سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























حسین سالار قلبها

گرایش های فمینیستی در مقابل دیدگاه رایج در غرب ، که غالباً بر ضد حقوق زنان بود ، فمینیست ها نوشته هایی از زنان درباره ی حقوق زنان یافته اند ، که به قرن چهاردهم باز می گردد. در قرن هیجدهم ، اروپا شاهد یکی از مهم ترین تحولات تاریخ خود بود ؛ در پی سلسله تحولاتی که از سال 1789 تا 1799 در کشور فرانسه اتفاق افتاد و به «انقلاب کبیر فرانسه» مشهور شد ، نظام سلطنت از میان رفت و جمهوریت جای آن را گرفت. مجلس شورای ملی تأسیس شد و لایحه ی حقوق بشر فرانسه تدوین گردید. اما نکته ی جالب آن بود که مسأله ی برابری حقوق انسانی ، که در اعلامیه ی حقوق بشر فرانسه مطرح شده بود ، زنان را در بر نمی گرفت. این اعلامیه که به نام «حقوق مردان» بود ، با مخالفت زنان انقلابی فرانسه روبه رو شد. پس از انقلاب فرانسه ، نویسندگانی چون «کندورسه» و «سن سیمون» مباحث مربوط به حقوق زنان را ادامه دادند. موارد اشاره شده به آرمان های فمینیستی قابل انکار نیست ، اما ریشه ی فمینیسم به عنوان یک جنبش اجتماعی ، سیاسی را می توان به اواسط قرن نوزدهم و ایجاد باشگاه های زنان پس از انقلاب فرانسه باز گردانید. در همین اوان بود که واژه ی فرانسوی فمینیسم برای اشاره به طرفداران برابری حقوق زن و مرد به کار رفت ؛ «Feminism». این واژه با اندکی تغییر در زبان های انگیلیسی ، فرانسوی و آلمانی به یک معنا به کار می رود. اواخر قرن نوزدهم جنبش های زنانه شکل بین المللی به خود گرفت و زنان کشورهای اروپایی در اجتماعاتی مهم ترین مسائل زنان را مطرح کردند. پس از اعطای حق رأی همگانی به مردان فرانسه ، آلمان و سوئیس در دهه ی 1870 و دیگر کشورها تبعیض میان زنان و مردان برجسته تر شده بود. تا سال 1900 اکثر فمینیست ها متقاعد شده بودند که تنها راه دست یابی زنان به فرصت های برابر ، در درجه ی اول ، کسب رأی است. در کشور انگلستان نیز از اوایل قرن بیستم طرفداری از حقوق زنان توسط دوشیزه «پانک هورست» آغاز گردید و زمینه ساز دست یابی زنان انگلیسی به حق رأی در سال 1918 گردید. زنان آمریکایی هم در سال 1920 به حق رأی دست یافتند. از نظر تاریخی ، تکامل فمینیسم به دو مرحله ی اصلی تقسیم می شود ؛ مرحله ی اول از اوایل قرن نوزدهم تا اندکی پس از جنگ جهانی اول یعنی تا سال 1920 است. ویژگی موج اول ، توجه به دست یابی زنان به حقوق مدنی و سیاسی برابر ، به ویژه برخورداری از حق رأی است. جنبش های زنان ، رو به افول گذاشت و تا پس از جنگ جهانی دوم ، تحرک قابل توجهی صورت نگرفت. موج دوم جریان فمینیستی از دهه ی 60 آغاز شد. رهبری این جریان را فمینیست های انسان گرا به رهبری «سیمون دوبوار» (1908 میلادی) در دست داشتند ، که با انتشار کتاب جنس دوم (1949) زمینه ساز شکل گیری گرایش های تند (رادیکال) در جریان های فمینیسم شد. شاخه های فمینیسم تنوع گروه ها و گرایش های فمینیستی به گونه ایی است که برخی دانشوران غربی به جای کلمه ی فمینیسم ، واژه ی « فمینیسم ها» را مورد استفاده قرار دادند. گویا اختلاف های موجود به قدری گسترده می باشد که وجه اشتراک مهمی در تمام آنان وجود ندارد. ولی باید اذعان نمود که فمینیست ها با وجود اختلاف دیدگاه های اساسی در دو مسأله ی مهم وحدت نظر دارند ؛ اول آن که زنان به دلیل جنسیت خود گرفتار تبعیض و فروتری هستند و نیازهای آنان نادیده گرفته می شود. و دیگر آن که ؛ این تبعیض باید از بین برود و لازمه ی از بین بردن این تبعیض ، اصلاح نظام اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی است که علت پیدایی تنوع دیدگاه های فمینیستی را می توان در پاسخ به این دو سؤال اساسی مطرح نمود ؛ اول این که علت فرودستی زنان را چگونه تحلیل می کنید؟دوم این که راه حل پیشنهادی برای اصلاح کلی وضعیت زنان چیست؟ لذا مکاتب بر اساس آموزه های خود علت فروتری زنان را تحلیل نموده ، دست کم به پنج گرایش عمده می توان اشاره نمود که در پاسخ به این دو پرسش ، جواب های متفاوتی دارند ؛ 1- فمینیسم لیبرال لیبرال ها قدیمی ترین گروه های فمینیستی هستند که هم اکنون در اقلیت به سر می برند و در پاسخ به سئوال اول معتقدند که : نقش های جنسیتی تبعیض آمیز ، باورهای پذیرفته شده درباره ی تفاوت در جنس و روابط اجتماعی است ، که سرنوشت متفاوتی برای مرد و زن رقم می زند ؛ لذا لیبرال ها مخالف نقش های کلیشه ایی در خانواده و جامعه اند. این گروه متأثر از دیدگاه های لیبرالی ، اصل را بر آزادی عملکردها ، لذت جویی و رضایت خود محورانه قرار داده اند و نسبت به نقش مادری و همسری در خانواده های سنتی از آن جهت که محدود کننده ی تمایلات افراد خانواده است ، بدبین هستند و کار خانگی را به طور رسمی جزء اشتغالات دیگر به حساب نمی آورند و آن را ظالمانه می دانند. در پاسخ به سئوال دوم معتقدند با اصلاح قوانین و ساختار سیاسی و اجتماعی می توان به اهداف تساوی طلبانه رسید. آرمان آنان تحقق جامعه ایی دو جنسی است که اعضای آن از نظر جنسی مذکر یا مؤنث اند. اما ویژگی های زنانه و مردانه را با اختلاف های فاحش نشان نمی دهد. از میان نظریه پردازان قدیمی لیبرال می توان به «هاریت تیلور» اشاره کرد و از لیبرال فمینیست های جدید «بتی فریدان» نویسنده ی کتاب «رمز و راز زنانگی» را می توان اشاره کرد. 2- فمینیسم مارکسیسم «کارل مارکس» و «فردریش انگلس» بنیانگذار نظریه ی مارکسیسم در قرن نوزدهم اند. محور اصلی توجه آنان به نقش اختلاف های طبقاتی و تحول ابزار تولید در وقوع تحولات فرهنگی و اجتماعی است. در نظریه ی مارکسیسم ، تابعیت تاریخی جنس زن نسبت به مرد ، ریشه ی اقتصادی دارد و بر ماهیت زیست شناختی زنان مبتنی نیست ، خانواده به شکل کنونی نیز چیزی جز نظامی متشکل از نقش های مسلط و تحت تسلط که نظام سرمایه داری بر بشریت تحمیل کرده است ، نیست. تأکید مارکس بر این بود که تنها با تغییر شکل سرمایه داری ، طبیعت آزاد انسانی شکوفا می شود و تساوی جنسیتی پدید می آید. بنابراین لازم است انقلابی از سوی کارگران پدید آید و با حذف سرمایه داری ، آرمان های تساوی طلبانه را محقق سازد. بنابراین زن و مرد باید با تمام قوا به جنگ طبقاتی دامن بزنند و مسأله ی زنان را تا سرنگونی سرمایه داری کنار بگذارند. به اعتقاد مارکس و انگلس ، خانواده نخستین نهاد اجتماعی است که تقسیم نابرابر کارآمد در آن صورت می گیرد و باید نابود گردد. بنابر این با پیشنهاد حذف خانواده به شکل رایج آن ، ایجاد مؤسسات اشتراکی را پیشنهاد می کنند که در آن مجموعه ی کارهای خانه و نگهداری از کودکان از وظایف اجتماعی هر دو جنس به حساب می آید. خلاصه : مارکسیست های اولیه در پاسخ به سؤال اول ،تحولات اقتصادی را منشأ فروتری زنان و در پاسخ به سؤال دوم ، انقلاب اقتصادی و نفی سرمایه داری را عامل رهایی آنان می دانستند. 3- فمینیسم رادیکال این گروه معتقدند که :هر یک از نهادهای اجتماعی ، نظامی است که با آن برخی از انسان ها برخی دیگر را تحت تسلط خود در آورده ، بر آنان ستم می کنند اما از میان تمام ستم های طبقاتی ، قومی ، مذهبی ، نژادی و جنسیتی ، بنیادی ترین ساختار ستمگری به جنسیت تعلق دارد ، که همان نظام پدر سالاری است. «سیمون دوبوار» معروف ترین شخصیت این گروه معتقد است که : هیچ انسانی زن یا مرد متولد نمی شود ، بلکه هویت زنانه یا مردانه را در طول حیات خود کسب میکند ، تفاوت های فیزیولوژیک تنها زن و مرد را از نظر زیست شناختی از هم متمایز می سازد و تفاوت های ذهنی ، روحی و اختلاف در نگرش ها و استعدادها تماماً محصول روابط اجتماعی و تاریخی است. رادیکال ها بر خلاف لیبرال ها که قوانین نابرابر را عامل فروتری زنان می دانستند ، معتقدند که مسائل نابرابری زنان ، ریشه های بسیار عمیق تری در ذهنیت ها و فرهنگ ها دارد و انقلاب در قوانین تا زمانی که درون فرهنگ موجود انجام شود ، تنها مرهمی بر زخم های عمیق جنس مؤنث است. لذا برابری قانونی در جامعه ایی لبریز از نابرابری های فرهنگی و اعتقادی چندان ثمری نخواهد داشت. لذا در پاسخ به سئوال اول ، رادیکال ها ستمگری جنسی ، جنس مذکر را ریشه ی تمام ستم ها و عامل نابرابری زن و مرد می دانند. به اعتقاد آن ها ازدواج و خانواده مهم ترین عامل توسعه و پایداری پدر سالاری است ، عامل بدبختی زنان و نوعی فحشای عمومی است. آرمان رادیکال فمینیست ها ، تحقق جامعه ی فاقد جنسیت است ؛ از این رو آرمان انسان ، آرمان زن است اما زنی که تحت سلطه ی نظام پدرسالاری نباشد. اما در پاسخ به سئوال دوم ، پیشنهادی می دهند که برابری فقط از طریق انقلاب جنس مؤنث پدید خواهد آمد. اگر زنان یک طبقه اند ، پس باید همچون یک طبقه بر ضد عوامل سرکوب خود سازمان یابند. بنابر ایم مبارزه ی سیاسی سیازماندهی شده بر ضد سلطه ی جنس مذکر ، چه در حوزه ی عمومی (جامعه) و چه در حوزه ی خصوصی (خانواده) امری لازم به حساب می آید ئ تأسیس سازمان های مستقل ، تنها راه تحقق و سازماندهی این مبارزه است. چون نهاد خانواده و ازدواج از مهم ترین عوامل سرکوب زنان اند ، لازم است ارتباطات جنسی در خارج از نهاد خانواده سامان یابد ، از این رو همزیستی آزاد با جنس مخالف یا موافق که التزامات خاص زناشویی بر آن حاکم نباشد ، پیشنهاد شده است. بعضی پا را فراتر گذاشته و بر این باورند که برای پیروزی در این مبارزه لازم است ارتباطات جنسی در همجنس گرایی محدود شود. 4- سوسیال فمینیسم سوسیال فمینیسم گرایشی است که از دهه ی 1970 میلادی و از آمیزش دو دیدگاه مارکسیسم فمینیسم و رادیکال فمینیسم به وجود آمده است. نظریه پردازان این گروه بر آن بودند که بهترین عناصر فکری این دو گرایش را پذیرفته و از اشتباه های هر یک مبرا باشند. به نظر آنان ، هم نظام جنسیتی پدر سالارانه و هم نظام سرمایه داری در ستم بر ضد زنان نقش اساسی دارند؛ لذا عبارت «سرمایه داری پدرسالارانه» تعبیری گویا برای نشان دادن ریشه ی ظلم بر ضد زنان است. بدین ترتیب انگشت گذاردن بر مشکل تبعیت زنان در حیطه ی اقتصادی کافی نیست و نبرد باید در جبهه ی خانه نیز ادامه یابد و برای رسیدن به این هدف تغییر در آموزش ، کار ، سرپرستی از کودکان و عرصه های دیگر ضرورت دارد. بنابراین سوسیالیست ها در پاسخ به پرسش اول ، علت فرودستی زنان را نظام اقتصادی و سلطه ی پدر سالارانه می دانند و در پاسخ به پرسش دوم ، علاوه بر مبارزات طبقاتی ، مبارزه ی جنسیتی را نیز لازم می شمارند. از مهم ترین نظریه پردازان این گروه ، می توان به «هایدی هارتمن» اشاره کرد. 5- فمینیسم فرامدرن (پست مدرنیسم) در چند دهه ی اخیر شاهد بروز تحولات فکری هستم که از آن با عنوان «پست مدرنیسم» (فرامدرن) یاد می شود. نسبی گرایی شاخصه ی اصلی این دیدگاه است. بر همین اساس پست مدرن ها قبول ندارند حقیقت غایی یا عینیتی وجود داشته باشد که با کاربرد مفاهیم مربوط به عصر جدید غرب (روشنگری) همچون خرد و شناخت ، قابل فهم باشد. از این دیدگاه ، هر مکتب فکری که مدعی درک واقعیت در وجهی یکسان و یک پارچه باشد (لیبرالیسم ، مارکسیسم ، سوسیالیسم یا ناسیونالیسم) هم گمراه کننده و هم ظاهر فریب است. پست مدرن ها می گویند : چون واقعیت بسیار پیچیده تر از آن است که در روش واحدی برای دیدن جهان بگنجد ، آن ها تلاش برای ایجاد یک مکتب فمینیستی خاص را رد می کنند ؛ چرا که روش زنان برای درک خویش ، چندگانه و متنوع است. بنابراین مدل واحدی از فمینیسم که بتوان آن را بر همه ی زنان تحمیل کرد ، وجود ندارد بلکه هر مدلی برای یک فرد مناسب است ؛ پس می توان گفت به تعداد زنان جهان ، فمینیسم وجود دارد. در این دیدگاه ، هر فرهنگ برای مشکلات جامعه ی خود پاسخ هایی بومی دارد که باید تنها در محدوده ی همان فرهنگ ، ارزیابی گردد. مشکلات زنان عراقی و افغانی با مسائل زنان کانادایی و آمریکایی متفاوت است ؛ بنابراین لازم است زنان در شرایط و مناطق مختلف ، راه های متفاوتی برای مقابله با پدر سالاری بپیمایند. این امر جزء خرافات و توحش های روزگاران کودکی نوع بشر شمرده خواهد شد.» ورود این چنینی زن به اجتماع ، گذشته از فساد اخلاقی و بی بندوباری که به دنبال داشت ، کانون خانواده را متلاشی کرد ،به طوری که امروزه متفکران دلسوز آن دیار ، خود از متلاشی شدن خانواده که کانون محبت و تربیت فرزندان شایسته است ، می نالند. با متلاشی شدن خانواده و از بین رفتن علاقه و ارتباط پدر و مادر در محیط خانواده و فرو ریختن خیمه ی خانواده ، فرزندان حیران و سرگردان و محروم از محبت و عاطفه ی پدری و مادری وارد اجتماع شده و هر کدام جذب قطب هایی در اجتماع فاسد گشته و بسیاری از آنان به پوچی رسیدند. طراحان و صحنه گردانان ، سیستمی را پایه گذاری کردند که پدر ، مادر و فرزند ، هر کدام بیگانه از یک دیگر و به صورت جدا فقط کار کنند و کار کنند تا نظام سرمایه داری سر پا بماند و البته مردم نیز از رفاهی نسبی برخوردار باشند. در آن سیستم هدف ، کار و فعالیت است و از برآورده کردن نیازهای معنوی و روحی خبری نیست ؛ چرا که بسیاری از نیازهای روحی و معنوی در آن زندگی به فراموشی سپرده شده است. در چنین نظامی زن بیش از مرد متضرر شده است ؛ چرا که او بیش از مرد از خلقت و فطرت خویش فاصله گرفت و به تعبیر صحیح تر دور نگه داشته شد. در این سیستم ، زن هم نیروی کار ارزان برای مردان استثمارگر است ، هم بدون آن که مرد بار سنگین مسئولیت معیشت زن را بر عهده بگیرد و رسالت اداره ی خانواده ، همسر و فرزندان را بپذیرد ، مجاناً به هدف خود که همانا بهره کشی بی حد و حصر جنسی از زن بود ، رسید. البته شناخت عمیق از بعضی از روحیات زن ، مثل علاقه به خودنمایی ، او را مانند کودکی با اسباب بازی ها مشغول کرد. او را ستاره ی تئاتر و سینما نمود ، چهره ی شاخص تبلیغاتی برای شرکت ها و سازمان ها کرد ، و این همه را با شعار فریبنده ی «آزادی زن» و «تساوی زن و مرد» انجام داد. ج) زن ، کالای تجاری مصیبت بارتر آن که امروز زن به عنوان یک کالای تجارتی در اروپای متمدن ، خرید و فروش می شود. در مجارستان یک قاچاقچی می تواند یک دختربچه ی یتیم را به قیمت یک ماشین کهنه یعنی 900 دلار خریداری کند ، سپس می تواند این دختر را به قیمت 2700 دلار به یکی از مراکز فساد غربی بفروشد ، صاحب مرکز می تواند با کرایه دادن این دختر بچه به مراکز فساد لندن ، پاریس یا آمستردام چند برابر این پول را بدست آورد. یک پلیس لندن در این باره می گوید : تجارت زن در حال رونق گرفتن است. چون تقریباً بی خطر و پرسود است. تجارت مواد مخدر ، پول ساز است اما هر روز خطرناک تر می شود و ممکن است بیست سال حبس برای مجرم در پی داشته باشد ؛ اما خرید و فروش زن ، آسان و پرسود است به خصوص وقتی که آن ها را با ماشین از اروپای شرقی می آورند و خرج هواپیما را هم نمی دهند! بنابر گزارش سازمان بین المللی مهاجرت ، هر ساله هزاران زن اروپایی خرید و فروش می شوند. طریقه ی کار ، این گونه است که زن ها از طریق دوستانشان یا آگهی روزنامه ها مطلع می شوند که می توانند در کشورهای مختلف اروپای غربی به عنوان رقاصه یا کارگر کاباره کار کنند. برای این کار داشتن زبان لازم نیست. حقوق خوب و حتی پروانه ی کار هم داده می شود! دبیر کل سازمان یاد شده می گوید : زن های روسی اکثراً از مرز لهستان وارد می شوند. در آنجا مدارک شناسایی و روادید توریستی در اختیار آن ها قرار می گیرد. برای زن های دیگر روادید رقاصی یا هنرمندی تهیه می شود! ملاحظه می شود که در عصر جاهلیت مدرن و با شعارهای فریبنده نه تنها زن از مظلومیت و محرومیت ، نجات نیافت بلکه در بعضی از ابعاد ، محروم تر و مظلوم تر شد. اگر در گذشته استبداد حاکم بود و زن به صراحت استثمار می شد ، امروزه با شعار دموکراسی و آزادی و تساوی حقوق ، زنان از هویت خویش دور مانده ، به صورت کالای بی ارزشی در آمده اند. در گذشته زن ، تنها تحت ستم شوهرش بود اما امروز تحت ستم مردان بی شماری است. بخش سوم : ظلم به زنان افغان زنان افغان نه نامی دارند ، نه چهره ایی « تا چه وقت باید ما آرام باشیم؟ تا هنگامی که ما ، کشور ما ، دموکراسی ما و موقعیت زنان در این کشور قوی شود ، پس از آن می توانیم دهان هایمان را باز کنیم.» این سخن «فتانه گیلانی» زن میانسال عضو کمیسیون قانون گذاری «لویه جرگه» (بزرگ ترین مجتمع قانون گذاری افغانستان) است. او در فریادی که سال گذشته (1382 شمسی) در جلسه ی تدوین قانون اساسی «لویه جرگه» بر سر مردان کشید ، خواستار محاکمه ی آن ها به خاطر جنایات بعضی از آنها در سال های گذشته شد. پس از آن میکروفون ها قطع و او تهدید به مرگ شد! بدین ترتیب آزادی افغانستان از استیلای طالبان ، تنها در گذاشتن با برداشتن برقع های آن ها که روزگاری به آن ها شهرت جهانی بخشیده بود ، محدود نمی شود. هر چند این امر برای تمام جهانیان روشن است که منظور از به قدرت رساندن طالبان ، نشان دادن چهره ایی خشن و عقب مانده از اسلام در مقابل اسلام پیشرو در ایران اسلامی بوده است. پس از آشکار شدن رفتار بیرحمانه ی طالبان که با استفاده از قوانین مذهبی هر بلایی را خواستند بر سر زنان افغانستان آوردند ، ناگهان رسانه های گروهی بورژوازی غربی شروع به افسانه سرایی کردند ، که گویا یکی از اهداف حکام آمریکا ، رها کردن زنان افغانستان است. سرکردگان نظام سلطه ، یعنی بوش و شریک کوچکش بلر انگلیسی ، همسران خود را به این طرف و آن طرف فرستادند تا در مورد اهمیت پایان بخشیدن به استبداد و حتی «متوقف کردن ستم بر زنان افغانستان» سخن سرایی کنند. این ها همان کسانی هستند که طالبان مرتجع را از طریق سازمان سیا و نوکرانشان در پاکستان آفریدند و در افغانستان به قدرت رساندند. کشف ناگهانی ستم هایی که بر زنان افغانستان رفته است ، از سوی اینان نه عوام فریبی ، که جنایت است. جنگ آمریکا در افغانستان (که دنباله اش تجاوز به دیگر نقاط جهان است) یک بار دیگر به طور عریان نشان داد که حلقه های زنجیر ستمگران بر دست و پای زنان ، حلقه هایی از زنجیر اسارت ستمدیدگان سراسر جهان در نظام امپریالیستی است. این یک دروغ خطرناک است که گویا امپریالیسم به رغم اتخاذ روشهای منفور (مانند دست زدن به این جنگ تروریستی بیرحمانه بر ضد هر آن کس که در مقابل منافعش بایستد ) ، می تواند برخی پیشرفت ها برای زنان ستمدیده بیاورد. چنین توهماتی با مخدوش کردن حقایق ،باعث محکم تر شدن زنجیرهای زنان و قوی تر شدن دست امثال بوش و شرکایش می شود. در حقیقت آمریکا (و امپریالیست های دیگر) خود بر جاده ی دراز و خونینی از استبداد قدم می زنند. آمریکا ، رژیم هایی را که دوست ندارد ، یا با نقشه هایش نمی خواند ، سرنگون می کند. برای کسب حداکثر سود در جهان سوم ،کارگران زن را بیرحمانه با مزدهای بخور و نیمر به بیگاری می کشد. ارتش آمریکا در هر بخش از جهان سوم که برای «استراحت و تجدید قوا» لنگر می اندازد ، زنان بومی را به بردگان جنسی سربازان آمریکایی تبدیل میکند (زنان کره ، پاناما ، تایلند یا حتی اوکی ناوای ژاپن از تعرضات جنسی سربازان آمریکایی در امان نبوده اند). آری ، این ها نشان می دهد که بهبود وضع زنان جهان چه قدر مشغله ی فکری آمریکاست! از زنان فلیپینی بپرسید که احساسشان نسبت به بازگشت سربازان آمریکایی چیست؟ تصویری که از زن افغان ، مجسم و بزرگ نمایی می شود ، بیش تر نیازهایی چون آزادی فرار از قید لباس های سنتی (برقع) است. گویی که جامعه ی افغانستان طی 25 سال گذشته با تجاوز و کشتار بی امان دولت مقتدری چون روسیه و درگیری های مسلحانه ، آوارگی ، گرسنگی و مرگ و میر هزاران کودک و زن به دلیل کمبودهای غذایی و دارو مواجه نبوده و حیاتی ترین نیازهای آنان طی چند سال حکومت دست نشانده ی طالبان ایجاد شده است. امپریالیست غربی می توانند چند دلار خونین برای تعمیر شیشه های مدارس که بر اثر بمباران افغانستان ،شکسته بفرستند. شاید چند دختر شهری بتوانند در آن کلاس ها درس بخوانند اما امروز علاقه امپریالیست ها به برابری زنان ، بیش تر از دیروز که طبق اعتراف خودشان زنان ، کودکان و اهالی غیر نظامی روستاهای افغانستان را جزء «آماج نظامی مشروع» یا «قربانیان اجتناب ناپذیر» محسوب می کردند ، نیست. هدف آمریکا آن است که این منطقه و دیگر مناطق بی ثبات جهان را زیر کنترل در آورد. آن ها پا به پای عریانی و وقاحت شگفت آور در تجاوز نظامی ، بر توهمات نیز دامن می زنند و در هر گوشی که مایل به شنیدن است ، زمزمه می کنند ، که : نظام امپریالیستی آن ها در عین حال که دست به این جنایات می زند ، می تواند حقوق دموکراتیک و ترقی و پیشرفت برای توده های تحت ستم به همراه بیاورد ؛ حقوق دموکراتیک و ترقی برای توده های تحت ستم به همراه بیاورد ؛ حقوق دموکراتیک و ترقی برای توده هایی که شرایط دهشتناکشان محصول ماهیت بی رحم و جنایتکار خود امپریالسیت ها و دلالان بومی شان است.» کسانی که صمیمانه خواهان حمایت از مبارزات افغانستان هستند ، باید بدانند نخستین خدمتی که به این کار می توانند بکنند افشای فعالانه ی عوامفریبی امپریالیست ها و مقابله با جنگ تجاوز کارانه ی آن ها بر ضد مردم جهان است. بنابراین اجازه ندهند جنایاتی مانند بوش و بلر از خشم بر حق آن ها سوء استفاده کنند و دست های خون آلودشان را پشت پرده ی «آزاد کردن زنان افغانستان» پنهان کنند. بمب های آمریکایی و کماندوهای بریتانیایی ، هزاران زن افغانی را که قرار بود «نجات دهند» ، کشتند. این بمب ها نه قصد ضربه زدن به مناسبات نیمه فئودالی را داشتند و نه منفعتی در این کار و حتی اگر نیتش را هم داشتند (که نداشتند) نمی توانستند ضربه ایی به این مناسبات بزنند. تنها خود زنان و نیروهای دموکراتیک نوین افغانستان می توانند به این بافت نیمه فئودالی غیر قابل تحمل را که گلوی زنان را می فشرد ، نابود کنند و مناسبات اجتماعی را دگرگون نمایند. تنها آنان می توانند کاملاً نظام نیمه فئودالی را ریشه کن کنند و امپریالیست ها را که به خاطر منافع جهانی شان از این مناسبات حفاظت می کنند ، با لگد بیرون اندازند. تحولات رو بنایی ، آسان تر است. «ویدا صمدزی» بیست و پنج ساله ، در حال حاضر ساکن آمریکا ، در مسابقه ی انتخاب ملکه ی زیبایی دوشیزه ی زمین ، شرکت کرده است. «حبیبه سرابی» وزیر امور زنان افغانستان ، از اقدام «ویدا» در این مسابقه انتقاد کرد ، چرا که در بخشی از این مسابقه ، نامزدهای داوطلب باید با لباس شنا شرکت کنند. سرابی گفت که : ظاهر شدن با لباس شنا در برابر دیگران ، با فرهنگ افغانی مغایرت دارد. آزادی زنان باید مطابق با فرهنگ افغانستان و ارزشهای اسلامی باشد و شرکت یک دختر افغانی در چنین مسابقاتی در طول سی سال گذشته بی سابقه بوده است. شاخص های اسلامی به جای بین المللی به جای آنچه در شاخص های بین المللی با عنوان «تساوی» زن و مرد در تمام عرصه ها اعلام می گردد ،باید به لحاظ نمودن شاخض های برگرفته از شروع به «توازن» بین زن و مرد تبدیل شود. در طبقه بندی اولویت ها و نیازهای جامعه ایی چون افغانستان که سال ها مورد تهاجم دولت های استکباری است ، به جای پرداختن به شعارهای تبلیغاتی برای نجات زنان به وسیله ی احراز مناصب دولتی ، باید به معضلات و مشکلات اصلی آنان توجه گردد. هنوز خیلی از زنان ترجیح می دهند از برقع استفاده کنند ، این مسأله ایی بوده که آنان به صورت سنتی پذیرفته اند ، شاید ربطی به اسلام هم نداشت. افغانستان هنوز یک جامعه ی روستایی است. این تصور که زنان پس از طالبان ، بی حجاب خواهند شد ، صدق نکرد. خانواده ها حجاب را تشویق می کنند و به طور کلی در فضای فرهنگی ، جاافتاده که این پوشش ، بهتر است. در حقیقت ، مسأله ی برقع نشان دهنده ی مسائل فرهنگی ، امنیتی جامعه ی افغان است. از سویی سنت ها به شدت ریشه دوانده و از سویی با وجود اصلاحات سیاسی و اجتماعی پس از طالبان ، در ناخودآگاه جامعه ی زن افغان ، هنوز نوعی احساس ناامنی وجود دارد. آموزه های دینی ربطی به دوران مجاهدین ، کمونیست ها یا طالبان ندارد. هنوز هم اگر زنی از ته کوچه ، مردی را ببنید ، رویش را برمیگرداند تا آن مرد بگذرد. در کابل ، زنان مطابق با خواست و سلیقه ی خود لباس می پوشند ، در مجامع حضور می پایند ، در تلویزیون برنامه اجرا می کنند. در مزار شریف نیز همانند کابل حضور زنان در تلویزیون ، رادیو و مجامع ، هیچ گونه محدودیتی ندارد و در انتخاب نوع پوشش خود نیز آزاد هستند اما در قندهار ، وضعیت به گونه ایی دیگر است. در این شهر به ندرت می توان حضور زنان را در کوچه و بازار یا محافل دید ، اما آواز و حتی رقص زنان در تلویزیون و رادیوی این شهر زیاد دیده و شنیده می شود. همین نکته شاید گویای این مسأله باشد که به دست آوردن آزادی های مجازی و صوری سهل الوصول تر از به دست آوردن آزادی ها وحقوق بنیانی تر و ریشه ایی هستند. در هرات وضع به گونه ایی دیگر است. زنان در این شهر ، به گونه ایی سنتی از حضور آزادانه در مجامعی که مردان نیز در آن حاضر باشند ، خودداری می کنند. ضمن این که از جانب حاکمیت هرات هیچ گونه ممانعتی برای حضور زنان در اجتماع وجود ندارد. پوشش زنان در این شهر ، عمدتاً چادرهایی است که تمام بدن ، حتی صورت را در بر می گیرد. در تلویزیون هرات ، حضور زنان بسیار کمرنگ است. نمایش رقص و آواز زنان مطلقاًممنوع است ، حتی از نمایش فیلم های خارجی که زنان در آن حضور داشته باشند ، خودداری می شود مگر این که آن فیلم ها ایرانی باشند. بخش چهارم : ظلم به زنان عراق غربتی نو در ابوغریب گزارشی درباره ی آزار و اذیت زنان و کودکان بازداشت شده در زندان ابوغریب 10 می 2004Yellow Times News برگردان : الف . آناهیتا به گزارش مأمور عالی رتبه ی حقوق بشر از کشور انگلیس ، «آن کلوئد» ، زنی عراقی که بیش از هفتاد سال سن دارد و به مدت شش هفته در زندان محبوس بوده ، توسط سربازان آمریکایی مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. کلوئد به یک روزنامه ی انگلیسی می گوید :« زن سالمندی را تحت کنترل در آورده ، به کمر وی زین می گذارند و یکی از سربازان آمریکایی بر پشت وی سوار می شود.» خبرنگار الجزایری که هنگام جمع کردن خبر برای شبکه برای تلویزیون ایندیپندت کشور خود در ماه نوامبر توسط نیروهای آمریکایی دستگیر شده و به مدت دو ماه در زندان ابوغریب محبوس می گردد ، مصاحبه ایی را انجام داده است. این خبرنگار که «الباز» نام دارد ، ابراز می دارد که وی شاهد کتک زدن دختر نوجوانی عراقی در زندان ابوغریب توسط نیروهای آمریکایی بوده است ؛«سربازان آمریکایی نیمه های شب دختر دوازده ساله ایی را به درون سلول آوردند. او برهنه بود و جیغ می زد ، فریاد می زد که او را کتک زده اند ، برادر این دختر در سلول کناری حبس بود و فقط صدای گریه و فریاد خواهر خود را می شنید. این مسأله بسیار ما را متأثر کرد ؛ زیرا این دختر کودکی بیش نبود.» «الباز» ادامه می دهد که هم چنین شاهد کتک خوردن پسر پانزده ساله ایی همراه با پدرش بود ؛ «عکس های تمامی این فجایع ظالمانه در یک رقابت مخوف شرکت می دادند و تصویری را که برنده ی این مسابقه ی نفرت انگیز می شد ،به دیوار چسبانده ، یا به عنوان تصویر اول روی پرده ی کامپیوتر های دستی ثبت می کردند.» تا کنون گزارش های خبرنگاران آمریکا درباره ی آزار و اذیت زنان و مردان عراقی که توسط نیروهای آمریکایی زندان ابوغریب بازداشت هستند ، بسیار محدود کننده بوده است. به تازگی از وجود فیلم های ویدئویی و تصویرهای برهنه ی زنان و مردان بازداشت شده ، تصاویر تجاوز یکی از سربازان گارد آمریکا به یک زن عراقی بازداشت شده در زندان ابوغریب خبر داده اند. به گزارش خبری «ان.بی.سی» ارتش آمریکا وجود فیلمهای ویدئویی و عکس هایی را که در آن پسران نوجوان عراقی توسط نگهبانان عراقی مورد تجاوز قرار گرفته اند ، تأیید کرده است. با شنیدن این خبر ، هاله ایی از جزئیات چگونگی آزار و اذیت زنان و کودکان محبوس در دست نیروی آمریکایی پدیدار می شود ؛ روز دوازده آوریل ، خبرگزاری «دنور پست» گزارشی درباره ی مجازات سربازان آمریکایی که همکاران زن خود را مورد آزار و اذیت جنسی قرار داده اند ، به چاپ رساند. طبق این گزارش تمام این موارد مربوط به آزار و اذیت های جنسی از طرف سربازان مرد به سربازان زن نبوده است ، بلکه یکی از مأموران عالی رتبه ارتش آمریکا نیز به دلیل حمله و تجاوز به یک زن عراقی در زندان ابوغریب متهم به پرداخت 500 دلار جریمه ی نقدی شد و رتبه اش در ارتش آمریکا تنزل کرد. برای سرباز دیگری که یک پسر عراقی را مکرراً مورد آزار و اذیت قرار داده بود ، یک دادگاه آرام و بی صدای نظامی تشکیل شد. برای زنان زندانی عراقی ، تجاوز جنسی شرمندگی دردناکی به همراه دارد. 12 می 2004 Los angeles times طبق گزارشی از «تریس ویلکین سون» هنوز مشخص نیست که چه تعداد زنان عراقی بازداشت شده در زندان ابوغریب مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند اما بدون شک آنان که مورد تجاوز قرار گرفته اند در یک شرم ابدی به سر می برند و حتی می توانند از طرف یکی از مردان خانواده به قتل برسند. یکی از زنان به وکیل خود گفته است که او را مجبور به برهنه شدن در مقابل نگهبانان مرد کرده اند. دیگری می گوید آن چنان توسط سربازان آمریکایی مورد تجاوز جنسی قرار گرفته که بیهوش شده است. ارتش آمریکا یک مورد آزار و اذیت جنسی زنی بازداشت شده در زندان ابوغریب را تأیید کرده است. سخنگوی پنتاگون از هزار و دویست تصویر که اجازه ی انتشار نیافته اند و درباره ی آزار و اذیت در زندان ابوغریب هستند ، خبر داده است. بسیاری از مردم عراق اعتقاد دارند که آزار و اذیت جنسی زنان در بازداشت گاه ها و زندان هایی که سرپرستی آنان به دست نیروهای آمریکایی است ، بسیار شایع است. زنانی که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند ، بعد از رها شدن از زندان به دلیل این که از اجتماع و حقوق اجتماعی طرد خواهند شد تلاش می کنند که این موضوع را انکار کنند ، زیرا زندان رفتن برای زنان و مورد تجاوز قرار گرفتن ، شرم و بی حیثیتی را برای خانواده به ارمغان می آورد. «رجا حبیب خوزایی» که متخصص زنان و زایمان است و یکی از سه زنی است که در شورای حکومت عراق حضور دارد ، میگوید :«بعضی از زنان در عراق در تلاشند که به جزئیات آزار و اذیت زنان زندانی در زندان ابوغریب و دیگر زندان های نیروهای آمریکایی در عراق دست پیدا کنند. آن ها اعتقاد دارند که بسیاری از زنان در ارتباط با این مسأله صحبت خواهند کرد.» یک گروه از زنان وکیل که در ماه مارس امسال به ملاقات زندانیان ابوغریب رفته بودند ،می گویند موکلان آنان ابراز کرده اند که اعمال آزار و اذیت و رفتارهای تحقیر آمیز در زندان بسیار زیاد است. چهار زن از نه زن بازداشت شده ایی را که این وکیلان بعد از ساعت ها انتظار ملاقات کردند مدعی هستند که اتهام آن ها هنوز مشخص نشده است! یکی از وکیلان به نام «صحرا جانبی» می گوید سخن گفتن درباره ی تجاربشان در زندان برای موکلان بسیار سخت و ناگوار بود. ما نمی توانستیم راحت و آزادانه صحبت بکنیم ؛ زنان بسیار آسیب دیده بودند و در حین صحبت کردن مدام گریه می کردند.» یکی از بازداشت شدگان ، راحت صحبت می کند. طبق گفته های وکیل جانبی یکی از زندانیان میانسال زن ، راحت به صحبت کردن پرداخته و گفته است که برای او مهم نیست اگر نگهبانان او را تنبیه کنند. او به وکلا می گوید وی را مجبور به برهنه شدن در مقابل نگهبانان کرده اند. در این زمان مترجم عراقی که در اتاق حضور داشت و از گفتگوها یاداشت بر می داشت ، از شرم سر خود را به سوی دیگری چرخاند. در ماه مارس ، سخن درباره ی آزار و اذیت جنسی و جسمی بسیار شایع بود. وکیل ها و مأموران عراقی می گفتند که نیروهای آمریکایی و سرویس سری حکومتی ، شرایطی را فراهم کرده اند که آزار و اذیت بازداشت شدگان را به سادگی موجب می شد. جانبی می گوید :بسیاری از زنان قادر به صحبت کردن در مورد آنچه بر آنان در مدت بازداشت گذشته است ، نیستند. آنان و خانواده شان تلاش می کنند آن طور وانمود کنند که هیچ اتفاقی نیفتاده است. یکی دیگر از وکیلان به نام «آمول صعودی» می گوید که موکل وی بعد از تجاوز جنسی و زخم چاقو خوردن توسط نیروهای آمریکایی ، بیهوش شده است. پنج عراقی که قبلاً بازداشت شده بودند به وکلای خود گفته اند کتک خورده اند ولی به آنها تجاوز جنسی نشده است. جانبی می گوید : «آن ها بسیار خجالت زده اند.» این زنان می گویند :« ما نمی توانیم به شما چیزی را توضیح دهیم... ما خانواده داریم... ما نمی توانیم از اتفاقاتی که در زندان برای مان افتاده صحبت کنیم.» جانبی می گوید :« این زنان سکوت کردن را بهترین محافظ خود می دانند.» طبق گزارش «سوزان گلدنبرگ» وابسته ی مطبوعاتی «گاردین» در خاورمیانه ، حکومت اشغال و جنایت در آرام ترین مناطق عراق ، ابعاد انفجاری پیدا کرده و زنان را به درون خانه رانده است. پلیس به «سوزان گلدنبرگ» که از بغداد برای «گاردین» گزارش می کند ، گفته است بهای زنانی که توسط دلالان داد و ستدی جنسی زن (ترافیک) در عراق ربوده و در بازار به فروش می رسند ، شصت پوند استو «نادیا» دختر جوانی است که در یک کافی شاپ در محله ی سابق اشرافی بغداد کار می کند و به تن فروشی اشتغال دارد. او که از حمله ی یک دسته آدم ربا در رفته است به «گلدنبرگ» می گوید :فکر می کنی این دار و دسته ، فقط دخترانی مثل من را می دزدند؟ نه ، هر دختری در خیابان ، همین وضع را دارد. این کار را به خاطر انتقام نمی کنند ، یا به خاطر کاری که دارم. این به خاطر این است که آن ها هر کاری دلشان بخواهد ، می توانند بکنند. روشن است که در عراق کنونی به دست آوردن ارقام آماری ، غیر ممکن است ولی «گلدنبرگ» آمار تکان دهنده ایی دارد که از اعداد نمونه وار سرشماری ، گویاتر است ؛ «وقتی در 14 اکتبر مدارس دوباره باز شد ، نیمی از کلاس ها خالی بودند. والدین ، دختران خود را در خانه نگه داشتند ، چون مجبور بودند بین دانش و امنیت ، یکی را انتخاب کنند.» «سوزان گلدنبرگ»مقاله ی خود را با شرح حال «امنیه» آغاز می کند که مجبور شده است سالن زیبایی اش را تعطیل کند. او خود در ماه ژوئن مورد حمله ی مردان مسلح قرار گرفت ، شاگرد نوجوان و مشتریانش در معرض حملات مکرر آدم ربایانی قرار گرفته اند که دختران را دزدیده ، بعد از تجاوز در ترافیک زن به خدمت می گیرند. کافی شاپ همسایه اش مرکز تیر اندازی مداوم ست. «گلدنبرگ» می نویسد :« این است پیشرفت اوضاع در عراق بعد از جنگ ، که تحت حکومت اشغال و جنایت ،در آرام ترین مناطق آن ابعاد انفجاری پیدا کرده و زنان را به درون خانه رانده است.» گلدنبرگ خاطر نشان می کند که ربودن و تجاوز را به زنان مشخصه ی همه ی انواع جنایاتی است که در عراق بعد از جنگ رواج یافته است ؛ چه این جنایات از نوع انتقامجویی سیاسی و یا خانوادگی باشد ،چه حاصل کینه توزی ، چه جنایات دار و دسته های دزد و رقیب که در ترافیک زنان ، قاچاق و سرقت بعد از درهم شکستن سیستم انتظامی جامعه در جنگ معمول شده است. «عصمه» یک مهندس بیست و چند ساله که «گلدنبرگ» با مادر او صحبت کرده است هنگامی که همراه مادر ، خواهر کوچک تر و یک پسر عموی جوانش در بازار مشغول خرید بود ، مورد حمله ی مردانی سوار بر یک کامیون قرار گرفت که به روی آن ها آتش گشودند و او را ربودند و در در مزرعه ایی بیرون شهر مورد تجاوز گروهی قرار دادند. از آن به بعد او دیگر حرف نزده است ، در خانه نشسته و با مادرش کارت بازی میکند.



نوشته شده در شنبه 92 مهر 13ساعت ساعت 1:30 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin