حسین سالار قلبها
چندین سال پیش در ایام دبیرستان، نوار کاستی را پیاده میکردم که در آن یک رزمنده بسیجی از خاطرات "کرخه نور" میگفت. نمیدانم صدای این رزمنده دلاور کجا ضبط شده بود ولی حرفهایش با سوز و گدازی همراه بود که کم از سوز یک روضه نداشت. نمیدانم این سوز از غربت بود یا از دوری از فضای جبهه یا فراق دوستان یا حسرت بسته شدن آن باب. هر چه بود برای من نامعلوم بود. او با حسرت و آه همینطور میگفت تا رسید به دوستان شهیدش که دیگر از اینجا به بعد، حرفهایش با گریه همراه بود. از کل آن نوار، همین قسمتِ یاد او از دوستان شهیدش در حافظهام مانده. میگفت فلانی را اگر میخواهید بفهمید که چه جور بوده، یک کاغذ بردارید و هر چه در مورد شجاعت و غیرت میدانید روی کاغذ بیاورید آنگاه بر این نوشته پیکری بپوشانید تا بشود او یا بهمانی را اگر میخواهید تجسم کنید، هر چه در مورد لطافت میدانید روی کاغذ بنویسید و بعد بر آن جسمی بسازید تا بشود مثلا قاسم. اسامی یادم نمانده، ولی به همین ترتیب اسامی شهدا را میآورد و توصیف میکرد.
داشتم به سید شهیدان اهل قلم، آقا مرتضی آوینی، فکر میکردم و به شخصیت بسیجیش که یاد این کاست افتادم. دیدم اگر بخواهم هر چه از بسیجی بودن میدانم را روی کاغذ بیاورم و برای آن جسمی درست کنم میشود سید مرتضی آوینی! برای من که به لطف خدا هر چه را که از قلم سید منتشر شده خواندهام، تصویر بسیج، تصویر سیمای نورانی شهید آوینی است. انگار کن که او به تنهایی، سیمای همه بسیجیان عالم را دارد و او در جان همه بسیجیان تکرار شده و بقول جناب سید قاسم ناظمی که در مورد شهید باکری نوشته بود، انگار ذکری است که بر لبهای همه بسیجیان جاری شده و انگار از قلب همهشان خدا را به نظاره نشسته است.
آنچه از او میفهمم این است که او یک بسیجی تمام عیار بود، هم رزمنده میدانهای جهاد اصغر بود که هیچوقت هیچکس یادی از آن نکرده، هم مجاهد مخلص میدان جهاد اکبر و هم مرد مطالعه و میدان معرفت. مثل یک بسیجی ِ عاشق ولایت، مخلصانه، عرض ارادت و عشق به مقام منیع ولایت و رهبری میکرد. مثل بچههای پایگاه توی راهپیمائی شعار میداد و مثل بچه بسیجیهای دو آتشه از نظام دفاع میکرد و اگر لازم بود با بیان محکمی که داشت طرف را سر جایش مینشاند.
مقاله "تحلیل آسان" او که پاسخ دندان شکنی به تشکیک "مسعود بهنود" به حکومت اسلامی و حاکمیت ولایت فقیه است، حقاً در این مورد خواندنی است. آوینی خودش بسیجی بود و واقعا بسیجیها را دوست داشت و بیشتر از دوست داشتن به بسیجیان امید بسته بود. او در آخر مقالهای که با عنوان "غربت حزب الله در مهبط عقل" نوشته، مینویسد: "...من به بسیجیان امید بستهام؛ نه من تنها، همه آنان که تقدیر تاریخی انسان فردا را دریافتهاند و میدانند که ما از آغاز قرن پانزدهم هجری، پای در عصر معنویت نهادهایم.
دشمن تصور میکند با حربه ترور و تحریم میتواند عزم ملت ایران را در راه آرمانهای انقلاب سست کند اما این مردم همانطور که در 22 بهمن امسال حضور کوبنده خود را نشان دادن
د در انتخابات 12 اسفند نیز مشت محکمی بر دهان ائتلاف شیطانی تروریستها و تحریمیها میزنند.
کاری که خانواده شهید احمدی روشن انجام داد، به مردم روحیه بخشید و قلب خانواده شهدای انقلاب و دفاع مقدس را شاد کرد،
چرا که مفهوم آن این بود که خون شهیدان انقلاب و پیام شهدا تا امروز امتداد داشته و دارد.
امروز این مردم هستند که از مسئولان میخواهند راه پر افتخار هستهای قاطعانه ادامه پیدا کند و همه خواهند دید
که این ملت با حضور پای صندوقهای رای در 12 اسفند به ادامه راه شهدای هستهای رای خواهد داد.
این به آن معنا است که رسالت پیامبر بدون تبلیغ ناقص بود. رسالت امروز شما متولیان امر تبلیغات هم این است که در این عرصه چراغی در مسیر زندگی مردم بیافروزید و ظلمت و تاریکی های مسیر راه انسان ها را روشن کنید.
پیش از ظهر امروز پیکر مطهر 22 شهید کشورمان از عراق به وطن بازگردانده و در مرز شلمچه با حضور کاروان های راهیان نور، خانواده های شهدا و رزمندگان همچنین مسئولان محلی شهرستان تشییع شدند. |
|
|
نوروز سال 1344 و خاموشی چراغ های حرم مطهر به مناسبت تحویل سال نو، برای او فرصت مناسبی بود تا بتواند پیام مبارزه را به گوش همه ی مسافران حرم که به زیارت امام هشتم آمده بودند برساند. از این رو، اقدام به توزیع کارت های تبریک سال نو مزین به تصویر امام خمینی (ره) و پرچم حریت، عدالت و آزادی نمود. |
|
|
شاید سخت ترین نقطه درگیری های کربلای پنج، تصرف نونی ها بود. استحکامات نونی شکلی که انبوهی از نیرو را می بلعید و به قول بچه های رزمنده، گردان وارد نونی ها می شد و نفر بیرون می آمد.
ما وقتی به «نونی ها» زدیم دشمن مقاومت می کرد. خیلی فشار به گردان ما آمد. گروهان داخل درگیری می رفت. چند تا دونه بیشترسالم بیرون نمی آمدند.
تعبیر جالبی داشت برادر غلامعلی رضایی فرمانده گروهان گردان حضرت زینب(س) که وقتی با گروهانم به نونی اول زدم، دشمن آنقدر آتیش ریخت که نیروهام هضم شدند اما بچه های گردان حضرت زینب(س) ول کن نبودند ازروی بدن هم رد می شدند و با کماندوهای دشمن گلاویز می شدند.
ایشان می گفت: بوی باروت و سوختن گوشت و پوست و استخوان بچه های گردان حضرت زینب(س) همه فضای نونی را پر کرده بود. خیلی از بچه ها شهید و مجروح شدند.
تعبیر حاج غلامعلی برای تقریب به ذهن این بود که صحنه مثل این بود که شما ده ها مغازه کبابی کنار هم کباب بپزن و دود ناشی از پختن کباب فضا را بگیره؛ صحنه نبرد این جوری شده بود. منهم به سختی مجروح شدم. از طریق بیسیم تقاضای نیروی پشتیبانی کردم اما از اون طرف بیسیم پیغام آمد که امام فرموده به رزمندگان بگویید حسینی بجنگند. این پیغام معنی اش این بود که از نیرو خبری نیست. بچه ها که خبردار شدند امام یک چنین فرمایشی داشته شور و شوق شان زیاد شد. به خدا قسم حتی مجروح ها که روی زمین افتاده بودند هم از جا بلند شدند. ما برای تصرف نونی اول خیز برداشتیم و بچه ها دشمن را تار و مار کردند.
حاج اسدی معاون گردان حضرت زینب(س) می گفت:یادمه شهید حجه الاسلام نخبه زعیم طلبه ای بود که از ساوجبلاغ اعزام شده بود، یک پرچم یا حسین(ع) برداشت و خودش را زیر آتش پرحجم دشمن به بالای نونی رساند و پرچم رو توی خاک فرو کرد. این کار او به بچه ها روحیه داد اما دیدیم دشمن او رو هدف قرار داد و شهید شد.
با بیسیم با فرماندهام تماس گرفتم و گفتم ما نونی اول را گرفتیم. اون باور نمی کرد. با حاج فضلی تماس گرفت و گفت بچه های ما نونی اول را فتح کردند اون هم باور نمی کرد. وقتی حاج فضلی به قرار گاه گفته بود آنها هم باورشون نشد تا اینکه حاج فضلی پیکش را فرستاد و بعد باور کردند. همه فهمیدند که:
شور حسین است چه ها می کند
نام حسین درد دوا می کند
از پشت سر صدای رگبار بلند شد. نگاه کردم. چیزی دیده نمیشد. تنها جرقه گلولهها بود که از مقابل هم میگذشتند. لحظهای بعد صداها خوابید و جز سیاهی چیزی دیده نمیشد.
گم شده بودیم. جاده فاو - «ام القصر» پیدا نبود. تا چشم کار میکرد سیاهی بود. فرمانده جلوتر از ما حرکت میکرد. 15 نفر بودیم. گوشه و کنار چند تیربار کار میکرد. از آنها گذشتیم. همه ناامید به اطراف نگاه میکردند.
این همه دعا و آرزو برای عملیات «والفجر هشت». اون وقت حالا گم شدیم. فرمانده برگشت. عصبانی بود.
- این جوری به هم روحیه میدین؟ خوب جنگه دیگه.
هیچ کس حرفی نزد. به رفتن ادامه دادیم. جلوتر اتوبوسها و ایفا و نفربرهای عراقی ریخته بودند. همه منهدم. دود غلیظی از آنها بلند بود.
- همین جا عملیات شده دیگه. این هم نشونیش. دارن میسوزن.
- چشم بسته غیب میگی؟
از دور صدایی بلند شد. هیس هیچی نگین. چند نفر اونجان.
چراغ قوه انداختیم. تعداد زیادی عراقی روی زمین خوابیده بودند.
- خاموش کن. شاید زنده باشند.
- یعنی خوابیدن؟
- چند نفر برن ببینن زندهان یا مرده.
سه، چهار تا از بچهها رفتند طرفشان. اسلحهها را آماده کردیم. بچهها رسیدند بالای سر یک عراقی. نور چراغ قوه را انداختند توی چشمهایش. تکانی خورد و نیم خیز نشست. قبل از اینکه چیزی بگوید. کارش تمام شد. بچهها برگشتند.
- زنده هستند بابا. خوابیدن.
- مجبوریم باید رد شیم. با شلیک من همه شلیک کنند.
صدای رگبار 15 اسلحه تو منطقه پیچید. بعضی از آنها حتی فرصت بیدار شدن پیدا نکردند. تا خشاب عوض کنیم، پنج شش نفرشان فرار کردند. رفتیم دنبالشان. یکی از آنها نارنجکی پرتاب کرد. خوابیدیم روی زمین. نباید آنقدر نزدیک به هم حرکت میکردیم. صدای دومین و سومین نارنجک تو گوشم پیچید. ترکشها مثل زنبور از بالای سرم میگذشتند. ناله و الله اکبر و یا مهدی بچهها بلند شده بود. گوشه و کنار افتاده بودند. ترکش بدنهایشان را سوراخ سوراخ کرده بود. بلند شدم. خشم تمام وجودم را پر کرده بود. ماشه را فشار دادم. رگبار فراریشان داد. یکی از بچهها بلند شد.
- سالمی؟
- فکر میکنم.
بقیه بچهها یا شهید شده بودند یا به شدت مجروح. جان میکندند. بغضم را فرو خوردم. قلبم به شدت درد میکرد.
- حالا چه کار کنیم؟
- دارن جون میدن... یا زهرا میگن... رمز عملیات همین بود. مگه نه؟
بغضش ترکید. روی زمین زانو زد.
- بلند شو! روحیه تو از دست نده. لیاقت داشتن که شهید شدن. ما باید ادامه بدیم.
- فرمانده؟
خیسی چشمهایم را با چفیه پاک کردم. احساس کردم صدایم میلرزد.
- ... شهید شده.
خم شد تو خودش. شانههایش میلرزید. از روبرو صدای توپ فرانسوی بلند شد.
- میشنوی؟ نکنه ...؟
- یعنی عوضی اومدیم؟ داریم میریم طرف عراقیا؟ حدس میزدم.
- بهتره برگردیم.
صاف تو چشمهایم نگاه کرد. چیزی در نگاهش میدرخشید راست ایستاد.
- من نمیآم .. همین جا میمونم.
- چی میگی؟ الان میرسن. صدا رو شنیدن نباید بمونیم.
- نمیتونم. میخوام بمونم. همین جا میمونم کنار بچهها.
- دیوونگی نکن. کاری از دستت ساخته نیست. شانس بیاری اسیر میشی تا دیر نشده راه بیفت.
- اسیر نه. شهید میشم. میخوام کنارشون بمونم. نمیتونم دل بکنم.
نگاهش کردم. اصرار بیفایده بود. از اطراف چند خشاب پر پیدا کردم گذاشتم کنارش.
- اینا رو داشته باش، حداقل دفاع کن. من میروم خبر میدم اینجا چه خبر شده، شاید پیداشون کردم.
- تو برو. من هستم. نمیذارم جلو بیان. مگه از رو جسدم رد شن.
دیگر نتونستم نگاهش کنم. وجدانم ناراحت بود اما باید اوضاع را گزارش میدادم. بیآنکه رو برگردانم دویدم. چفیهام خیس بود. حال بدی داشتم. سرم درد میکرد. نفسم بالا نمیآمد. دور شده بودم. ایستادم تا نفسی تازه کنم. از پشت سر صدای رگبار بلند شد. نگاه کردم. چیزی دیده نمیشد. تنها جرقه گلولهها بود که از مقابل هم میگذشتند. لحظهای بعد صداها خوابید و جز سیاهی چیزی دیده نمیشد.
امروز سوم اسفند، سالروز آغاز «عملیات خیبر» است. این عملیات در سال 1362 با رمز «یا رسول الله (ص)» انجام شد.
هورالهویزه منطقهای است در شرق رودخانه دجله در کشور عراق که از شمال به الغدیر و از جنوب به «القرنه» و «کلایه» و از سمت دیگر به منطقه زید محدود میشود.
این مکان منطقهای است عموما هم سطح دریا که در بعضی مناطق سطح آب آن دو تا سه متر بالاتر از آب دریا و نسبت به مناطق هم جوار گودتر است و در مسیر رودخانههای قدیمی و دائمی به وجود میآید.
همچنین آب «رودخانه صویب» که ادامه نهری از کرخه است و از وسط «هور» میگذشته، بعدها به علت مسدود شدن مجاری خروجی رودخانه در سطح زمینهای اطراف پخش و به آب «هورالهویزه» اضافه شده است.
پوششهای گیاه این منطقه شامل نی که ارتفاع آن از دو تا هفت متر و عمدتا در جاهای عمیق میروید بربی که گیاهی است دارای ساقهای بلند که ارتفاع آن به چهار متر میرسد،«چوران» که در مکانهای کم عمق میروید و اتفاع آن به نیم متر نیز میرسد،است.
منطقه هورالهویزه دارای دو نوع طبیعت «هور» و خشکی است که بخش خشکی آن دارای هشت تا 10 کیلومتر عرض است و توسط دو «هور» بزرگ یعنی «هورالهویزه» در شرق و «هورالحمار» در غرب احاطه شده است.
همچنین این منطقه توسط رودخانه دجله بر دو قسمت شرقی و غربی تقسیم میشود که سه چهارم آن در شرق رودخانه واقع شده است و نیز جاده استراتژیک مواصلاتی عماره ـ بصره در غرب رودخانه دجله جای گرفته است.
جغرافیای اقتصادی هورالعظیم
در داخل منطقه هورالهویزه جزایر مجنون شمالی و جنوبی قرار گرفته است که علاوه بر آن تأسیسات دیگری از قبیل دکلهای برق،دکلهای تقویتی رادیو و تلویزیون، تأسیسات و کارخانجات کاغذسازی چاههای نفت و غیره وجود دارد.
جغرافیای نظامی هورالهویزه
از تیرماه سال 61 مقدمات استراتژیکی تعقیب متجاوز برای رفع فتنه در دستور کار فرماندهان نظامی ایران قرار میگیرد که براساس آن،منطقه هورالهویزه مورد شناسایی قرار میگیرد.
این منطقه به وسعت 1000کیلومترمربع و جزایر مجنون شمالی و جنوبی به وسعت 200 کیلومترمربع در آن قرار دارد.
فاصله آن از شهرک «القرنه» عراق 15 کیلومتر و بزرگراه بصره ـ العماره که از گلوگاههای مهم عراق است از غرب آن میگذرد. شهر هویزه در شمال غربی هور قرار دارد و مرز ایران از دل آبهای آن عبور میکند. در جنوب آن شهرک القرنه و در شمال آن شهرک «الغدیر» قرار دارد.
یکی از دلایل انتخاب این منطقه از سوی ایران برای عملیات خیبر استفاده بهینه از نیروهای پیاده و عدم توانایی استفاده عراقیها از یگانهای زرهی به دلیل شرایط خاص منطقه بود. وجود نیزارهای مختلف در این منطقه پناهگاه خوبی برای اختفای نیروها به حساب میآمد.
در این منطقه از آغاز جنگ 1359 که چهار سال از آن میگذشت هیچگونه تحرکی از سوی دو جناح صورت نگرفته بود.
جغرافیای انسانی هور الهویزه
منطقه هورالهویزه که دارای باتلاقهای فراوان و پوششهای گیاهی خاص مانند نی، بربی و چوران دارای 50 روستای مسکونی است.
بیشتر مردم این منطقه از شیعیان جنوب عراق بودند که به دلیل ظلم و ستم از سوی حزب بعث عراق به این منطقه رانده شده بودند و در سختترین شرایط منطقه زندگی میکردند.
وقایع سیاسی، نظامی
قبل از عملیات خیبر رسانههای جمعی عراق و حامیان آن تبلیغات گستردهای را علیه ایران آغاز میکنند. رادیوی حزب بعث اعلام میکند که هرگونه عملیات نیروهای ایرانی را در داخل خاک عراق با شکست روبهرو خواهد کرد.
در عین حال در اواخر سال 1362 رادیوهای آمریکا،بیبیسی،کلن،بغداد و رژیم صهیونیستی تبلیغات گستردهای در مورد استقرار صدها هزار تن از نیروهای ایرانی در جبهههای جنوبی به راه میاندازند و تحلیلگران در این باره بیشتر از منطقه بصره و مناطق شرقی آن نام میبرند.
همچنین در سطح بینالمللی، وزارت امور خارجه آمریکا، علنا اعلام میکند کشور متبوعش نگران پیروزی ایران در جنگ با عراق است.
در همین زمان فرانسویان اقدام به تحویل هواپیماهای سوپراتاندارد مجهز به موشکهای اگزوست به عراق میکند و شورای امنیت سازمان ملل در تاریخ 9 آبان ماه سال 1362 قطعنامه 540 را تصویب میکند که در آن محکوم کردن نقض حقوق انسانی و تقاضای توقف فوری کلیه عملیات نظامی علیه هدفهای غیرنظامی و نیز پایان دادن به خصومت در منطقه خلیج فارس و احترام دو طرف به تمامیت ارضی یکدیگر اشاره شده است.
همچنین اجرای مانور آزادی قدس، متلاشی شدن حزب توده ایران، انفجار مقر تفنگداران آمریکایی، فرانسوی و اسرائیلی در لبنان، دستگیری ناخدا افضلی فرمانده نیروی دریایی ارتش و سرهنگ عطاریان از عناصر حزب توده، اعزام بزرگ نیروهای بسیجی در طرح لبیک یا خمینی (ره) از دیگر وقایع این دوره به شمار میرود.
طراحی، شرح و اهداف
قرارگاه 9 سپاه پاسداران طراحی عملیات خیبر را پس از یک پروسه اطلاعاتی دقیق به فرماندهان ارائه کردند. پرهیز از تک جبههای و حمله به جناح عراق در شرق بصره و سپس دستاندازی بر عقبه عراق در «نشوه» همچنین عدم تصور عراق نسبت به انجام عملیات در هور، بکر بودن منطقه، غیرممکن بودن مانور زرهی برای عراق از علل اساسی این طرح به شمار میرفت.
در عملیات خیبر دو محور مستقل با هدف تصرف شهر بصره در نظر گرفته میشود. محور زید تحت پوشش قرارگاه کربلا با فرماندهی ارتش و محور هورالهویزه تحت پوشش قرارگاه نجف با فرماندهی سپاه. در محور هور پنج هدف با پنج قرارگاه مشخص میشود.
«قرارگاه نصر» با هدف تصرف محور الغدیر یعنی جاده العماره ـ بصره، قرارگاه جدید با هدف تصرف القرنه یعنی مسیر تقاطع بغداد ـ بصره، حماره، «قرارگاه حنین» با هدف تبصرف جزیره جنوبی و نیمه شرقی و شمال جزیره شمالی و الحاق با محور طلائیه، «قرارگاه فتح» با هدف شکستن خط پر مانع طلائیه و باز کردن راه زمینی برای پشتیبانی، قرارگاه بدر با هدف تصرف نیمه غربی جزیره جنوبی و پل نشوه و «قرارگاه نوح» به منظور تامین ترابری و پشتیبانی یگانهای عملکننده، علاوه بر این هوانیروز مأموریت انتقال نیرو و امکانات و نیروی هوایی در برقراری امنیت هوایی در نظر گرفته میشود.
سرانجام عملیات خیبر در ساعت 21 و 30 دقیقه سوم اسفند ماه سال 1362 با رمز یا رسول الله (ص) آغاز میشود.
در مرحله اول قرارگاههای نجف، نصر و حدید موفق میشوند محور «الغدیر» و «القرنه» را تصرف کنند و جاده بغداد ـ بصره را به اشغال خود درآورند. اما در جزایر مجنون پاکسازی به طول میانجامد و عمل الحاق در محور طلائیه صورت نمیگیرد.
قرارگاه فتح نیز در محور طلائیه موفق به شکستن خط عراقیها نمیشود و در محور زید، قرارگاه کربلا موفقیتی به دست نمیآورد و نیروهای سپاه به ناچار از منطقه القرنه و الغدیر به داخل جزایر مجنون شمالی و جنوبی عقب نشینی میکنند.
لشگرهای 27 محمد رسول الله (ص)، 31 عاشورا و 14 امام حسین (ع) با وجود از دست دادن فرماندهان و برخی از معاونان خود در حالی که عراق پاتکهای سنگینی را اجرا میکرد به مقاومت پرداختند و 72 ساعت زیر بمبارانهای گوناگون به شکلی که در جزایر مجنون حدود یک میلیون گلوله توپ و خمپاره بر زمین نشست. این در حالی بود که فرماندهان ارتش ایران اعلام کردند فقط 1300 گلوله 130 میلیمتری در اختیار دارند.
عراقیها که از بازپس گیری جزایر مجنون مأیوس شده بودند در چندین نوبت برای اولین بار با وسعتی قابل ملاحظه مبادرت به بمباران شیمیایی میکنند که در طول جنگ بیسابقه بود. در این عملیات 23 یگان عراق منهدم، 15 هزار نفر از آنها کشته یا ز خمی میشوند و تعدادی نیز به اسارت در میآیند.همچنین تجهیزات و ادوات متعددی منهدم میشود. در این نبرد نیروهای ایرانی موفق میشوند به 40 درصد از اهداف خود دست یابند.
عملیات خیبر تاثیر بسزایی در روند جنگ داشت. از نظر نظامی، ورود قوای ایران به خاک عراق یک تحول جدید به حساب میآمد زیرا جزایر مجنون یکی از مناطق استراتژیک به شمار میرفت.
روزنامه فاینشنال تایمز در این زمینه نوشت: ذخایر نفتی جزایر مجنون حدود هفت میلیارد بشکه تخمین زده شده به طوری که تولید اولیه آن روزانه 350 هزار بشکه است.
بازتاب عملیات خیبر
ابتکار جدید ایران در عملیات خیبر دور از ذهن نظامیان و کارشناسان نظامی بود و این نگرانی آمریکا را دو چندان میکرد. به گونهای که رادیوی آمریکا گفت: آمریکا خواستار پیروزی هیچ طرفی نیست و حل جنگ را از راه گفتوگو ترجیح میدهد.
رسانههای آمریکایی در شبکه سیبیاس گزارش میدهند آمریکا اطلاعاتی را که از طریق ماهوارههای شناسایی خود دریافت میکند در اختیار عراق قرار میدهد. همچنین ریگان، (رئیس جمهور وقت آمریکا) که دچار هراس شده بود دستور تهیه طرحهای جدیدی به منظور تقویت عراق در جنگ با ایران را صادر میکند.
پدیده نبوغ ایرانیها در عملیات خیبر به گونهای بود که رهبران عراق دست به تلاشهای متعددی زدند. صدام به کشورهای خلیج فارس هشدار میدهد که عراق خاکریز دفاع از آنها است، اگر این سد فرو ریزد طوفان در مرزهای خلیج فارس متوقف نخواهد شد.
عراق به جامعه جهانی برای مقابله با ایران و نجات خود اعلام میکند که خواستار تلاش مجدانه بینالمللی برای تحمیل صلح به ایران است. همچنین فشار اقتصادی ناشی از جنگ بار سنگینی را بر نظام سیاسی عراق وارد کرده است. به گفته سفیر وقت رژیم عراق در کنیا، جنگ ماهانه یک میلیارد دلار هزینه بر دوش حکومت تحمیل میکند.
رژیم عراق برای رهایی از فشارهای متعدد سیاسی، اقتصادی و نظامی و جهانی اقدامات دیگری از جمله استفاده از سلاح شیمیایی، حمله به تاسیسات نفتی، حمله به نفتکشها و حمله به مناطق مسکونی را نیز در دستور کار خود قرار میدهد. رسانههای غربی نیز در تحلیلهای خود حمله به تاسیسات نفتی ایران را تنها راه پیش روی عراق اعلام میکنند.
سلاح ممنوعه شیمیایی
از مهمترین تحولات جنگ بکارگیری سلاح شیمیایی توسط عراقیها بود که بارها در مناطق مختلف جنگی و اوج آن در منطقه عملیات خیبر به وقوع پیوست. آمریکاییها گزارش ایران مبنی بر استفاده عراق از سلاح شیمیایی را یک ادعا قلمداد میکند اما روزنامه واشنگتن پست از قول آمریکاییها مینویسد: حکومت بغداد با حمله خیبر در آستانه سقوط قرار گرفته و ناگزیر از سلاح شیمیایی استفاده کرده است.
مقاومت رزمندگان ایران به ویژه در حفظ جزایر مجنون، روح عملیات خیبر و هسته آن به شمار میرفت. مقاومت 72 ساعته در مجنون همراه با محدودیت بسیار دشوار و تنها با استقامت و روحیه انقلابی امکانپذیر بود به گونهای که ماهر عبدالرشید ژنرال عراقی میگوید: پس گرفتن مجنون از آن چه ما فکر میکردیم سختتر شده است.
نصب پل 13 کیلومتری
نصب پل به طول 13 کیلومتر بر روی آبهای هور یکی از موفقیتهای نظامی به شمار میرفت که در تاریخ نظامی بی سابقه بود. خبرگزاری فرانسه در سوم فروردین 1363 دست یازیدن به پل قایقی با چنین طولی در تاریخ نظامی مدرن را بیسابقه توصیف میکند.
همچنین نبوغ و ابتکار نظامی قوای ایران در این عملیات زمینه مساعدی برای پیشبرد سیاستهای سران نظام جمهوری اسلامیایران فراهم میکند.
هفتهنامه «فارین ریپورت» چاپ لندن اعلام میکند: یک هیأت ارشد آمریکایی در شش ماه دسامبر 1983 به چند کشور عربی خلیج فارس میرود و یک طرح چهار مادهای در رابطه با نجات صدام و مسائل خاورمیانه به سران این کشورها تسلیم میکند. براساس این طرح دولت آمریکا جنگافزار تحویل عراق خواهد داد و در کنفرانسهای بینالمللی از حوزه عراق حمایت خواهد کرد.
یکی از موضوعات مهم برای آمریکا، موضوع شناسایی رژیم صهیونیستی توسط عراق بود.
صدام اعلام میکند: دیگر عراق را جزو کشورهای در خط مقدم علیه این رژیم نمیشناسد. در چنین شرایطی بود که بانک صادرات و واردات آمریکا برای کمک به اقتصاد این کشور هزینه خط لوله نفتی بغداد ـ عقبه را به مبلغ یک میلیارد دلار تقبل میکند و از رژیم صهیونیستی میخواهد به آن حمله نکند


*صبح روز سهشنبه 7 بهمن 1365- ادامهی عملیات کربلای 5
سهراه مرگ شلمچه
کنار “محسن کردستانی ” و “سلیمان ولیان ” داخل سنگر کوچکشان نشسته بودم. سنگرشان جا برای دراز کشیدن نداشت. محسن پیک دسته بود. جثهاش ریز بود، ولی ایمانی قوی داشت. زیر شدیدترین آتش، این طرف و آن طرف میدوید و پیامها را میرساند. این بار هم دوربینم را همراه آورده بودم. برای اینکه آسیب نبیند، آن را داخل کیسهی پلاستیکی پیچیده بودم و در کیف کوچک کمکهای اولیه جا داده بودم. محسن گفت:
- حالا که دوربینت رو تا اینجا آوردهای، دو سه تا عکس از ما بگیر.
اصلا به فکرم نرسیده بود. راست میگفت. فکر دوربین نبودم. آن را درآوردم و به محسن گفتم:
- ژست بگیر، میخوام یه عکس مشدی ازت بگیرم.
با تبسمی دلنشین، در گوشهی سنگر نشست و من عکس گرفتم؛ چهرهی خاک گرفتهای که خستگی چند روز نبرد مداوم از آن پیدا بود و چشمانی که زودتر از لبانش میخندیدند.
دوربین را به او دادم و او هم عکسی از من و سلیمان ولیان گرفت که پهلوی هم ته سنگر تکیه داده بودیم.
دقایقی بعد رفتم تا به خاکریز عقبی سر بزنم و شاید دوباره بروم به سنگر فرمانده گروهان و تأسف یک لحظه خواب را بخورم.
در برگشت، دوان دوان به طرف پست امداد رفتم. جلوی در ورودی، حاج آقا تیموری را دیدم که روی مجروحی دولا شده بود و سعی میکرد به او کمک کند. مجروح همچنان دست و پا میزد و آخرین لحظاتش را میگذراند. جلوتر که رفتم، کردستانی را شناختم. سرم گیج رفت. آخر، دقایقی قبل پهلویش بودم و حالا داشت جلوی چشمم جان میداد.
چشمانش زل شد در چشمانم که زبانم را بند آورد. مانند کبوتری که هدف گلوله قرار گرفته باشد، دست و پا میزد. سریع دوربین را درآوردم و خواستم از آخرین لحظات حیات محسن عکس بگیرم، ولی دوربین یاری نکرد. دکمهی دوربین پایین نمیرفت و رضایت نمیداد تا آخرین نگاه سوزانندهی محسن را ثبت کنم. به دوربین التماس میکردم. هر چه بر دکمههایش کوبیدم، فایدهای نداشت.
لحظهای بعد، محسن آرام از حرکت ایستاد. بر بالینش خم شدم و بر چهرهاش که هنوز حرارت وجودش را با خود داشت، بوسهای جانانه زدم. بدنش هنوز گرم بود که آن را به بیرون از پست امداد منتقل کردیم، چون امکان داشت نتوانند جنازهاش را به عقب منتقل کنند، یکی از بچهها دست در جیب پیراهن محسن برد و نامهای را که احتمال میداد وصیتنامهاش باشد، درآورد.
به محض اینکه داخل پست امداد شدم، مجروحی را دیدم که سرش را میان باند پوشانده بودند و خونابه از روی باند خودنمایی میکرد. به طرفم آمد و با صدایی گرفته سلام و علیک کرد. با تعجب جوابش را دادم و گفتم:
- تو کی هستی؟
از روی انبوه باندها و گازهای خونین، اصلا نتوانستم بشناسمش. گفت:
- من ولیان هستم.
وقتی قضیه را جویا شدم، گفت:
- همین که از سنگر رفتی بیرون، چند دقیقه نگذشت که یه خمپاره درست خورد بغل سنگر. دیگه نفهمیدم چی شد. فقط دیدم کردستانی داره دست و پا میزنه … ببینم اون شهید شد، نه؟
ولیان را از کنار پتویی که پیکر بیجان محسن زیر آن خفته بود، رد کردیم و سوار آمبولانس کردیم و فرستادیم عقب.
پس از عملیات وقتی به تهران آمدم، در صفحهی دوم روزنامه، عکس سلیمان ولیان را دیدم که برایش مجلس ختم گذاشته بودند. از بچهها شنیدم که هنگام انتقال به عقب تمام کرده است.
همگرایی حکومت و ملت
فرهنگ سیاسی اسلام سرشار از آموزه های همگرایی و همسویی میان دولت و ملت است. امت درنظام اسلامی شهروندان متعهد و مسئول در برابر خدا، خلق و دولت هستند. به این معنا که هم می بایست پاسخگوی نگرش ها و رفتارهای خویش دربرابر خداوند باشند و هم نسبت به دیگر شهروندان و بلکه دیگر انسان ها احساس مسئولیت کنند و ظلم و ستمی درحق دیگری نکنند و یا منکر و زشتی را انجام ندهند و نابهنجاری را مرتکب نشده و یا آن را گسترش ندهند و هم در برابر دولت اسلامی و نظام ولایی به مسئولیتهای خویش عمل کنند.
آموزه های اسلامی، آموزه های اجتماعی و سیاسی است و بسیاری از اعمال عبادی صرف نیز به شکلی اجتماعی و سیاسی است. از این رو نماز جماعت بر نماز فردی و تنهایی، مقدم شده و آثار و برکات آن نیز بسیار است، زیرا حضور در جماعات موجبات همگرایی و هم سویی اجتماعی را فراهم می آورد.
نقش و کارکرد سیاسی برخی از اعمال افزون تر از نقش عبادی آن است. از آن جمله می توان به نماز جمعه و حج اشاره کرد. درگذشته حضور در نماز جماعت مساجد جامع شهر به معنای بیعت شهروندان با دولت اسلامی به شمار می آمد. این کار کرد برای نماز جمعه به شکل کامل و تام و تمام معنا می یافت. از این رو در زمانی که حکومت در اختیار طاغوت و خلافت سلطنتی قرار داشت امامان معصوم از حضور شیعیان در نماز جمعه باز می داشتند؛ زیرا حضور در این نماز به معنا و مفهوم پذیرش حاکمان جور و طاغوت و به نوعی بیعت مداوم هفتگی با دولت بود.
کارکرد سیاسی حج نیز این گونه بود؛ هر چند که در اندازه نماز جمعه نبود و به معنای بیعت خاص به شمار نمی رفت؛ بلکه حج کارکردی عام تر داشت و به معنای بروز و ظهور قدرت اسلام و تاکید بر همگرایی امتی بود که از تنوع قومی و فرهنگی بسیاری برخوردار بودند. حضور درجمعیت حج، به دولت این فرصت را می دهد تا فرهنگ جامع تر را برخرده فرهنگ چیره سازد و با حفظ برخی از خرده فرهنگ های مثبت، به دگرگونی برخی دیگر از فرهنگ ها که آثار و کارکردهای منفی دارد بپردازد.
نقش حج از این رو، بیشتر می تواند اجتماعی و فرهنگی باشد ولی این بدان معنا نخواهدبود که کارکردهای سیاسی عام آن را نادیده بگیریم؛ زیرا کارکردهای حج سیاسی به معنای تأثیرگذاری بر روابط بین المللی خواهدبود. دولت هایی که در اندیشه تشتت امت و نفوذ بر آن هستند با حضور انبوه امت همرنگ و هم سو و هماهنگ، خود را به کناری می کشند و تحت تأثیر روانی این حضور خواهندبود. البته این به شرطی است که با مدیریت هدفمند، این حج برگزار شود. در هنگام اشغال عراق در آغاز سده بیست میلادی ازسوی انگلستان، هنگامی که یکی از مسئولان سیاسی از مسئول نظامی درباره صداهایی که از مأذنه مساجد برمی خاست پرسید: این سروصداها برای چیست؟ وقتی که جواب مسئول نظامی را شنید که این ها برای اجتماعات عبادی ایشان است گفت که اجازه بدهید هرچه می خواهند اذان بگویند که این امر برای سیاست کشور ما خطری ندارد. اما اگر مدیریت درست وجود داشت شاید این گونه نمی اندیشید و این اذان که در آن به اقامه نماز و بندگی خدا و مقدم داشتن پیامبر(ص) بر هر دین و پیامبر دیگری بود، می بایست خود امواج شورش و خیزش اسلامی را فراهم می آورد و برای دولت کافر انگلستان خطرساز می شد، زیرا اقامه دین و اسلام و مقدم داشتن پیامبر(ص) که در اذان آمده چیزی جز رهایی از سلطه بیگانگان و طاغوت کافر و جائر نبود و نمی بایست دولت کافر احساس بی خطری نسبت به آن داشته باشد. همچنین است مسئله حج و کارکردهای آن در روابط بین الملل، زیرا این حضور عظیم و میلیونی از سوی گروه های قومی و فرهنگی متدین به اسلام و شهروندان امت به معنا و مفهوم آن بوده است که می بایست از آن بترسند و ارعابی که در آیات بدان اشاره شده را ایجاد کند. مشکل آن است که در حال حاضر نظام ولایی کنار نهاده شده و هنوز اشکال دیگر نظام خلافت سلطنتی در جوامع اسلامی حاکم است و حتی کافران بسیاری از بلاد و کشورهای اسلامی حاکم و چیره شده اند. به سخن دیگر این انبوه زوار حسین(ع) که در سالهای پس از سقوط صدام در اربعین آن حضرت در قالب دستجات میلیونی راهی کربلا می شدند، می بایست آمریکایی ها را از کشور بیرون می ریخت و ارعاب و ترس در دلهایشان می انداخت و موجبات فرار ایشان را فراهم می آورد. اما چه شد که این گونه این امواج عظیم همانند آن اذان و حج، بی خطر شده و چون کبریت بی خطر عمل می کند؟ بی گمان پاسخی که یکی از سربازان نادر داده است شاید به این معنا و رسیدن به حقیقت کمک کند. نادر هنگامی که سرباز پیر را دید که در برابر افغانی های متجاوز به رشادت تمام می جنگد گفت: در زمان شاه سلطان حسین عباسی کجا بودی که دویست هزارنفر بر لشکر انبوه عباسی چیره شد؟ وی در پاسخ گفت: آن روز نادری نبود تا مرا مدیریت کند. اکنون این امواج خروشان حاجیان این گونه بی مدیریت هستند و کسی نتوانسته از آنها بهره برداری سیاسی کند و ملت های فلسطین و افغانستان و دیگر ملت های اسلامی را از استکبار آمریکا و تجاوز غربیان کافر رهایی بخشد. اینجاست که مسئله مدیریت و اهمیت و آثار آن روشن می شود و این که چگونه فقدان ولایت و نظام ولایی موجب شده که ملت ها و امت ها نتوانند به آرامش و آسایش دست یابند و تحت سیطره آمریکایی ها و غربیان کافر بمانند.
نقش سیاسی انتخاب
در اسلام همواره مسئله بیعت با حاکمان به عنوان آموزه ای دستوری مطرح بوده است. بیعت به اشکال و اقسام و کارکردهای مختلف انجام می شد. گاه به شکل بیعت حمایت و گاه اطاعت و گاه دیگر برای امور دیگر بوده است. در نخستین بیعت، مسلمانان مدینه پذیرفتند که پیامبر ولی امر ایشان شود و دولت مدینه را ایجاد کند. در موارد دیگر بیعت اطاعت انجام شد. در بیعت زنان هدف، عمل به آموزه های قرآنی بود و به ظاهر کمتر کارکرد سیاسی داشت. ولی اگر به خوبی به مفاد بیعت که در آیات قرآن آمده توجه شود دانسته می شود که هدف از آن تأکید بر هنجارهای اجتماعی بوده است و در حقیقت امنیت اجتماعی جامعه به عنوان یک کارکرد سیاسی برای پیامبر مطرح بود. آن حضرت(ص) می دانست که زنان می توانند با رفتارهای خویش امنیت اجتماعی را به خطر افکنند و موجب تباهی امت و همه آثار و برکات حضور دین شوند. از این رو با بیعت خاص از آنان می خواهد تا هنجارهای اجتماعی جامعه را در امنیت قرار دهند و سلب امنیت نکنند. آن حضرت(ص) در جنگ ها و موارد دیگری نیز بیعت می گرفت که بیعت با کارکردهای خاص بود. این گونه است که جامعه از خطر دشمن درون حفظ می شد و نفاق دشمنان درونی تضعیف می شدند. بیعت هفتگی آنچنان مهم بود که هر هفته به شکل حضور در نمازجمعه انجام می شد و کسی که در نمازجمعه شرکت نمی کرد منافق شمرده و از جامعه و شهروندی طرد می شد. این طرد از سوی امت انجام می شد و مردم با او به عنوان شهروندی سالم و مؤمن برخورد نمی کردند. در نمازجمعه حضور مسئول حکومتی با سلاح و قدرت (نماد سیاست) می ایستاد و خطبه و نماز را اقامه می کرد. و بدین ترتیب هرهفته میتینگ سیاسی انجام می شد. در آن دوره بیشترین نقش در عرصه سیاست بین الملل را حج داشت؛ زیرا حضور انبوه مؤمنان دشمنان پیرامونی را به وحشت می افکند. در زمان ما این بیعت به اشکال دیگر نیز انجام می شود. حضور در راهپیمایی ها و تظاهرات میلیونی از چنین نقشی برخوردار است و در حقیقت بیعت حمایت و اطاعت را بازگو می کند. حضور در انتخابات افزون بر جنبه مشارکت شهروندان در ساخت و ساختار قدرت، این امکان را می دهد تا دولت با نمایش قدرت بیعت کنندگان در این آزمون، دشمنان را به وحشت و هراس افکند. این مسئله از این جهت در حکم بیعت حمایت از سیاست های کلان دولت اسلامی است بنابراین کارکرد بسیار خوب و مناسبی درسطح داخلی و بین المللی دارد.

By Ashoora.ir & Night Skin