سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























حسین سالار قلبها

 
 

از نخست زندگی هرگز نمی شد باورم
که شود این خانه روزی قتلگاه همسرم
روز تنهایی که حتی یک نفر یارم نبود
دیدم آنجا پشت در افتاده تنها یاورم
او مرا می‌خواند و من آن روز دستم بسته بود
کاش آنجا جان من می‌شد برون از پیکرم


خاطرات هسمر شب زنده دارم زنده ماند
از مناجات سحرگاهان زینب دخترم
ای شب تاریک بازا تا نهان از چشم خلق
قبر نا پیدای زهرا(س) بگیرم در برم
او مرا می خواند و من ان روز دستم بچه بود
کاش انجا جان من میشد برون از پیکرم



نوشته شده در جمعه 90 دی 16ساعت ساعت 11:36 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin