سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























حسین سالار قلبها

این روزها که دیدنتان کیمیا شده

این خانه بی نگاه تو دار العزا شده

باور نمی کنم چقدر آب رفته ای

حتی برای ناله لبت بی صدا شده

من میخ بر دلم نه، به تابوت می زدم

هر چند خنده ای به لبت آشنا شده

شرمنده ام که بودم و پای غریبه ها

با شعله های سرخ به این خانه وا شده

شرمنده ام که بودم و نامحرمان شهر

آن گونه در زدند که از هم جدا شده

فهمیده ام چه بر سرت آن روز آمده

از وضع چادری که پر از رد پا شده

وقت نفس کشیدن تو این صدای چیست

این استخوان سینه چرا جا به جا شده؟!

پیراهن حسین مرا دوختی ولی

افسوس حرف روز و شبت بوریا شده

با زینبم بگو سه کفن مانده پیش ما

با زینبم بگو که به غم مبتلا شده

با او بگو که بوسه زند بر گلوی خشک

بر حنجری که محمل سر نیزه ها شده

با او بگو که بوسه زند جای مادرش

بر پیکری که خرد شده، آسیا شده



نوشته شده در سه شنبه 91 اردیبهشت 5ساعت ساعت 12:1 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin