سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























حسین سالار قلبها

یزید بن معاویه و   خاندان بنى امیه و هواداران آنها از جمله عبیدالله بن زیاد، عامل یزید در کوفه و   بصره و عنصر اصلى جنایت واقعه کربلا، پس از کشتن امام حسین علیه السلام و یاران   فداکارش در کربلا، پس از کشتن امام حسین علیه السلام و یاران فداکارش در کربلا بر این باور بودند که کار مخالفان بنى امیه و دشمنان یزید پایان یافته و آنان براى   همیشه سرکوب گردیدند  .

آنان گمان کردند که با خاموش کردن نور حسینى، براى همیشه  انوار طیبه اهل بیت علیه السلام را خاموش کردند. ولى غافل از اینکه شهادت امام حسین علیه السلام آغاز راهى است که ادامه آن، حکومت ننگین بنى امیه را بر فنا خواهد داد.

بى تردید قیام اباعبدالله الحسین علیه السلام آثار و نتایج سنگینى براى خاندان ستم پیشه بنى امیه و عاملان نابکار آنان به بار آورد و آنها را در معرض اعتراض ها و قیام هاى متعدد مردمى قرار داد و سرانجام در سال 132 قمرى، درست 71 سال بعد، این خاندان جنایت کار را با قیام سراسرى مسلمانان مواجه ساخت و حکومت هزار ماهه آنان را براى همیشه به وادى نیستى و نابودى سپرد.

نخستین اعتراض آشکار نسبت به جنایات عبیدالله بن زیاد در شهادت امام حسین علیه السلام ، از سوى یکى از شیعیان کوفه، به نام عبیدالله بن عنیف ازدى برخاست.

عبیدالله بن زیاد، پس از آن که اسیران واقعه کربلا را در مجلس خود با کلمات درشت و خشن، مورد اذیت و آزار قرار داد و آنان را سرزنش کرد و پاسخ دندان شکن و کوبنده اى از امام زین العابدین علیه السلام و زینب کبرى علیه السلام شنید، براى نشان دادن قدرت ظاهرى خویش و گرفتن زهره چشم از مخالفان بنى امیه و هواداران اهل بیت علیه السلام، دستور داد مردم کوفه در مسجد اعظم گرد آیند تا براى آنان سخنرانى کند.

وى در جمع اهالى کوفه با تکبر و غرور، چنین گفت: الحمدلله الذى اظهر الحق و اهله، و نصر امیرالمؤ منین یزید و حزبه و...؛ سپاس ‍ خداى را که حق را آشکار و اهل حق را روسفید کرد و یزید و لشکریانش را یارى نمود و دروغ گو و دروغ گو زاده و یاران او را نابود ساخت و از میان برد.

از سخنان خشن و خارج از نزاکت وى بسیارى از حاضران خشمگین و متنفر گردیدند ولى نمى توانستند خشم خویش را آشکار سازند. اما عبدالله بن عفیف که از شیعیان دلیر امیرمؤمنان و از زاهدان و عبادت پیشه گان کوفه بود و چشم چپ خود را در جنگ جمل و چشم راست خود را در جنگ صفین از دست داد و نابینا شده بود و پیوسته ملازم مسجد اعظم کوفه و اوقات خود را به صوم صلوات مى گذرانید، همین که نعره هاى نفرت انگیز عبیدالله را شنید، به خشم آمد و با صداى بلند بانگ زد که اى دشمن خدا، دروغ گو تویى و پدرت زیاد بن ابیه و امیرت یزید بن معاویه که تو را حکومت داده است، دروغ گویند.

اى پسر مرجانه! فرزندان پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم را مى کشى و بر فراز منبر و مقام صدیقین مى نشینى و کلمات کفرآمیز مى گویى .

عبیدالله بن زیاد که انتظار چنین پیش آمدى را نداشت و خیال مى کرد که دیگر نفس در سینه هاى دوستان اهل بیت علیه السلام حبس شده است، با تکبر و خودخواهى تمام دستور داد او را دستگیر کرده و به نزدش ببرند.

مأموران حکومتى به سوى عبدالله بن عفیف هجوم آورده و او را دستگیرش کردند ولى وى مردان طایفه خود، یعنى ازد را به یارى طلبید. بى درنگ 700 تن از مردان ازدى از داخل و خارج مسجد به یارى او شتافته و او را از دست دژخیمان عبیدالله رهانیدند. ابن زیاد براى خاموش ‍ کردن جنبش ازدیان به رهبرى عبدالله بن عفیف، آن روز را تامل کرد و با خشم و کینه و سرافکندگى به دارالاماره برگشت. ولى چون شبانگاه فرا رسید و مردم پراکنده شده و در خانه هاى خویش آرمیدند، مأموران عبیدالله به سوى خانه عبدالله بن عفیف هجوم آورده و او را از خانه اش به بیرون کشیده و با ضربات شمشیر به شهادت رسانیدند.

جنایتکاران حکومتى، سرش را از بدن جدا کرده و تن او را در محله سبخه به درا آویختند. بدین گونه نخستین جرقه اى که مى رفت کوفه را بار دیگر به حرکت درآورد و جنبش عظیمى را پى افکند، به دست مزدوران پلید اموى به خاموشى گرایید. ولى شش سال بعد، شیعیان کوفه و دوستداران اهل بیت علیه السلام انتقام خویش را از عاملان جنایت کربلا گرفتند و آنان را به دست مختار بن ابى عبیده ثقفى به اشد مجازات رسانیدند.



نوشته شده در پنج شنبه 90 آذر 17ساعت ساعت 12:18 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin