حسین سالار قلبها

من هستم و تو هستی و یک فاصله بین ما
من تنها هستم و عاشق هستم و دلتنگ یار
لحظه هایی بود که هر گاه دلتنگت میشدم کار من اشک ریختن بود و غصه خوردن
مدتیست که دیگر دلتنگت نمیشوم ، بر سر سجاده عشق سجده میکنم و تو را دعا میکنم.
با خدا راز و نیاز میکنم
آخر سر یک سجاده خیس به جا می ماند و یک دل خالی از درد و دلتنگی.
کار من شب و روز راز و نیاز با خداست ، دو چشم خیس و  یک دل خالی از درد سهم من از دیدار با اوست.
سجده میکنم در برابر او که ما را یاری میدهد ، و روزی ما را به هم خواهد رساند .
من که امیدوارم به فرداهای با تو بودن ، تو نیز با امیدواری من امید داشته باش به خدای خویش.
من هستم و روز و شب راز و نیاز با خدا ، یک دل پر از راز هست و تو هستی که تنها نیاز منی.
بعد از ذکر کلام خدا ، نام مقدس تو را زمزمه میکنم ، برای خدا ، برای دلم.
ما را به هم برسان ای بخشنده ترین ، ای مهربانترین



نوشته شده در پنج شنبه 90 مهر 28ساعت ساعت 10:19 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin