سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























حسین سالار قلبها

دوران دفاع مقدس طلایی ترین مقطع تاریخی است که سربازان خمینی کبیر در مصاف با دشمن دون آنچنان از خود بیخود شدند که باید گفت قلمت بشکند ای تاریخ اگر ننویسی که چگونه سربازان خمینی کبیر مظلومانه در نبرد با دشمنان قسم خورده انقلاب و اسلام به شهادت رسیده اند.

اما لشکر غیرتمند 31 عاشورا و شیرمردان غیور آذربایجان جور دیگری در این حماسه حاضر شدند.
به اذعان همه فرماندهان دفاع مقدس هر گاه عملیاتی سخت در جبهه ها پیش می آمد ،‌لشکر 31 عاشورا و سربازان سردار رشید اسلام مهدی باکری پیشقدم می شدند و آنچنان حماسه می آفریدند که بارها حضرت امام خمینی (ره) از دلیرمردی های این خطه به نیکی یاد کردند.

همچنانکه شهید همت نیز می گفت: «طبق دستورات ولایت امروز در جامعه انقلاب اسلامی ما دو روند بیشتر نداریم: امامت و امت، امامت و حزب الله والسلام. خط سومی نداریم. در این روند و در این قانون و در این چارچوب، باید اطاعت محض از دستورات ولایت سمبل فکری و عقیدتی و انسجام روحی و معنوی برای یک مؤمن و یک انسان حزب الله باشد و خواهد بود.» شهید باکری نیز به کرات در میان رزمندگان لشکر 31 عاشورا و مردان مرد این لشکر دعوت به ولایت و امامت می کرد.

تبعیت محض این شهید بزرگوار از امام امت عام و خاص مردمان است. ذوب او در ولایت و پیروی از خط اصیل ولایت کاری کرده بود که اخلاق این شهید در میدان رزم خیلی ها را مجذوب کرده بود.
شهیدان دوران دفاع مقدس برنده آزمایش ها و ابتلائات الهی شدند همین مردم کوچه بازی که گاهی ما دانشگاهیان آنها را که در اتوبوس و مترو که می بینیم و بحث و جدل سیاسی می کنند می گوییم عوام هستند و بینشی ندارند ولی همین عوام در این چند ماه برنده شدند و باز آنها پای ولایت ایستادند و دل رهبر عزیزمان باز به همین ها خوش شد.

خاطرات شهدای جوان هم سن و سال خودم را که این روزها می خوانم با خود می گویم ما چه بی غیرتیم آنها چه میزان پای ولایت بودند و امروز ما چه می کنیم اصلا این دنیا و پیچیدگی های آن ما را خیلی با خودش برده اصلا نه برای دینمان وقت می گذاریم.

شاید یادمان رفته که ما مدیون خون آنها و امنیت امروز را مرهون فداکاری آنهاییم

فکر کنم یادمان رفته که این ایران هزاران شهید داده تا امروزی برای ما ساخته است.
    
و وصیت نامه شهید باکری را هر گاه می خوانیم می بینیم که نوشته است:
«خدایا مرا پاکیزه بپذیر»

اگر همسر شهید همت می گوید که ابراهیم چشمان زیبایی داشت و هیچ گاه این چشمان برای نامحرم و گناه باز نشد و خدا این چشمان را برای خودش برد باید بگوییم که شهید باکری نیز در نجواهای شبانه از محبوب خویش خواسته بود که حتی بدن او هم در این دنیای فانی نماند و خدا با خودش ببرد و این شد که جسد شهید نیز باقی نماند و در آب های اروند رود ماند تا سندی برای حقانیت راه و رسم ولایت باشد.



نوشته شده در دوشنبه 90 اسفند 22ساعت ساعت 2:11 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin