حسین سالار قلبها
در شب عاشورا مردم سنگال غذایی به نام "کوس کوس" که غذایی است عربی به همراه گوشت گاو، صرف میکنند. بعضیها عقیده دارند که بعد از غذا باید بشقابها را روی سرگذاشت، سپس مراسمی مثل قاشقزنی که در زمان قدیم در ایران مرسوم بوده است برپا میکنند. همچنین در این مراسم زنان لباس مردان را میپوشند و کودکان روی صورت خود پودری سفید رنگ میپاشند.
|
به گزارش شیعه آنلاین به نقل از تازه، سوگواری محرم عزاداریها و یادبودهایی است که به مناسبت شهادت مظلومانه امام حسین (ع) و یارانش که در واقعه کربلا روی داد، انجام میشود. سوگواری برای امام حسین (ع) مختص ماه محرم نمیشود و در دیگر روزهای سال نیز با توجه به فرهنگ و رسم هر منطقه انجام میشود. سوگواری برای حسین بن علی و دیگر یارانش از روز نخست محرم الحرام آغاز و در ظهر عاشورا به اوج میرسد. در غروب و شامگاه عاشورا، این سوگواری تحت عنوان مراسم "شام غریبان" ادامه پیدا میکند. در روز 12 محرم نیز مراسمی با نام «سوم امام حسین» انجام میشود. این نوع مراسمها در روز 16 محرم با نام «هفتم امام حسین» و 20 صفر با نام «اربعین» ادامه پیدا میکند. مراسم سوگواری سومین امام مسلمانان جهان از دیدگاه شیعیان اهمیت بسیاری دارد و انجام آن نوعی عبادت است. سوگواری محرم در کشورها و مناطق مختلف جهان به صورتهای گوناگون انجام میشود. علاوه بر شیعیان، این مراسم در میان غیرمسلمانان در ترینیداد و توباگو، جامائیکا، هند و ارمنیهای ایران برگزار می گردد. در همین زمینه در آستانه فرا رسیدن ماه محرم و نیز به منظور آشنایی با نحوه برگزاری متفاوت این مراسم آئینی و عبادی در مناطق مختلف جهان، گروه تولید "تازه" در این گزارش می کوشد به معرفی آئین های متفاوت عزاداری و سوگواری در ماه محرم در نزد ملل مختلف بپردازد.لبنان:مسلمانان لبنان ازگذشتههای دور با وجود حاکمیت مسیحیان و کنترل عزاداری از طرف حاکمان وقت، با تأثیرپذیری از ایران و عراق همواره به عزاداری میپردازختند؛ تداوم این عزاداریها باعث شد تا دولت مسیحی لبنان در سال 1973 میلادی روز عاشورا را برای اولین بار در تمامی نقاط لبنان و نهاد های دولتی، مؤسسه های ملی و بازار، تعطیل رسمی اعلام نماید. در بخش شیعه نشین این کشور در جنوب، شیعیان به تشکیل دستههای عزاداری حسینی میپردازند و از کوچهها و خیابانها به سوی میادین اصلی مناطق به راه افتاده، سینهزنی و زنجیر زنی میکنند. همچنین مساجد مناطق آزاد شدهی این کشور، با پخش نوحههای حسینی، برای مسلمانان مبارز این منطقه، الهام بخش مقاومت و ایستادگی در برابر ظلم و ستم رژیم صهیونیستی هستند. در شب های محرم مردان و زنان لبنانی، با خواندن زیارت عاشورا آغاز به عزاداری کرده و همراه با پرچمهای سبز و سیاه، با شکوه تمام به عزاداری میپردازند.
|
یکی از پادشاهان عرب(1) ، روزی به قصد شکار به همراه ملازمان رکاب، قصر شاهی را ترک کرد و به صحرا رفت . ندیمانی پیش از او به صحرا رفته بودند که شکارگاه را وارسی کنند، تا پادشاه به شکار بپردازد. پادشاه به شکارگاه درآمد و به دنبال آهویی تاخت تا او را شکار کند. ملازمان به رکاب او نرسیدند و شاه در بیابان گم شد و بعد از ساعت ها، دست از پا درازتر،نه صیدی شکار کرده بود و نه رمقی برایش مانده ، افزون بر آن در بیابان نیز سرگردان !
از دور دست بیابان ، کپری را دید و به قصد نجات جانش، عازم آن خیمه گردید و به آن صوب(2) راهی شد ، نزدیک آن سرا، که رسید به رسم ادب، ندا درداد و صاحب کپر را صدا زد . عجوزه ای(3) از کپر بیرون آمد و بعد از سلام ، گفت: به سرای ما خوش آمدی، رکاب سبک کن و قدری بیاسا و جرعه آبی بنوش! پادشاه از اسب پیاده شد و دمی بیاسود و پیره زن، کاسه آبی گوارا به او نوشاند و او را عزیز و مهربان داشت و در شاه نشین کپر جای داد و لحظاتی نگذشته بود که دوباره قزقونی(4) شیر، برای پادشاهی که نمی دانست کیست آورد. پادشاه قزقون شیر را نیز سرکشید، کم کم سروکله مرد کپر پیدا شد و چون میهمان را در سرا دید به غایت خوشحال گردید و به زن گفت: از میهمان پذیرایی کرده ای؟ عجوزه گفت آری با آب و شیر از او پذیرایی کرده ام ! مرد برآشفت و گفت چرا بز را بسمل(5) نکرده ای؟ عجوزه گفت: تنها ممر معاش ما همین بز است! چگونه او را بسمل کنم؟ از گرسنگی به حرج گرفتار شویم.
مرد برخواست و خود بز را بسمل کرد و طبخ نمود و پادشاه از آن غذا تناول نمود ، کم کم ملازمان پادشاه از راه رسیدند و آن مرد و زن، دریافتند که او پادشاه بلاد(6) عرب است .
شاه از میهمان نوازی آنان شگفت زده بود! چرا که آنان نمی دانستند از چه کسی پذیرایی میکنند، صرفاً چون میهمان بود او را گرامی داشتند و تمام دارائیشان را به پای او ریختند و بزی که خلاصه زندگیشان بود برای او سربریدند و اکنون، برای امرار معاششان هیچ ندارند.
پادشاه عرب که خود شاهد این ماجرا بود ، قضیه را در دربار به بحث گذاشت و از دولتمردان خواست نا نظر خود را راجع به چگونگی جبران محبت و مهربانی این زوج بیابان نشین سخاوتمند، بیان دارند .
ابتدا وزیر مالیه گفت : در ازای بزی که بسمل کرد، پنجاه بز به او بدهید!
سردار سپاه که قدری منصف تر بود گفت: به او گله ای هزار تایی بز و مقداری دینار بدهید، تا زندگی خوبی را در بیابان بگذراند.
دیگری گفت:او را به دربار آورید و از ملازمان سازید تا از شما راضی شود!
در پایان؛ شاه از صدراعظمش که مردی منصف و اندیشمند بود، پرسید رای شماچیست؟ وی پاسخ داد: بگذارید تا من نظر ندهم، شاه گفت: سخنان شما معمولاً راهگشا است بگویید تا بشنویم. ناگزیر؛ صدراعظم گفت : امکان جبران این محبت و مهربانی برای شاه مقدور نیست! شاه گفت چگونه ؟ صدراعظم گفت: آن عرب کریم و سخاوتمند، هر چه داشت در طبق اخلاص نهاد و پیشکش شاه کرد! درست است؟ شاه گفت: آری همین گونه است که میگویی! صدراعظم گفت: انصاف آن است که شما نیز هر چه دارید در طبق اخلاص نهید و پیشکش او کنید، تا محبت و مهربانی او جبران شود! بنابراین؛ هر مقدار از هر چه دارید، به او ببخشید، جبران محبت او نشده است! پس بهتر است نام این دلجویی را جبران محبت ننهیم!
با توجه به داستان گذشته، به این روایت ها توجه نمایید :
1- عن الامام الصادق "علیه السلام" انه قال: «ان الله تعالی یوم عرفة ینظر الی زوار الحسین "علیه السلام" فیغفر لهم ذُنوبهم و یَقضی لهُم حوائجهم قبل ان ینظر الی اهل الموقف بعرفة» (7) از امام صادق نقل شده است که فرمود: بدرستیکه خدای تعالی در روز عرفه نخست به زائران حرم امام حسین "علیه السلام" نظر می کند، سپس به حاجیانی می نگرد که در صحرای عرفه برای رضای خدا وقوف نموده اند .
2- عن الامام الصادق "علیه السلام" قال: «إِذَا کَانَ یَوْمُ عَرَفَةَ نَظَرَ اللَّهُ تَعَالَى إِلَى زُوَّارِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ "علیه السلام" فَقَالَ ارْجِعُوا مَغْفُوراً لَکُمْ مَا مَضَى وَ لَا یُکْتَبُ عَلَى أَحَدٍ مِنْکُمْ ذَنْبُ سَبْعِینَ یَوْماً مِنْ یَوْمِ یَنْصَرِفُ»(8) باز از امام صادق نقل شده است که فرمودند: وقتی که روز عرفه می شود، خداوند تعالی به زوار قبر حسین (ع) نگاه کرده می فرماید :برگردید که گناهان گذشته شما بخشیده شد و از روزی که از زیارت سید الشهداء"علیه السلام" برمی گردید، گناه هفتاد روز شما نوشته نمی شود .مطابق مضمون این روایت ، احادیث دیگری ، نیز در کتاب های مختلف، موجود است که ما به این دو روایت، بسنده نموده ایم، به نظر می رسد ،یکی از حکمت های عارفانه ای که می توان بر این فضیلت و این کرامت، که مخصوص اباعبد الله الحسین "علیه السلام" است، برشمرد،مشابه همان داستانی است ، که ذکر آن گذشت .
شرح این ماجرا این است : باید توجه داشت که بهترین انسان در روزگار خود، یعنی حضرت اباعبد الله الحسین"علیه السلام" ، همه هستی خود و قیمتی ترین داشته های خود را برای خشنودی پروردگار جلیل ، پیشکش درگاه او نموده است! چرا می گوییم او بهترین انسان در زمان خود است ؟ پاسخ این است که ایشان، دومین پیشوای شیعیان ، دارای مقام عصمت ، با تقواترین انسان در زمان خود ، حکیم ترین انسان زمان خود ، تیزبین ترین و نکته سنج ترین انسان ، کریمترین انسان ، دانشمندترین انسان، خداجوترین عالم ربانی و آقای جوانان اهل بهشت است و مضافاً از جهت حسب و نسب فرزند امیرالمومنین علی بن ابی طالب "علیه السلام" و فاطمه زهراء"سلام الله علیها"سرور بانوان عالم است و همچنین سبط گرامی پیامبراکرم "صلی الله علیه واله و سلم" و خدا تمام هستی چنین انسانی، از جان و همسر و خواهر و مال و فرزند و ..... را به عنوان قربانی درگاه خویش، پذیرفته است، پس گزاف نیست اگر پادشاهی خویش بر ملک و ملکوت را به او عطا نماید . بنابراین "خداوند جلیل" موهبتی به او ارزانی داشته، که بخشی از آن، توجه به زائران اوست! چه در روز عرفه، پیش از آنکه نگاه کند به حاجیان صحرای عرفات و چه در تمام روزها.
شایان ذکر است؛ هر گامی که انسان برای حضرت اباعبد الله الحسین "علیه السلام" بردارد ، هزاران برابر برای او در دنیا و آخرت، جبران می شود. در همین راستا به احادیث زیر توجه نمایید و ملاحظه کنید که افزون بر اینکه زیارت اباعبدالله الحسین "علیه السلام"توفیقی است وصف ناشدنی ، گناهان شما نیز با زیارت اباعبدالله الحسین "علیه السلام" پاک می شود و همچنین خانه های زیبای بهشت، جایگاه زائران اباعبد الله الحسین "علیه السلام" است .
1 - عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الامام الصادق"علیه السلام" قَالَ«مَنْ أَرَادَ أَنْ یَکُونَ فِی کَرَامَةِ اللَّهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ فِی شَفَاعَةِ مُحَمَّدٍ"صلی الله علیه و اله و سلم"فَلْیَکُنْ لِلْحُسَیْنِ ع زَائِراً یَنَالُ مِنَ اللَّهِ أَفْضَلَ الْکَرَامَةِ وَ حُسْنَ الثَّوَابِ وَ لَا یَسْأَلُهُ عَنْ ذَنْبٍ عَمِلَهُ فِی حَیَاةِ الدُّنْیَا وَ لَوْ کَانَتْ ذُنُوبُهُ عَدَدَ رَمْلِ عَالِجٍ وَ جِبَالِ تِهَامَةَ وَ زَبَدِ الْبَحْرِ إِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع قُتِلَ مَظْلُوماً مُضْطَهَداً نَفْسُهُ وَ عَطْشَاناً هُوَ وَ أَهْلُ بَیْتِهِ وَ أَصْحَابُهُ» (9) از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمودند : کسی که اراده کرده در کرامت الهی در روز قیامت قرار گیرد و در شفاعت محمد "صلی الله علیه و اله و سلم"جای داشته باشد ، پس زیارت کننده ابا عبد الله الحسین (علیه السلام) باشد!، با فضیلت ترین کرامتها و بهترین ثوابها از طرف خداوند به او هدیه می شود و در زندگی دنیا، از گناه کردار او سوال نمی شود! اگر چه عدد گناهان او به تعداد ریگهای انبوه وکوههای مکه و کفهای دریا باشد(چنانچه حق کسی را ضایع نکرده باشد و حق الناسی به گردن او نباشد) بدرستی که حسین بن علی"علیه السلام"مظلوم کشته شد و ستم شده بر او در حالی که او و خانواده اش تشنه بودند .
2 - عن الامام الرِّضَا "علیه السلام" فِی حَدِیثٍ أَنَّهُ قَالَ: «یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ وَ لَا ذَنْبَ عَلَیْکَ فَزُرِ الْحُسَیْنَ یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَسْکُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِیَّةَ فِی الْجَنَّةِ مَعَ النَّبِیِّ "صلی الله علیه و اله و سلم" فَالْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَیْنِ یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ یَکُونَ لَکَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلُ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَیْنِ "علیه السلام" فَقُلْ مَتَى ذَکَرْتَهُمْ یَا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً» (10) از امام رضا"علیه السلام" نقل شده که فرمودند: ای پسر شبیب ! اگر خوشحال می شوی که ملاقات کنی خداوند را و گناهی برتو نباشد ،پس حسین"علیه السلام" را زیارت کن ای پسر شبیب ! اگر دوست داری که در خانه های (زیبای) ساخته شده در بهشت با نبی اکرم "صلی الله علیه و اله و سلم" باشی پس قاتلین حسین"علیه السلام" را لعن کن . و اگر خوشحال می شوی برای تو مثل ثواب شهدایی که با حسین"علیه السلام" بودند . پس وقتی که یاد کنی آنها را بگو : ای کاش با شما بودم، و رستگار می شدم رستگار شدنی بزرگ.
و شما دو تن، ای خواهر! ای برادر!
ای شما که به انسان بودن معنی دادید و به آزادی جان! و به ایمان و امید، ایمان و امید! و با مرگ شکوهمند خویش به حیات، زندگی بخشیدید .
آری ای دو تن!
از آن روز دردناک که خیال نیز از تصورش می هراسد و دل از دردش پاره می شود، چشم های این ملت از اشک خشک نشده است .
توده ما قرن هاست که در غم شما و در عشق به شما می گرید. مگر نه عشق تنها با اشک سخن می گوید.
یک ملت در طول یک تاریخ در اندوه شما ضجه می کند. به جرم این عشق تازیانه ها خورده و قتل عام ها دیده و شکنجه ها کشیده و هرگز برای یک لحظه نام شما دو تن از لبش و یاد شما از خاطرش و آتش بی تاب عشق شما از قلبش نرفته است. هر تازیانه ای که از دژخیمی خورده است، داغ مهر شما را بر پشت و پهلویش نقش کرده است.
ای زینب! ای زینب! ای زبان علی در کام!با ملت خویش حرف بزن.
ای زن! ای که مردانگی در رکاب تو جوانمردی آموخت! زنان ملت ما، اینان که نام تو آتش عشق و درد بر جانشان می افکند، به تو محتاج اند. بیش از همه وقت.
ای زینب! ای زبان علی در کام! ای رسالت حسین بر دوش! ای که از کربلا می آیی و پیام شهیدان را در میان هیاهوی همیشگی قدّاره بندان و جلادان همچنان به گوش تاریخ می رسانی . ای زینب! با ما سخن بگو .
جهل از یک سو به اسارت و ذلتشان نشانده است و غرب از سوی دیگر به اسارت پنهان و ذلت تازه شان می کشاند . و از خویش و از تو بیگانه شان می سازد . آنان را بر استحمار کهنه و نو , بر بندگی سنتهای پوسیده و دعوت های اپن , بر ملعبه سازان تعصب قدیم و تفنن جدید , به نیروی فریادهایی که بر سر یک شهر؛ شهر قساوت و وحشت می کوبیدی و پایه های یک قصر؛قصر جنایت و قدرت را می لرزاندی برآشوب!
تا در خویش برآشوبند و تاروپود این پرده های عنکبوت فریب را بدرند و تا در برابر این طوفان بر باد دهنده ای که به وزیدن آغاز کرده است، ایستادن را بیاموزند. و این ماشین هولناکی را که از او یک بازیچه جدید می سازد , باز برای استحمار جدید، برای اغفال جدید، برای پر کردن ایام فراغت و برای بلعیدن حریصانه آنچه که سرمایه داری به بازار می آورد و برای لذت بخشیدن به هوس های کثیف بورژوازی، برای شور آفریدن به تالارها و خلوت های بی شور و بی روح اشرافیت جدید و برای سرگرمی زندگی پوچ و بی هدف و سرد جامعه ی رفاه , در هم بشکنند!
و خود را از حرم های اصالت قدیم و بازارهای بی حرمت جدید به امامت تو ای زینب! نجات بخشند!
ای زینب! ای زبان علی در کام! ای رسالت حسین بر دوش!
ای که از کربلا می آیی و پیام شهیدان را در میان هیاهوی همیشگی قدّاره بندان و جلادان همچنان به گوش تاریخ می رسانی . ای زینب! با ما سخن بگو .
مگو که بر شما چه گذشت ؟ مگو که در آن صحرای سرخ چه دیدی ؟ مگو که جنایت در آنجا تا به کجا رسید ؟ مگو که خداوند آنروز عزیزترین و پرشکوه ترین ارزش ها و عظمت هایی را که آفریده است یکجا در ساحل فرات و بر روی ریگزارهای تفتیده بیابان طف چگونه به نمایش آورد و بر فرشتگانش عرضه کرد تا بدانند که چرا می بایست بر آدم سجده کنند .
تو خود شهیدی هستی که از خون خویش کلمه ساختی، همچون برادرت که با قطره قطره خون خویش سخن می گوید.
آری زینب! مگو که در آنجا بر شما چه رفت؟ مگو که دشمنانتان چه کردند؟ و دوستانتان چه کردند ؟
آری ای پیامبر انقلاب حسین! ما می دانیم. ما همه را شنیده ایم .
تو پیام کربلا را، پیام شهیدان را، به درستی گذارده ای .
تو خود شهیدی هستی که از خون خویش کلمه ساختی، همچون برادرت که با قطره قطره خون خویش سخن می گوید.
اما بگو ای خواهر! بگو که ما چه کنیم ؟
لحظه ای بنگر که ما چه می کشیم ؟ دمی به ما گوش کن تا مصایب خویش را با تو بازگوییم .
با تو ای خواهر مهربان!
این تو هستی که باید بر ما بگریی. ای رسول امین برادر! که از کربلا می آیی و در طول تاریخ بر همه نسل ها می گذری و پیام شهیدان را می رسانی.
ای که از باغ های سرخ شهادت می آیی و بوی گلهای نوشکفته آن دیار را هنوز به دامن داری! ای دختر علی! ای خواهر! ای که قافله سالار کاروان اسیرانی! ما را نیز در پی این قافله با خود ببر.
زبانحال حضرت زینب با رأس بریده ارباب
من نمی گویم چرا رگهای تو چین خورده است
لیک می سوزد سرم چون آتش کین خورده است
من نمی گویم چرا لب های تو خونی شده
چون لبانت خیزران ای یاور دین خورده است
من نگویم رأس تو بالای نی زیبا نبود
سنگ از بالای چشم این سرت بین خورده است
بی سبب نَبوَد که رأست از بدن گشته جدا
نیزه بر پهلوی تو بر حفظ آیین خورده است
حورا و طناب؟ وای بر من
قرآن و شراب؟ وای بر من
ناموس پیمبر و کنیزی
در شام خراب؟ وای بر من
در پیش نگاه چند دختر
چوب و لب باب؟ وای بر من
پیشانی ماه و ضربت سنگ
خورشید و خضاب؟ وای بر من
در بزم شراب، کس ندیده
ریزند گلاب، وای بر من
ده طایر پرشکسته، با هم
بسته به طناب، وای بر من
گیسوی به خونْکشیده بر رخ
گردیده حجاب، وای بر من
کی دیده کسی دهد به قرآن
با چوب جواب، وای بر من
در بزم شراب قلب زینب
گردیده کباب، وای بر من
پوشیده سکینه از کف دست
بر چهره نقاب، وای بر من
شد ظلم به اهل بیت میثم
بی حدّ و حساب، وای بر من
زبانحال حضرت زینب (س) با سر برادر
دلم نمی دهد رضا تو را کنم رها حسین
برای دین مصطفی تو هم شدی فدا حسین
به روی نیلی من و به پای زخمی ام نگر
دمی نظر نما به من به خاطر خدا حسین
تو را صدا زدم ولی جواب من به سیلی است
در این لب پر از عطش دگر نمانده نا حسین
مرا به کعب نی زدند، تو را به روی نی اخا
و قامت چو سرو من، ز ظلم گشته تا حسین
سرم به چوب محمل و به سنگ روی بام خورد
ببین که حق روضه ات دگر شده ادا حسین
آنجا که اشک پای غمت پا گرفت و بعد
بغضی میان سینه من جا گرفت و بعد
وقتی که ذوالجناح بدون تو بازگشت
این دخترت بهانه بابا گرفت و بعد
ابری سیاه بر سر راهم نشسته بود
ابری که روی صورت من را گرفت و بعد
انگار صدای مادری دلخسته می رسید
آری صدای گریه ی زهرا گرفت و بعد
همراه آن صدا تمامیّ ِ کودکان
ذکر محمدا و خدایا گرفت و بعد
هر کس که زنده بود از اهل خیام تو
مویه کنان شد و ره صحرا گرفت و بعد
دور از نگاه علمدار لشگرت
آتش به خیمه های تو بالا گرفت و بعد
سرمست انتقام ولی بی نصیب تر
پس معجر از سر زنها گرفت وبعد
*
((پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل
شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل))
دوباره ضربه ی سیلی نشست بر رویی
به تازیانه کشیدند باز ، بازویی
اگر چه هیچ دری وا نشد،ولی آن روز
به جای میخ به نیزه زدند ،پهلویی
شنیده ایم که یک عصر پای یک خیمه
به دست باد پریشان شده است ،گیسویی
شنیده ایم که یک ظهر روی یک نیزه
بدون آب جوانه زده است ،شب بویی
و ماجرا که به اینجای کار ختم نشد
چقدر زخم زبانها شنید ،بانویی
تمام دغدغه ی من زماجرا این است
که خم نگشت در آن روز هیچ ابرویی
By Ashoora.ir & Night Skin