی

پیچیده تو تموم شهرمون

حکایت تو و شهامتت

ولی حالا که توی بستری

کسی نیومده عیادتت

تا چشماتو، می بندی

بابا انگار ،میمیره

انتقام، اشک تو

کی برامون می گیره

مادر مگه چند سالته

آرزوی مردن نکن

زخم در، رو پر و بالته

فکر پر کشیدن نکن

مادر چرا مونده هنوز

خاک کوچه رو چادرت

خونمون، تو سکوته

ولی ،گریه ی می کنه دخترت

مادر مگه چند سالته

آرزوی مردن نکن

زخم در، رو پر و بالته

فکر پر کشیدن نکن



نوشته شده در یکشنبه 91 فروردین 27ساعت ساعت 1:52 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin