حسین سالار قلبها
هرچه داریم از برکت امام است*
آشنایی من با شهید خرازی از سال 58 است؛ یعنی درست بعد از پیروزی انقلاب و شروع کار کمیتههای دفاع شهری در رابطه با انتظامات شهر و دستگیری افراد ضد انقلاب بود و این آشنایی همچنان دوام یافت و در اکثر عملیات رزمندگان اسلام با ایشان ارتباط نزدیک داشتم.
در رابطه با خصوصیات شهید خرازی به گوشهای از روحیات سیاسی و اجتماعی او اشاره میکنم: بارها با ایشان درباره مسئولین شهر و استان اصفهان صحبت کردم چون او اهل اصفهان بود و اصولاً لشگر امام حسین(ع) از اصفهان است. او میگفت کاری به خط و خطبازیها نداشته باشید، ببینید امام چه میگوید، مسیر امام کدام است. اگر قبول دارید امام ولی فقیه هستند که مسلماً هستند، پس ما باید با او باشیم؛ هرچه گفت بپذیریم، هرکه را انتخاب کرد قبول کنیم. اگر نمایندهای را برای منطقهای برگزید، مطیع نماینده او باشیم. اگر کسی مسئولیتی دارد از برکت خون شهدا دارد از وجود نازنین امام دارد. ما درباره سیاست باید به او اقتدا کنیم.
او به راستی دارای تقوای سیاسی بود با وجودی که فرمانده سپاه و لشگر بود و امکانات فراوان در دست او بود، اما درست مثل یک بسیجی ساده زندگی میکرد. بارها میگفت: من یک پاسدار هستم. باید طوری زندگی کنم که اگر فردا این پست و مقام را از من گرفتند، وضع زندگیام با دیروز که صاحب مقام و عنوان بودم تفاوت نکند.
* خاطرهای از سردار حاجهاشمی، برگرفته از کتاب «سیمای سرداران شهید اسلام»
شهید خرازی به روایت رهبر انقلاب
آن روز که جوانان ما چه در قالب بسیج، چه در قالب سپاه یا دیگر نیروهاى مسلح، وارد میدان شدند و فداکارانه جنگیدند، براى اکثرشان اهمیت مسأله معلوم بود؛ مىفهمیدند از چه و مقابل چه کسى دفاع مىکنند. آنهایى که کنار نشستند و تماشا کردند، اینجاى قضیه را کم داشتند و اهمیت موضوع برایشان معلوم نبود. مسأله، فقط شکستن مرز و تصرف قسمتى از خاک نبود. اولا مسألهى عزت و شرف و شخصیت و هویت آبروى یک ملت مطرح بود؛ ملتى که حرف نویى به میان آورده است و همهى مستکبران جهان دست به دست هم دادهاند تا آن حرف نو را در دهان او خفه کنند و نگذارند بیرون بیاید. ثانیا مسألهى اسلام در میان بود. اگر ما در جنگ تحمیلى شکست خورده بودیم و دشمن ما به هدفهاى خود رسیده بود، اسلام در هیچ نقطهى دنیا از خجالت نمىتوانست سر بلند کند و طرفداران اسلام، دیگر آن جان و نفس و روحیه را نداشتند تا بتوانند با داعیهى اسلام، مطالبهاى را در فضاى دنیا مطرح کنند. ایرانى که پرچم اسلام را بر دوش گرفته بود و دنبال یک مسلمان والا، یک عالم دین و یک زاهد پارساى تارک دنیا - که همه، این خصوصیات را در امام بزرگوار ما قبول داشتند - راه افتاده بود؛ اگر در آن قضیه، شکست مىخورد - جوانان ما، جبههى ما و ایران ما شکست مىخوردند - امروز صدها هزار نفر در کشورهاى دوردست اسلامى در خیابانها راه نمىافتادند تا صریح و علنى و علىرغم حکومتهاى خودشان، به نفع یک کشور مسلمان - مستضعفان افغانستان - فریاد بزنند.
این جرأت، این اعتماد به نفس اسلامى، اینکه ملت مسلمانى براى خود این حق را داشته باشد که در قضایاى ملتهاى مسلمان و قضایاى اسلام فریاد بزند، در زیر سایهى هیبت و عظمت و شکوه سربرافراشتهى ایران اسلامى پدید آمد. این گردن برافراشته را جوانان ما به وجود آوردند؛ مىفهمیدند چه کار مىکنند؛ لذا سختیها براى آنها هموار بود. شهید خرازى به رفقایش گفته بود: «من اهمیت نمىدهم دربارهى ما چه مىگویند؛ من مىخواهم دل ولایت را راضى کنم.» او مىدانست که آن دل آگاه و بصیر، فقط به ایران، به جماران، به تهران و به مجموعهى یک ملت نمىاندیشد؛ به دنیاى اسلام مىاندیشد و در وراى دنیاى اسلام، به بشریت.
***********
قسمتی از وصیتنامه سردار شهید
شخصی هستم معتقد به انقلاب اسلامی ایران و رهبری و ولایت حضرت امام خمینی روحیلهالفداه، در عصر غیبت امام زمان(عج). از مردم میخواهم که پشتیبان ولایت فقیه باشند. راه شهدای ما راه حق است، اول میخواهم که آنها مرا بخشیده و شفاعت مرا در روز جزا کنند و از خدا میخواهم که ادامهدهنده راه آنها باشیم. آنهایی که با بودنشان و زندگیشان به ما درس ایثار دادند. با جهادشان درس مقاومت و با رفتنشان درس عشق به ما می آموختند.
نوشته شده در جمعه 91 فروردین 4ساعت
ساعت 8:42 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید
وقتی با قطار عازم جبهه بودم، در عالم رویا دو نفر را دیدم که یکی از آنان لباس فرم (سپاه) پوشیده بود و دیگری به من اشاره کرد و گفت: آن آقا، امام حسین (ع) است که با لباس سپاه ایستاده! از خواب بیدرا شدم. عظمت این لباس پی بردم و با خود عهد کردم تا زمانی که بنده ای خالص نشده ام لباس سپاه را نپوشم. امیدوارم زمانی لباس سپاه را به تن کنم که بنده ای صالح و مجاهدی خالص باشم…
پاسدار شهید «حسین میوه چی» از بچه های مخلص مخابرات لشکر علی بن ابی طالب (ع) بود. نظم و اخلاص از خصوصیت بارز او بود که بال در بال تا هنگام شهادت وی را همراهی کردند.
با این که عضو رسمی سپاه بود او را با لباس فرم ندیدم حتی در آن روز که اخلاصش پر زد و او را به کوی شهادت رساند.
پاسدار شهید «حسین میوه چی»
نوشته شده در جمعه 91 فروردین 4ساعت
ساعت 2:25 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید
عکسی دیده نشده از آیت الله شهید سید مصطفی خمینی که متعلق به دهه 1330 است، در قم گرفته شده است.
ایستاده از راست مرحوم سید محمد جلالی تهرانی ـ شهید سید مصطفی خمینی
نشسنه از راست: مرحوم ایت الله شهاب الدین اشراقی ـ مرحوم حاج شیخ محمد حسین بروجردی (پدر مرحوم دکتر محمود بروجردی داماد حضرت امام) ـ آیت الله فاضل لنکرانی ـ مرحوم آیت الله فقیه (حاج داداش)
نوشته شده در جمعه 91 فروردین 4ساعت
ساعت 2:5 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید
از وعده های خداوند متعال اجابت دعاى نیایشگران است، لیکن تحقق این وعده منوط به تحقق حقیقت دعا از سوى داعى است و حقیقت دعا عبارت است از این که «انسان خود را در برابر خداوند متعال نیازمند مطلق ببیند و با پرستش او درصدد جلب عنایت و رحمت او برآید.»
شناخت و جزم قلبی به این حقیقت امری ساده و تحقق آن امری آسان و سهل الوصول نیست، بلکه مقدماتی برای رسیدن به این مقام لازم است. در روایات شریفه اهل بیت علیهم السلام مقدماتی برای تحقق حقیقت دعا ذکر شده است که اشاره ای گذرا به آن سودمند است.
این مقدمات عبارتند از:
1. شناخت
امام کاظم علیه السلام نقل می کند عدّه اى به [امام] صادق علیه السلام گفتند: دعا مى کنیم؛ امّا دعایمان مستجاب نمى شود! ایشان فرمود: لِأَنَّکُم تَدعونَ مَن لا تَعرِفونَهُ؛(1)
چون شما کسى را مى خوانید که نمى شناسیدش.
2. اخلاص
امام على علیه السلام: عَلَیکَ بِإِخلاصِ الدُّعاءِ؛ فَإِنَّهُ أخلَقُ بِالإِجابَةِ؛(2)
بر تو باد اخلاص داشتن در دعا؛ زیرا چنین دعایى، به اجابت، سزاوارتر است.
3. عمل
امام على علیه السلام: مَن عَظَّمَ أوامِرَ اللّهِ أجابَ سُؤالَهُ؛(3)
هر کس اوامر خداوند را بزرگ شمارد، خداوند درخواست او را جواب مى دهد.
4. پاک بودن درآمد و خوراک
امام صادق علیه السلام: إذا أرادَ أحَدُکُم أن یُستَجابَ لَهُ، فَلیُطَیِّب کَسبَهُ، وَلیَخرُج مِن مَظالِمِ النّاسِ، وإنَّ اللّهَ لا یُرفَعُ إلَیهِ دُعاءُ عَبدٍ وفی بَطنِهِ حَرامٌ، أو عِندَهُ مَظلِمَةٌ لِأَحَدٍ مِن خَلقِهِ؛(4)
هر گاه فردى از شما خواست دعایش مستجاب شود، درآمدش را پاک گرداند و از زیر بار حقوق مردم بیرون برود. دعاى بندهاى که در شکمش حرام باشد، یا حقّ یکى از خلق خدا به گردنش باشد، به درگاه خداوند بالا نمى رود.
5. حضور قلب
امام صادق علیه السلام: إنَّ اللّهَ عز و جل لا یَستَجیبُ دُعاءً بِظَهرِ قَلبٍ ساهٍ، فَإِذا دَعَوتَ فَأَقبِل بِقَلبِکَ، ثُمَّ استَیقِن بِالإِجابَةِ؛(5)
خداوند دعایى را که از روى دلِ غافل باشد، نمى پذیرد. پس هر گاه دعا کردى، با دلت رو کن، آن گاه به اجابت، یقین داشته باش.
6. حالت انقطاع
مصباح الشریعة ـ در آنچه به امام صادق علیه السلام نسبت داده است ـ : سُئِلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله عَنِ اسمِ اللّهِ الأَعظَمِ، قالَ: کُلُّ اسمٍ مِن أسماءِ اللّهِ، فَفَرِّغ قَلبَکَ عَن کُلِّ ما سِواهُ، وَادعُهُ بِأَیِّ اسمٍ شِئتَ؛ فَلَیسَ فِی الحَقیقَةِ للّهِِ اسمٌ دونَ اسمٍ، بَل هُوَ الواحِدُ القَهّارُ؛(6)
از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله درباره اسم اعظم خدا سؤال شد. فرمود: همه نامهاى خدا اسم اعظم اند. پس، دلت را از هر آنچه جز اوست، خالى گردان و آن گاه او را با هر نامى که خواستى، بخوان؛ زیرا در حقیقت براى خداوند، نام خاصّى نیست؛ بلکه او یکتاى قهّار است.
اصلى ترین و محوریترین شرط اجابت دعا
بررسی متون دینی و تأمل در آن، خصوصاً روایات مرتبط با مساله اجابت دعا، ما را به این نکته رهنمون می سازد که همه این مقدمات و نکاتی که درباره اجابت دعا مطرح شده است به یک نقطه اصلی و محوری منتهی می شود و آن چیزی جز "حال انقطاع و تهى کردن دل از امید به غیر خداوند متعال" نیست که هر چه این حال در نیایشگر تقویت شود، دعاى او به اجابت، نزدیکتر مى گردد.
کسى که خود را نیازمند مطلق به بى نیاز مطلق مى بیند، از غیر او منقطع مى گردد و به او مى پیوندد.
به سخن دیگر خواندن خداوند متعال با خواندن غیر او تفاوت جوهرى دارد و تا حال انقطاع به انسان دست ندهد در واقع خدا را نمى خواند. حال انقطاع همان حالى است که از آن تعبیر به خالى کردن دل از غیر خدا شده است، چنان که در حدیث بالا گذشت وقتی از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله درباره اسم اعظم سؤال کردند، ایشان به فراغت دل از غیر خدا و توجه کامل به مقام ربوبی اشاره می کنند.
هر چه این حال در نیایشگر تقویت شود، دعاى او به اجابت نزدیکتر مى گردد، تا آنجا که ممکن است بدون دعا نیز خواسته او تأمین گردد.
امام صادق علیه السلام: إنَّ العَبدَ لَیَکونُ لَهُ الحاجَةُ إلَى اللّهِ عز و جل، فَیَبدَأُ بِالثَّناءِ عَلَى اللّهِ وَالصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، حَتّى یَنسى حاجَتَهُ، فَیَقضیهَا اللّهُ لَهُ مِن غَیرِ أن یَسأَلَهُ إیّاها؛(7)
بنده به خداوند حاجتى دارد و شروع به ثناى خداوند و صلوات فرستادن بر محمّد و خاندان محمّد مى کند، تا جایى که یادش مى رود حاجتى داشته است، پس خداوند حاجتش را، بى آن که آن را از خداوند درخواست کند، برایش برآورده مى سازد.
به سخن دیگر، اجابت دعا، یک شرطْ بیشتر ندارد و آن، تحقّق حقیقت دعا از سوى دعاکننده است؛ اما تا حال انقطاع به انسانْ دست ندهد، حقیقت دعا تحقّق نمى یابد. از این رو، هنگامى که انسان در مورد نیازى از نیازهاى خود، بیچاره و مُضطر شود و پناهگاهى جز خداوند متعال نبیند، دعاى او مستجاب مى گردد.
علاّمه سیّد محمّدحسین طباطبایى ـ رضوان اللّه تعالى علیه ـ در تبیین آیه: «أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ...»(8) مى فرماید:
«مراد از اجابت درمانده اى که او را مى خوانَد، پاسخ مثبت دادن به درخواستِ دعاکنندگان و برطرف کردن نیاز آنهاست. خداوند، صفت درماندگى را آورده تا به دعا کننده، حقیقت دعا و درخواست را یادآورى کند؛ زیرا مادام که انسان در تنگناى درماندگى نیفتد و در رسیدن به خواستش آزادى عمل داشته باشد، درخواستش خالصانه نخواهد بود و این، مطلب روشنى است.
اما این که اجابت دعا را به دعا کردن (درخواست کردن از خدا) مشروط کرده و فرموده است: «إِذَا دَعَاهُ؛ آنگاه که او را بخوانَد»، براى اشاره به این نکته است که در دعا باید تنها از خداوند پاک، طلب کرد و این، زمانى عملى مى شود که دعا کننده، از تمامى اسباب و علل ظاهرى دست بکشد و دلش را تنها به خداوند بپیوندد؛ اما کسى که دلش را تنها به اسباب و علل ظاهرى و یا به آنها و به خداوند با هم پیوند دهد، پروردگارش را نخوانده؛ بلکه دیگرى را خوانده است.
پس هرگاه دعا کننده در دعا صادق باشد و تنها از خداوند بخواهد، خداوند والا، خواست او را اجابت مى کند و گرفتارى اى را که او را به درخواست و دعا واداشته، برطرف مى سازد؛ همان گونه که خداوند متعال فرموده است: «ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَکُمْ؛(9) مرا بخوانید تا برایتان اجابت کنم». در اینجا شرط اجابت را تنها دعا کردن حَقیقى قرار داده است و این که درخواست، تنها باید از خداوند صورت بگیرد».(10)
علامه طباطبایى، همچنین در تفسیر جمله: «وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الاْءَرْضِ؛(11) و شما را خلیفگان زمین قرار داد»فرموده است:
«آنچه از سیاق کلام به دست مىآید، این است که مراد از خلافت، خلافتى است که خداوند در زمین براى انسانها قرار داده تا با آن، هرگونه که مى خواهند، در زمین، دخل و تصرف و ساخت و ساز کنند، همان گونه که خداوند متعال فرموده است: «وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّى جَاعِلٌ فِى الاَرْضِ خَلِیفَةً؛(12) و به یادآر هنگامى را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من در زمین خلیفه اى قرار مى دهم» و این، از آن روست که دخل و تصرف انسان به وسیله مقام خلافت، در زمین و هر چه در آن است، مربوط به زندگى و معاش اوست. بنا بر این، گرفتارى ـ که انسان را به درماندگى مى افکند، تا آن جا که از خداوند، برطرف شدنش را درخواست مىکند ـ، ناگزیر، مربوط به چیزى است که انسان از تصرّف در آن و یا بخشى از آن، ممنوع شده است و درهاى زندگى و ماندگارى و هر چه به زندگى مربوط است و یا پارهاى از درهاى زندگى را به روى او مى بندد، و برطرف شدن آن (گرفتارى) از انسان، موجب تمامیت خلافتش مى گردد.
اگر دعا و درخواست را در عبارت قرآنى «إِذَا دَعَاهُ»، اعم از درخواست زبانى بدانیم، این معنا، بیشتر و بیشتر روشن مى شود، همان طور که از این کلام خداوند، روشن است: «وَءَاتَاکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَ إِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا؛(13) و از هر چه شما مى خواستید، به شما داد و اگر نعمتهاى خدا را بشمارید، نخواهید توانست که به تمامى بشمارید» و نیز: «یَسْاَلُهُ مَن فِى السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ؛(14) هر کس در آسمانها و زمین است، از او درخواست مى کند». بنا بر این، تمامى توانى که براى دخل و تصرّف به انسان داده شده و روزى او شده است، خود، نوعى برطرف کردن گرفتارىِ درمانده نیازمند، در پى درخواست اوست. پس او را خلیفه قرار داد و در پى اجابت درخواست او و برطرف ساختن گرفتارى اى برآمد که وى در آن، در مانده است».(15)
نوشته شده در جمعه 91 فروردین 4ساعت
ساعت 2:2 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید
سوال :دیده مى شود برخى از فرق اسلامى، فرقه هاى دیگر را تکفیر مى کنند، آیا این کار صحیح است؟
پاسخ: ملاک ایمان و کفر در اختیار کسى نیست که بتواند آن را الگو قرار دهد و جمعى دیگر را مؤمن و جمعى را کافر قلمداد نماید، بلکه الگوى آن، سیره پیامبر (ص) است که در چه شرایطى، مؤمن بودن افراد را مى پذیرفت؟
در عصر رسول خدا، ملاک ایمان، شهادت به سه چیز بود: توحید، نبوت و معاد. اگر کسى به این سه مسأله اعتراف مى کرد، او را مسلمان مى شمرد، بنابراین، همه فرق اسلامى که بر این سه اصل، ایمان دارند، همگان در حظیره ایمان وارد شده اند. پیامبر(ص) ، امیرمؤمنان را به جنگ خیبریان فرستاد. على(علیه السلام) چند گام به سمت خیبر رفت سپس از آن نقطه صدا زد: یا رسول الله نبرد با خیبریان تا چه حدى است؟ فرمود: «حتى یشهدوا أن لا إله إلاّ الله وأنّ محمّداً رسول الله». ( [1])
البته یک رشته مسائل در اسلام، حالت ضرورى و بدیهى پیدا کرده مانند خاتمیت پیامبر(ص) و جسمانى بودن معاد، و یا جسم نبودن خدا و محبت و دوستى خاندان رسالت، هرگاه کسى یکى از آنها را منکر شود، از آن نظر که انکار آنها در نظر منکر، ملازم با انکار یکى از اصول سه گانه است، چنین فردى از حظیره اسلام، بیرون مى رود.
پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله) ، هنگامى که از مردم، اعتراف به ایمان مى گرفت، هرگز از آنها سؤال نمى کرد که:
ـ آیا به زیارت قبور انبیا و اولیا مى روید یا نه؟
ـ آیا به اولیا توسل مى جویید یا نه؟
و امثال اینها. اینها یک رشته مسائل فقهى و یا کلامى هستند که در کتاب هاى فقهى مطرح مى شوند. اثبات و نفى آنها، ارتباطى به کفر و ایمان ندارد.
نوشته شده در جمعه 91 فروردین 4ساعت
ساعت 2:0 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید
کاروان راهیان نور دانشجویان دانشگاه های شیراز با عنوان «دانشگاه تا دانشگاه» دقایقی پیش وارد مناطق عملیاتی خوزستان شدند. |
|
|
نوشته شده در جمعه 91 فروردین 4ساعت
ساعت 1:47 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید
استان مرزی ایلام در دوران دفاع مقدس 3 هزار شهید را تقدیم آرمان های بلند امام راحل و انقلاب اسلامی کرده است. |
|
|
نوشته شده در جمعه 91 فروردین 4ساعت
ساعت 1:43 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید
مراسم تشییع و خاکسپاری پیکر پاک سه شهید سپاه علی ابن ابیطالب (ع) که در منطقه سردشت به شهادت رسیدند صبح امروز با حضور گسترده مردم قم برگزار شد. |
|
|
نوشته شده در جمعه 91 فروردین 4ساعت
ساعت 1:41 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر
از سوی رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس، «فانسقه» یکی از شهدای عملیات بیت المقدس به سیدحسن نصرالله اهدا شد. |
|
|
نوشته شده در جمعه 91 فروردین 4ساعت
ساعت 1:39 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید
By Ashoora.ir & Night Skin