سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























حسین سالار قلبها

چهل روز می شود که شدم جبرئیل تو

ذبح عظیم گشتی و گشتم خلیل تو

 

چهل روز می شود که فقط زار می زنم

کوچه به کوچه نام تو را جار می زنم

 

چهل روز می شود که بدون توأم حسین

حالا پی نتیجه ی خون توأم حسین

 

چهل روز می شود که حسین همه شدم

حیدر شدم، حسن شدم و فاطمه شدم

 

مردم به جنگ نائبه الحیدر آمدند

در پیش من، تمام، به زانو در آمدند

 

آثار مرگ در بدنم هست یا حسین

پس روز اربعین منم هست یا حسین

 

آبی که تر نکرد لب تشنه ی تو را

حالا نصیب خاک مزارت شده اخا

 

چهل روز پیش بود همین جا سرت شکست

این جا دل من و پدر و مادرت شکست

 

چهل روز پیش بود به گودال رفتی و

از پشت، نیزه خوردی و از حال رفتی و

 

از تل زینبیه رسیدم که وای وای!

بالا سرت نشستم و دیدم که وای وای!

 

نیزه ز جای جای تن تو در آمده

حتی لباس های تن تو در آمده

 

جمعیتی که بود به گودال جا نشد

یک ضربه و دو ضربه... ولی سر جدا نشد

 

دیدم کسی حسین مرا نحر می کند

آقای عالمین مرا نحر می کند

 

من را ببخش دست به گیسوی تو زدند

من را ببخش چکمه به پهلوی تو زدند

 

فرصت نشد ز خاک بگیرم سر تو را

فرصت نشد در آورم انگشتر تو را

 

می خواستم ببوسمت اما مرا زدند

ناراحتم کنار تو با پا مرا زدند

 

بین من و تو فاصله ها سد شدند آه!

با اسب از روی بدنت رد شدند آه!

 

در شهر کوفه بود که بال و پرم شکست

نزدیک خانه ی پدریّ ام سرم شکست

 

وای از عبور کردن مثل غلام ها

وای از نگاه های سر پشت بام ها

 

باور نمی کنی که سرم سایبان نداشت؟

در ازدحام، محمل من پاسبان نداشت؟

 

تا شهر شام رفتم و معجر نداشتم

تقصیر من چه بود؟ برادر نداشتم

 

از بس رسید سنگ به سمت جبین من

نزدیک بود پاره شود آستین من

 



نوشته شده در دوشنبه 91 دی 11ساعت ساعت 11:3 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

آن قدر عاشقیم که املا نمی شود

مستی ما که در قلمی جا نمی شود

زلف مرا به پنجره های ضریح عشق

طوری گره زدند ، دگر وا نمی شود

باید که ناز داشت ، کمی نیز غمزه داشت

هر دختر قبیله که لیلا نمی شود

آن کس که خاک پای مریدان میکده ست

محتاج معجزات مسیحا نمی شود

«تاک» مرا به عشق تو در خم گذاشتند

حالا شراب می شود و یا نمی شود

ما مثل باده ایم شبی امتحان کنید

انگور زاده ایم شبی امتحان کنید

شکر خدا که نام مرا مبتلا نوشت

از حاجیان کعبه سبز شما نوشت

شکر خدا که دست قدر ، دست سرنوشت

نام مرا شریف ترین خاک پا نوشت

صبح ازل به خاک تو پیشانی ام رسید

این سجده را فرشته به پای خدا نوشت

از ما سوال شد که اسیر تو می شویم؟

ما خواستیم و آیه ی «قالو بلی» نوشت

بالای سر در حرم کبریاییش

نام تو را به خط خودش با طلا نوشت

یعنی تمام جلوه آل عبا تویی

آیینه تمام نمای خدا تویی

اعجاز بی مثال شما تا ادامه داشت

موسی ادامه داشت مسیحا ادامه داشت

ای بارش همیشه سجاده های نور

در امتداد چشم تو دریا ادامه داشت

بانو اگر به آینه ها سر نمی زدید

تاریکی همیشه ی دنیا ادامه داشت

در آسمان چهارم افلاک جا زدیم

آیات رد پای تو اما ادامه داشت

تا زندگیت را به تماشا گذاشتی

آن عمر جاودانه زهرا ادامه داشت

ای آفتاب روشن شبهای کربلا

ای زینب مدینه و زهرای کربلا

گفتیم آسمانی و دیدیم برتری

گفتیم آفتابی و دیدیم بهتری

گفتیم دختر اسد الله غالبی

ایام کوفه آمد و دیدیم حیدری

تو از زمان کودکیت تا بزرگیت

شیواترین مفسر الله اکبری

تو از کدام طایفه هستی که مستقیم

فیض از حضور علم خداوند می بری

بر شانه های سبز تو باز رسالت است

تو اولین پیمبر بعد از پیمبری

خورشید روی تو شرف مشرقین شد

یک نیمه ات حسن شد و نیمت حسین شد

ای ماورای حد تصور کمال تو

بالاتر از پریدن جبریل بال تو

از مادری چنین-چنین دختری شود

هم خوش به حال فاطمه هم خوش به حال تو

غیر از حسین فاطمه، چیزی ندیده ایم

در انعکاس آینه های زلال تو

نزدیک سایه های عبورت نمی شویم

نامحرمان عشق کجا و خیال تو ؟

از گوشه های چشم تو ساحل درست شد

محض رضای پای تو محمل درست شد

تو زینبی و شیر زن بعد کربلا

تفسیر نفس مطمئن بعد کربلا

زهرا، نبی ،حسین و علی و حسن تویی

بانو تویی تو «پنج تن » بعد کربلا

گاهی که طعنه می شنوی صبر میکنی

یعنی تویی همان حسن بعد کربلا

ای گریه غریبی عریان بی کفن

حالا تویی و پیرهن بعد کربلا

قلبت تپید وسوره مریم شروع شد

غمگین ترین غروب محرم شروع شد

ای سایه بلند اباالفضل بر سرت

ای بال جبرئیل گلستان معبرت

عباس هم رشیدی قد تو را ندید

از بس که سر بزیر بود در برابرت

شب زنده دار شام غریبان کربلا

دل بسته بر نماز شب تو برادرت

ای خطبه صدای تو نهج البلاغه ات

وی محمل بدون جهاز تو منبرت

هجده سربریده به دنبال چشم تو

هجده سر بریده نگهبان معجرت

ای قله نجابت توحید ، جای تو

عطر حضور فاطمه دارد حیای تو

لطیفیان

 



نوشته شده در دوشنبه 91 دی 11ساعت ساعت 11:0 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

می‌دانیم که زندگی چون صحنه‌ای است: سرآغاز دارد و نقطة پایانی. و چه زیباست که در پابان صحنة زندگی حق تجلی کند - صحنه‌ای که در آن پیکارگران، با شمشیرهای آخته چون ذوالفقار، توانسته‌اندکفر و شرک را محو کنند و کتاب حق، آن کتاب آسمانی را که در آن خالق با مخلوقش زبان به سخن گشوده است، برجای نشانند. این بار در کشور ما محمد(ص) برخاسته است. این بار شمعها روشن شده‌اند و پروانه‌های عاشق به گِردَش آن‌قدر می‌چرخند تا معشوق آنها را بسوزاند، و چه سوختنی! و شما - ای قاسطین و ای مارقین و ای ناکثین‌- بر لب پرتگاهی قرار دارید که لحظه‌ای درنگ سقوط شما را حتمی می‌کند، و این سقوط مرگ شما را فریاد می‌زند. پس خودتان، با یاری این ملت، حنجره‌های این شیاطین را بفشرید و ندای شومشان را محو کنید و آنان را نابود گردانید. اگر راه اسلام و امام را ادامه دهید، رستگار خواهید شد. سعی کنید که رسالت‌تان را زمین نگذارید و فرزندنتان را زینب‌وار و حسین‌وار پرورش دهید. /

فرهاد بجنوردی

******************

حمد و ستایش خداوند متعال را، خداوندی که به انسانها نیرو می‌دهد تا انسانهای آزاده برخیزند و در دستی سلاح و در دست دیگر قرآن بگیرند و علیه ظلم و ستم پیش روند. زیرا مبارزه برای حق و علیه باطل همیشه کار انسانهایی بوده است که، در طول تاریخ، اعتقاد به خداوند داشته‌اند. مبارزه‌ای که انسان در آن قدم می‌نهد اگر براساس توحید و ولایت فقیه باشد، هرگز با شکست مواجه نمی‌شود؛ و این مبارزة ما علیه باطل ان‌شاءالله تا پیروزی ادامه خواهد یافت. مستضعفین، در نهایت حاکمان روی زمین خواهند بود، زیرا این وعده‌ای الهی است. عده‌ای در جبهه‌های جنگ علیه صدام امریکایی می‌جنگند، و عده‌ای هم در پشت جبهه‌ها با منافقین و ایادی استکبار جهانی مبارزه می‌کنند - منافقین کوردلی که با حرکات خود در بعضی از شهرها به نفع امریکا و شوروی و فرانسه فعالیت می‌کنند. طفداران حق همیشه تا آخرین لحظات زندگی با ظلم می‌جنگند. هر حرکتی اگر بجز اسلام و ولایت فقیه ایدئولوژی دیگری داشته باشد، مطمئناً‌ در روند خود با شکست مواجه خواهد شد و به بن‌بست خواهد رسید./

محمد علی فنایی

******************


دو جریان در طول تاریخ دائماً با هم در حال مبارزه‌اند: حق و باطل. جبهة‌ حق همیشه با یک خط مشخص و در یک صراط مستقیم درگیر مبارزه با باطل بوده، لیکن جبهة باطل با چهره‌های مختلف - و حتی ظاهراً‌ متضاد و نهایتاً‌ متّحد و واحد- علیه حق، منتها همواره و هر زمان با حیله‌ای متناسب روزگار، وارد عمل شده است. /

مجید فخاران

******************


شاهدیم که چگونه مستکبرین اسلام را مورد هجوم قرار داده‌اند: یک روز حملة نظامی به میهن اسلامی می‌کنند و یک روز تحریم اقتصادی تا شاید بتوانند این دژ محکم را ویران کنند، چون می‌دانند که اگر اسلام رشد کند و مسلمانان به اسلام حقیقی پی ببرند، بساط ظالمان را به هم خواهند ریخت. اما مطمئنیم که کافران نمی‌توانند نور خدا را خاموش کنند و در برابر نیروی لایزال الهی شکست خواهند خورد./

علی دامن سبز

******************


انقلاب اسلامی امت عزیز و عظیم ایران، که براساس مایه‌های اصیل اسلامی قرار گرفته است، بسیار باارزش است،‌ و گویای این ارزش حرکتهای مذبوحانة ابرقدرتها و عوامل داخلی آنهاست که به انواع روشها و نیرنگها از قبیل تزویر و تخریب و جنگ و تبلیغات سوء و... قصد منحرف کردن یا از بین بردن این انقلاب را دارند، این عوامل و ایادی مزدور باید بدانند که حرکاتشان، به دلیل آنکه امت مسلمان حق را از باطل تشخیص می‌دهد، باعث رشد اسلام در ایران و جهان می‌شود. /

پرویز شیرپور

******************

چون منافع امریکا در منطقه به خطر افتاده و نمی‌تواند چنین وضعی را تحمل کند این جنگ را به توسط مزدورش عراق بر ما تحمیل کرده است. /

جواد اطاعتی

******************

باید همه بدانند که این قدرتها همه پوچ و تار عنکبوتند، و ماندگان خوب توجه کنند که زندگی ارزش این را ندارد که انسان زیر بار ذلت برود. وقتی که انسان می‌شنود که میلیونها نفر در افریقا و آسیا از گرسنگی می‌میرند، و قوی بر ضعیف حاکم می‌شود به این دلیل که زورش بیشتر است نمی‌تواند ساکت بنشیند و خون دل بخورد. تا کی بشنویم که در لبنان مردم بی‌گناه را قتل عام کنند و دنیا در برابر این فجایع سکوت می‌کند؟ تا کی تحمل کنیم که امریکا بر تمام امت اسلام اربابی و آقایی کند و دژبان حرمین شریفین باشد؟ تا کی صبر کنیم که شوروی مردم مسلمان و مظلوم افغانستان را قتل عام کند و ما بنشینیم و ادعا کنیم که مسلمان هستیم؟ مگر نه پیامبر اسلام، حضرت محمد(ص) فرمود که اگر مسلمانی از آن طرف کرة زمین از شما طلب کمک کند و شما لبیک نگویید مسلمان نیستید. و بعد ما بنشینیم و ادعا کنیم که مسلمان هستیم؟ خیر!‌ باید برخیزیم و با خون خود به یکایک مسلمانان خدمت کنیم. /

داوود یوزباشی


******************


آنان تلاش می‌کنند مانند ابوجهل‌ها و ابوسفیانها و عمر و عاصها - که می‌خواستند مذهب نابود کنند- رفتار کنند، و چنین است که سادات‌ها از اسلام می‌زنند و فهدها می‌خواهند با آواکسهای امریکایی از اسلام و خانة خدا پاسداری کنند!‌ این برای مسلمانان جهان ننگ است. اینان می‌خواهند اسلام را نابود کنند. /

محمد بختیاری



نوشته شده در یکشنبه 91 دی 10ساعت ساعت 7:59 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

گواهی می‌دهم که بهشت و دوزخ حق است، و روز رستاخیز روز استواری میزان عدل الهی حتماً می‌آید. مردگان سر از گور برمی‌دارند و در محضر عدل خدا سر بلند می‌کنند. /

علیرضا پیکاری سیان

******************

می‌اندیشم که چقدر باعظمت است و چقدر زیبا. قدرت خالق است و آفریننده ما، پس او که ما را یک بار آفرید به فرموده خود در قرآن دگربار بعد از مرگ ما را از نو زنده می‌کند و زندگی دیگری را برای ما مهیا می‌سازد. آری بدین ترتیب این زندگی و این عالم تماماً امتحان و آزمایش خداوندی است؛ آزمایشی عظیم برای مخلوقی که خدا او را جانشین خود در زمین قرار داده است. آزمایشی که سرنوشت ما را در ‌آن جهان گویاست. آری، باید در این دنیا ره‌توشه جمع کرد تا برای آن جهان (آخرت) راحت بود. /

محمد حیدری درمنی

*************

مکتب ما، مکتب انتظار است؛ مکتبی که نقش اعتماد به معاد همواره پیروانش را به بازگشت به سوی خدا می‌خواند، و این رجعت یعنی به نور حیات رسیدن، یعنی اوج گرفتن و از پستیها کنده شدن، یعنی بندهای وابستگی دنیا را از دست وپ ا باز کردن، یعنی یکپارچه شور و عشق و شهید راه خدا شدن. این بینش و اعتقاد و انتظار است که اسلام را زنده نگه داشته است گویی رمز پویایی و شکوفایی اسلام از این است. /

حسینعلی اصلانی

***********

از زمانی که خود را شناختم، و با خدای بزرگ و دین و پیغمبر وامام آشنا شدم، خود را همواره نکوهش و سرزنش نموده‌ام و غبطه خورده‌ام، که چرا زودتر از این با چنین آیین از همه جهت شکوفای استعدادها و تواناییهای آدمیان، که برای تمام جهات زندگی، چه در دوره جنینی و چه در دوره‌های پیری، از بی‌اهمیت‌ترین آنها قانون و مقررات دارد، و در واقع برای بهبود وضع مادی و معنوی و خداگونه کردن انسانها آمده، و غنی‌ترین، عادلترین، عمیقترین، واضحترین، شکافنده‌ترین، دقیقترین، شیرین‌ترین، لطیف‌ترین، آزادترین و حتی ساده‌ترین مطالب و دانستنیها ـ چیزهای درک کردنی و دانشهای دست یافته و دست نیافته و شناخته شده و نشده ـ را با زبانی که دارای مشخصات ذکر شده می‌باشد، با منطقی ثابت و نامتزلزل و علمی و همه کس فهم و جاودان و تحریف نشده و بکر، آشنا نشدم و از او فیض نبردم. اما، از آن ساعات و اوقاتی که صرف شناختن اسلام، ‌این ایدئولوژی همواره آبیاری شده از خون شهیدان زمان کردم، بسیار خوشحال و راضی هستم؛ و گرچه من تازه در ابتدای این مسیر تکاملی تدریجی قرا رگرفته ام و هرگز هم به آخر این راه دراز نخواهم رسید، اما هرگز از او سیر نمی‌شوم و هر چه در او فرو می‌روم تشنه‌تر و کنجکاوتر می‌گردم./

محمد پرسته

**************

هدف از خلقت انسان این بوده است که آزمایشی گذاشته شود بین مردم. این آزمایش چیست؟ این آزمایش عبارت است از اینکه انسان را تحت لوای پرچمی به نام دین قرار داده‌اند و این دین روشن‌کننده راه انسان به سوی خداست. اینکه آزمایش از اینجا شروع می‌شود،‌ در دین مقدس اسلام قوانینی در تمامی جوانب و اوامر زندگانی وضع شده است؛ و اینکه این دین کاملترین دینهاست، پس یک انسان ابتدا باید به دنبال کاملترین دین برود ـ که ما مسلمانان کاملترین دین را داریم. پس ما باید به قوانین آن هم که فرستاده خداست عمل کنیم، که در اول اصول دین می‌باشد و سپس فروع دین وغیره./

مرتضی علی

**************

من ارزشها را در غرب دیدم و صورت دیگر آن را در شرق، و اکنون اصالت ارزشهای واقعی انسانی اسلام را با تمام وجودم احساس می‌کنم و به آن عشق می‌ورزم. چه نیک فرمود حضرت محمد(ص) که شیعیان علی(ع) رستگارند؛ و چه زیبا، ‌عاشقان علی که همچون مولایشان از علاقه مادری به طفل به مرگ نزدیکترند./

محسن رنگرز

****************

اسلام سوای اعمال ماست. همچنان که مرواریدی به دست بی‌خردی ارزش خود را از دست نمی‌دهد، اسلام نیز به جهت سوء اعمال ما ارزش خود را هرگز از دست نخواهد داد. چگونه ممکن است دینی که سرمنشأ اعتقاد و اعتماد به آن از یگانه سرچشمه حیات یعنی وجود خدا آغاز می‌گردد بی‌بها و کارساز در زندگی نباشد. علت اصلی عدم تغییر و تحول جدی در زندگی فرد فرد ما مسلمانها در مقابل علم به این معانی و علم به احکام و قوانین اعتقادی اسلام، کاستی اعمالمان می‌باشد. ما همه می‌دانیم جهان را صاحبی است خدای نام، و همه چیز به مشیت اوست و به سوی او باز می‌گردد و ... اما در مقابل این اعتقاد، ایمان علم را نیافته‌ایم./

الطفات شرافتی
************
اسلام حافظ و پشتیبان مستضعفین و بیچارگان است، و دین اسلام راهنمای بشر است. و ما آنقدر این راه را ادامه می‌دهیم تا ریشه ظلم و ستم را برکنیم و به ابرقدرتها بفهمانیم که با قرآن و اسلام و اسلامیمان نمی‌توانند مقابله کنند، ‌چون رهبرش روح خدا نایب بر حق امام زمان می‌باشد. /

زیادعلی حیدری

*****************

شناخت راه مهم است، ولی مهمتر از آن سیر کردن در آن راه است که مبادا لغزشی از انسان سر نزند و به خاطر یک خطا تمام اعمال او به نابودی کشیده شود. برای اینکه انسان این راه را بدون لغزش به انتها برساند خداوند برای انسان پیامبران را قرار داد و بعد از آنها ائمه اطهار(ع) را؛ و در این زمان رهبر و مرشدمان امام زمان(عج) است./

حسن محبی



نوشته شده در یکشنبه 91 دی 10ساعت ساعت 7:57 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

اى تشنگانى که به دنبال آب زلال شهادت مى‏روید! تا سیراب نشده‏اید بازمگردید. و چگونه زیستن و چگونه مردن را در معنویت بیابید. معنویتى که در آن شهادت، یک هجرت است، به سوى (الله). بلى خدایا! چگونه زیستن و چگونه مردن را در معنویت، به همه‏ى ما عطا کن.

شهید محمد آزاد

************************

ما رو به مرگ و شهادت پیش مى‏رویم، و مرگ براى جوان‌مردان زشت نیست. آرى مرگ زشت نیست. اگر قصد و اراده آدمى، حق و حقیقت بود، منظور جهاد در راه خداست. آرى جامه‏ى شهادت به تن جوان‌مردان، چه زیباست. هنگامى که جان خود را در رکاب نیک مردان آسمانى، از دست داده و با این مبارزه خواسته‏اند از چنگ ستمگران آزاد شوند.

 شهید محمد حسن قلى زاده

************************


خون گرم شهدا، به صورت امواج بزرگى خواهند شد و به دریاهاى سرخ خواهد پیوست.

 شهید عبداللّه رحمانى

************************

شهادت، مانند مادرى است که تنها فرزندش را در آغوش مى‏کشد.

شهید عباس اسداللهى


************************

شهادت، فخر اولیاء خدا بوده است و فخر ما ملتى که شهادت براى او سعادت است، پیروزى است.

شهید محمدعلى وکیل‏زاده

************************

شهادت نقطه‏ى اوج است. و آرزوى مسلمانان است. شهادت کلمه‏ى رفیع انسانیّت است.

 عباس اسداللهى


************************

شما مى‏دانید که شهادت میراثى است، که از اجداد ما به ما ارث مانده است. ما فرزندان سرور شهیدان هستیم. و این امر براى ما تازگى ندارد. و شما نباید از این موضوع نگران باشید. بلکه باید به خود ببالید و افتخار کنید که شما پدر و مادر فرزندى را بزرگ کرده‏اید و به اسلام هدیه کرده‏اید، که لیاقت شسهادت را داشته و براى شما هم در این دنیا و هم در آن دنیا، جاى افتخار است.

شهید سید سیدجلیل موسوی


************************

من معتقدم که شهادت سرآغاز زندگى است، پس چه چیز بهتر از شهیدشدن در راه خدا، شهادتى که انسان را به اوج قل? تاریخ مى‏برد و به درج? رفیع انسانیت مى‏رساند، مگر این نیست که خدا شهدا را در قیامت با آنچنان شکوه و درخشندگى و عظمتى وارد مى‏کند، که اگر انبیاء بخواهند از مقابل آنها سواره بگذرند، به عزت و احترام شهیدان پیاده مى‏شوند.

شهید فریدون مقدودى



نوشته شده در یکشنبه 91 دی 10ساعت ساعت 7:54 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

ساربانا ز اشتران بگشای بار
لحظه ای ما را به حال خود گذار
این که بینی سرزمین کربلاست
خاک او آغشته با خون خداست
در حریم قدسی صحرای دوست
بشنو این گلبانگ، این آوای اوست
نی نوا، در نینوای راستین
مویه ها دارد، زنای اربعین
ناله آتش بال در پرواز بین
هم طراز آه گردون تا زمین
درد، جان سوز و، فضای سینه تنگ
پای،ماند از شتاب و از درنگ
اشک می ریزد، زچشم کائنات
در عزای تشنه کامان فرات
رود را شرمنده بینم سر به پیش
پای در زنجیر،در زندان خویش
زآتش دل شرمگین در پیچ و تاب
شعله کی دیدی که برخیزد در آب؟
تن درید و جام در صحرا شکست
سینه و سربر سر خارا شکست
رشته های جان خود را از هم گسیخت
در کویر تشنه هر سویی گریخت
باد را پیچید ه بینم در غبار
ابر را در چشم باران ، اشکبار
می شناسم نغم? آواره اش
کز چه می گرید دل صد پاره اش
مهر خون آلود در سوز و گداز
سر فرود آورده اینجا در نماز
بر شکسته آسمان طاق و رواق
شب فروزی نی درین نیلینه طاق
نخل ها در نخل ها بی برگ وبار
سرفرود آورده در دامان خار
خاک، گلگون بینم و آسیمه سر
ریختند اینجا مگر خون حسین؟
سرور آزادگان، نور دو عین!
آن که پیش دشمنان سر خم نکرد
چهره از زخم سنان در هم نکرد
باخت جان تا دفتر نیرنگ بست
لشکر بیداد را در هم شکست
کشته شد عباس و عونو جعفرش
اصغرش در خون تپید و اکبرش
از شرار شعل? بیدادها
سروها افتاد با شمشادها
آن جوانمردان کوی سرمدی
باده پیمایان جام احمدی
آن سرافرازان که سرانداختند
تن رها کردند و جان را باختند
آن بلاجویان که تا بزم حضور
راه پیمودند با سامان نور
از شراب بی خودی ساغر زدند
باده از خمخان? کوثر زدند
سرخوشان وادی دشت بلا
دامن افشان لاله های کربلا
رایت توحید از اینان پایدار
ماند و می ماند به دور روزگار
گر فرات اینجا چو دریا خون گریست
نی عجب، خورشید بر هامون گریست!

 

منبع:کتاب السلام علیک یا ابا عبدالله /گزیده اشعارشب های عاشورای شیراز/به انتخاب سیداکبرمیرجعفری



نوشته شده در چهارشنبه 91 دی 6ساعت ساعت 1:17 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

به مساجد بروید و قرآن بخوانید.

شهید غلام حسین نورانى

**********************

 

در مجالس دعا شرکت شرکت کنید. مسجدها را خالى نکنید.

شهید محمدرضا معلمى

 

**********************

 

شما اى ملت مسلمان! از سنگر مساجد فراموش نکنید.

شهید مجید نوحسینى

 

**********************

 

ازهمه ملت غیور مى‏خواهم ... مساجد را از بهر نماز پر کنید.

شهید سیدجلال مرتضى‏زاده

 

**********************

 

سنگر مساجد را خالى نکنید.

شهید عباس مقدم

 

**********************

 

مساجد را خالى نگذارید و سعى نمائید تا آنجا که ممکن است به دستورات قرآن عمل نمایید.

 شهید محمد وکیلى ارگى

**********************

 

به برادران و خواهران می گویم که مساجد را خالى نکنید... و در آنجا کلاس‏هاى عقیدتى بگذارید.

شهید مسلم شکیبا

**********************

 

مساجد سنگر است، سنگرها را حفظ کنید، پس من هم از میان سنگر اسلام باشما صحبت مى‏کنم.

شهید غلامعلى محقق

**********************

 

پیام من به مردم همیشه در صحنه و روستاییمان این است... که همیشه مسجدها را پر و شب‏هاى جمعه، دعا را فراموش نکنند که دشمن، از دعاهاى ما هراس دارد.

شهید على اصغر آستان

 

**********************

 

همسرم!... در نمازهاى جماعت و جمعه شرکت کنید و... از شما مى‏خواهم که بچه‏ها را از کوچکى با مسائل اسلامى،نماز، مسجد و غیره آشنا کنی؛ چون همین‏هاست که به درد انسان می خورد و باعث رشد انسان مى‏شود و در آخرت هم همین ها به درد انسان مى‏خورد.

 شهید غلامعلى محجوب

 

**********************

 

مساجد، این سنگرهاى علم و ایمان را هیچ وقت خالى نگذارید.

 شهید موسى‏الرضا پرتانیان

 

**********************

 

مساجد را پر کنید و نمازهاى خود را به جماعت برگزار کنید.

 شهید رضا خرمنى

 

**********************

 

از مردم ایران مى‏خواهم سنگرهاى مسجد،جبهه،مدرسه و کارخانجات را خالى نگذارند.

شهید علیرضا مجیدى

 

************************

شما از مساجد و روحانیت جدا نشوید.

شهید غلام نامنى

 

************************

مساجد را پر کنید که مساجد سنگرهاى اصلى اسلام هستند.

شهید على‏اکبر دلیمى

 

************************

نماز جماعت، و دعا و دیگر انجام فرائض دینى را در مساجد برگزار کنید.

على اکبر رباط سرپوشى



نوشته شده در شنبه 91 دی 2ساعت ساعت 3:3 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

بعد از واقعه عاشورا دشمن تمام کسانی را که زنده مانده بودند ، اسیر کرد. میان این اسرا، یک دختر کوچک هم دیده می ‏شد. این دختر کوچک رقیه بود. رقیه دختر امام حسین علیهاالسلام که حالا بعد از شهادت پدرش به همراه عمه ‏اش زینب و اسرای دیگر به طرف شام می ‏رفت.
از داخل خرابه های شام، صدای یک  کودک به گوش می ‏رسید. تمام کسانی که در میان اسرا بودند، می ‏دانستند که این صدای رقیه دختر کوچک امام حسین است. رقیه از خواب بیدار شده بود و سراغ پدرش را می ‏گرفت. گویا خواب پدرش را دیده بود. در این حال یزید، دستور داد سر امام حسین علیه‏ السلام را به رقیه نشان بدهند. وقتی حضرت رقیه علیهاالسلام سر بریده پدرش امام حسین علیه‏ السلام را دید، با فریاد و ناله خودش را  روی سر بریده پدرش انداخت و همان جا، از دنیا رفت.
هیئت متوسلین حضرت رقیه(س) شهرستان رودسر
مرقد مطهر حضرت رقیه علیها السلام در سوریه نزدیک به قبر حضرت زینب علیها السلام است.

چشمان سیلی خورده ام طاقت ندارد

با گونه هایم خنجرت الفت ندارد
سیلی بزن دستان تو غیرت ندارد

گفتند آن سر، روی نیزه مال باباست
مادر بگو این حرف ها صحت ندارد

مادر بگو این قدر بر بابا نتازند
چشمان سیلی خورده ام طاقت ندارد

از خون و خاکستر جدا کن کفترت را
آخر به این گهواره ها عادت ندارد

بلعید آتش خیمه ها را آه، مادر!
پاهای من دیگر چرا قدرت ندارد



نوشته شده در دوشنبه 91 آذر 27ساعت ساعت 9:26 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر

اللّهم ارنى الطّلعة الرّشیدة والغرّة الحمیدة واکحل ناظرى بنظرة منّى الیه . . . بار خدایا ! آن جمال بارشادت و پیشانى نورانى ستایش شده را، به من بنمایان، و چشمم را به نگاهى به او، سرمه کن. .



نوشته شده در دوشنبه 91 آذر 27ساعت ساعت 8:45 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید


شهید بزرگوار دکتر مفتح در سال 1307هجری شمسی در یک خانواده ای روحانی در شهر همدان دیده به جهان گشود و از همان ابتدای طفولیت در دامان پدر بزرگوارش مرحوم حجت الاسلام حاج شیخ محمود مفتح به فراگیری مقدمات ادبیات فارسی و عربی پرداخت و به جهت ذوق و استعداد فراوانی که از خود ابراز می داشت به زودی و پس از اتمام دوره دبستان به فراگیری علوم اسلامی پرداخت ، فعالیتهای مستمر و پیگیر تحصیلی وی سبب گردید که در نوجوانی و در حالی که 15 سال بیشتر نداشت از همدان به قم مهاجرت کرده و در مدرسه دارالشفا با جدیت بیشتر به فراگیری علوم و معارف اسلامی پرداخت .وی سپس در محضر اساتید بزرگ حوزه همچون امام خمینی مرحوم آیت الله بروجردی ، مرحوم علامه طباطبایی ، مرحوم آیت الله محقق داماد حضور یافت و پس از چندی به درجه اجتهاد نائل آمد .شهید مفتح در حالی که در قم استادی بزرگ و ارزشمند گردیده بود به جهت روح بزرگ و همیشه جویایش و این که در طلب علم بیشتر و حاضر به تحمل تمامی مشکلات و مصائب بود پا به دانشگاه گذارد و به تحصیلات خود ادامه داد . پس از مدتی در حالی که در حوزه علمیه به درجه اجتهاد رسیده بود در دانشگاه موفق به اخذ دکترای الهیات گردید و با ارائه تز تحقیق در نهج البلاغه به این موفقیت بزرگ دست یافت . در سالهای میان 1330 تا 1340 هجری شمسی حوزه علمیه قم با درایت و آگاهی اساتیدی از جمله امام خمینی ، مرحوم آیت الله بروجردی ، مرحوم علامه طباطبایی ، تحولی شگرف را پشت سر گذاشت و این باعث گردید که طلاب مبارزی پرورش یابند که قیام خونین پانزدهم خرداد سال 1342 به رهبری امام خمینی اوج آن می باشد . در این میان شهید مفتح همچون دیگر روحانیون متعهد و بیدار با افشای ماهیت پلید و خیانتهای رژیم فاسد پهلوی در این قیام عظیم ، فعالانه شرکت نمود . پس از سرکوب قیام پانزدهم خرداد شهید مفتح به منظور ادامه مبارزه علیه طاغوت کوشید تا ارتباطی نزدیک میان دانشگاهیان و اساتید و طلاب حوزه علمیه برقرار سازد و به همین خاطر تدریس در دبیرستانها و حوزه علمیه را به طور همزمان آغاز کرد . وی به لحاظ رسالتی که بر دوش خود احساس می کرد مبارزه با عفریت جهل و نادانی را مهمترین وسیله ، جهت مبارزه علیه رژیم منحوس پهلوی می دانست و در این دو سنگر به همراهی شهید آیت الله بهشتی ، ابعاد گسترده ای بر اقدامات خویش داد .

استاد شهید دکتر مفتح در جهت هرچه متشکل نمودن طلاب و فضلا دست به تشکیل مجمعی با نام جلسات علمی و اسلامی زد که این مجمع فعالیت وسیع و گسترده ای در جهت شناساندن چهره راستین و اصیل اسلام در جامعه شروع کرده که به زودی از سوی ساواک جلسات آن تعطیل گردید . با افزایش فعالیتهای سیاسی و اجتماعی شهید مفتح پس از تبعید امام و نیز محبوبیت و مقبولیت وی در نزد طلاب و دانش آموزان وی از سوی ساواک دستگیر و از قم به زاهدان و دیگر شهرهای جنوبی تبعید گردید .

 


با پایان گرفتن زمان تبعید وی به تهران آمد وگرچه از سوی ساواک تحت نظر بود لیکن دعوت به همکاری از سوی دانشگاه الهیات را پذیرفت و از این به بعد دانشگاه جبهه دیگری برای مبارزه با رژیم جنایتکار پهلوی گردید .شهید مفتح به همراه استاد شهید مرتضی مطهری به تدریس در دانشگاه پرداخت و علاوه بر فعالیت در دانشگاه بنا به دعوت مسجد الجواد و حسینیه ارشاد جهت سخنرانی در آنجا به روشنگری و ارتباط بیشتر میان نسل روشنفکر تحصیل کرده و اقشار روحانی متعهد و مسئول همت گمارد .وی همچنین با قبول امامت جماعت مسجد جاوید و تشکیل کتابخانه و کلاسهای مختلف از جمله اصول عقاید ، فلسفه ، تاریخ ادیان و جامعه شناسی دست به تلاش فوق العاده ای در جهت ارتقای دانش ایدئولوژیک و شعور سیاسی دانش آموزان ،‌دانشجویان و دیگر اقشار روشنفکر جامعه زد و به همراه اساتید ارجمندی همچون شهید باهنر ، حجت الاسلام خامنه ای ، دژ مستحکمی به منظور مبارزه با رژیم ستمشاهی و تشویق و جذب روشنفکران و اشخاص آگاه جامعه بنا کرد .

 


آیت الله مفتح ضمن تدریس مبارزه را در سطح وسیعی آغاز کرد به طوری که ساواک در سوم آذر 53 به مسجد جاوید یورش برد و شهید مفتح و آیت الله خامنه ای را دستگیر نموده و مسجد جاوید را نیز تعطیل کردند .

 


شهید مفتح در سال 54 روانه زندان شاه شد و پس از آزادی دوباره به فعالیت خود ادامه داد تا آن که در سال 56 نماز عید فطر را با حضور بیش از 5 هزار نفر برگزارنموده و در خطبه ای از امام خمینی با تجلیل یاد کرد .

 


در سال 57نماز عید فطر در تپه های قیطریه به امامت ایشان برگزار شد که به تظاهرات گسترده ومیلیونی مردم برای سرنگونی رژیم شاه انجامید وبه دنبال آن تولد یوم الله 17 شهریور . در پی برنامه ریزی این تظاهرات ها وی دوباره دستگیر شد ولی با اوج گیری انقلاب شاه مجبور به آزاد ساختن زندانیان سیاسی از جمله ایشان گردید .

 


او جزو موسسین جامعه روحانیت مبارز و عضو شورای مرکزی بود .این جامعه برگزاری بسیاری از مراسم و راهپیماییهای میلیونی ( تاسوعا ، عاشورا ، اربعین و ... ) را بر عهده داشت و شهید مفتح در مقام دبیر جامعه کلیه اعلامیه های آنرا تهیه و تنظیم می نمود .

 


پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، شهید مفتح در یکی از کمیته های انقلاب اسلامی به کار مشغول شد و سپس عهده دار سرپرستی دانشکده الهیات گردید .

 


سرانجام جهل عده ای جاهل که از نظر فکری قدرت شنیدن استدلال قوی و منطقی این شخصیت مبارز و فیلسوف عالیقدر را نداشتند به نام مذهب و در واقع علیه مذهب وی رابه شهادت رساندند .

 


گروه مزدور و منحرف فرقان در 27 آذر ماه سال 1358 وی رابه همراه دو پاسدار جان بر کفش به شهادت رساند تا خدمت خویش را نثار امریکای جنایتکار نموده و شخصیت بزرگ دیگری را از امت مسلمان ایران بگیرند .

 


( والسلام )

 



نوشته شده در شنبه 91 آذر 25ساعت ساعت 4:4 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin