حسین سالار قلبها
بعد از نبی به فاطمه دنیا وفا نکرد
غربت رسید و دامن او را رها نکرد
او را زدند در بَرِ چشمان مرتضی
ناله ز ضربه ها به بَر مرتضی نکرد
ذکر لبش به زیر لگد، یا علی مدد
از عمق سینه، عشق علی را جدا نکرد
شمع وجود او به دل شعله آب شد
جز عشق مرتضی، به کسی اعتنا نکرد
در راه رهبری قدمش خستگی نداشت
دستش شکست، دست علی را رها نکرد
دستی که شد شکسته از آن ضربه ها، دگر
گندم برای نان علی آسیاب نکرد
جز آن سحر که مرگ طلب کرد از خدا
در کل عمر، بهر خودش یک دعا، نکرد
شب ها به سجده بود و همه روز، روزه دار
در پای سفره بی علی افطار وا نکرد
جز لحظه ای که دیده به تابوت خود گشود
زهرای خسته، خنده ی دندان نما نکرد
کنار یک بستر خونین، زینب عزا گرفته
برا شفای مادرش، دست به دعا گرفته
الهی مادرم زهرا جوان است
چرا پس قامتش همچون کمان است
چرا از زندگانی سیر گشته
چرا اندر جوانی پیر گشته
الهی مادرم زهرا جوان است
مدینه محشر کبری به پا شد
ببین مزد رسالت چون ادا شد
غلاف تیغ باعث شد که زهرا
ز دامان علی دستش جدا شد
الهی مادرم زهرا جوان است
من رفتنی هستم دگر یاری نداری
مظلوم! با مظلومه ات کاری نداری؟
تا رفع زحمت کردنم چیزی نمانده
فردا در این بستر تو بیماری نداری
مثل جنین زانو بغل کردن ندارد
خانه نشین! گیرم طرفداری نداری
با چاه دردت را بگو عیبی ندارد
وقتی که غم داری و غم خواری نداری
وقتی که دفنم می کنی آقا بمیرم
تاریک تر از آن شب تاری نداری
مردم اگر از تو سراغم را گرفتند
از قبر من مولا خبر داری نداری
دیگر خداحافظ، حلالم کن علی جان
جان تو جان بچه ها ، کاری نداری؟
در کنار بسترت، می نالم ای یار
مُردم از ناله هات، وقتی که گفتی خدا نگهدار
می میرم از ای درد و غم
تو زندگی یه بار ازم
من رو خجالت دادی و
چیزی ازم نخواستی
نشو رفیق نیمه راه
جون علی، تو جون بخواه
جونمو هدیه کردمو
رومو زمین گذاشتم
فاطمه جان...
باغبون با رفتنت، می سوزه این باغ
من یل خیبرم، ولی نمی شم حریف این داغ
از روزی که کنج حیاط
تابوتتو ساختم برات
کنار اون گهواره ای
که مال محسنت بود
زینب ازم ناراحته
دل خودم قیامته
ای مهربون ای با وفا
چه وقت رفتنت بود
فاطمه جان فاطمه جان
خواهرم! با حجاب باش. همانند فاطمه زهرا(س) الگویى براى جامعه اسلامى باش. شهید مهدی ابراهیمیگیو ************************ پیام من به خواهران این است، اگر مىخواهند که سر پل صراط، زینب(س) در کنار مادرش زهراى مرضیه(س)، راه را بر آنان نگیرند، دست به دست هم داده و فرزندان و شوهران برادارن و عزیزانى را که توان رزم دارند، به سوى جبهه گسیل دارند، که ما قصد قدس داریم نه تنها کربلا. شهید محمدرضا شبانى ************************ خواهر محترم! از تو مىخواهم و تقاضا دارم که همچون زینب(س) و فاطمهى زهرا(س) صبر و استقامت داشته باشى. شهید مهدی ابراهیمیگیو ************************ زن است که مىتواند در پیمودن راه خدا، خود را به حضرت زهرا(س) برساند. و مىتواند برعکس یعنى پشت به خدا کرده، خود را مانند زن امام حسن(ع) کند، که به قعر جهنم فرستاده شد. شهید محمدحسن قلى زاده ************************ خواهرانم همچون فاطمه(س) زندگى کنند. و او را سرمشق زندگى خود قرار دهند. شهید علیرضا شبانى ************************ خواهرانم همیشه و همه جا، فاطمه وار و زینب گونه زندگى و مبارزه کنند. شهید على اخوت گیوشاد ************************ سلام بر شما اى زینبهای من! اى خواهران گرامیام، تمام چشم امیدم به شماست. امیدوارم که مرا نزد سرورتان فاطمه ى زهرا(س) سرافراز و روسفید کنید. شهید عباس شعبانى ************************ خواهرانم! یکى از پیروان راستین فاطمه زهرا(س) باشید. امیدوارم که بتوانم با جهادم راهى به سوى کربلا بگشایم. براى زیارت کربلا بروید، و یادى هم از من بکنید. شهید محمدعلى یوسفى ************************ اى مادر عزیزم! اى مادرى که درس از فاطمه زهرا(ع) گرفته و این فرزندانتان را طورى تربیت کرده اید که ادامه دهنده ى راه خونین سیدالشهدا(ع) باشد. شهید سیدعلىرضا قاسمى ************************ مادر! امید است که من با شهادتم بتوانم در آن دنیا، و به یارى فاطمه زهرا(س)، حق مادر خودم را ادا کنم. شهید هادى نیرومندزاده ************************ تمنا مىکنم، صبر کنید و چون فاطمه (س) لباس سیاه نپوشید. شهید علىرضایى ************************ خواهرم! فاطمه وار سختىها را تحمل کن. شهید فریدون مقدوری ************************ مادرم، مگر نمىخواهى فرداى قیامت پیش حضرت زهرا(س) سربلند باشى؟ پس راضى باش به رضاى خداوند متعال، که هر چه او مىخواهد انجام مىدهد. شهید غلامرضا محمدى بمرود ************************ مىدانم از دست دادن من شاید سنگین باشد، ولى غم از دست دادن حسین(ع) بر فاطمه (س) مگر سنگین نبود؟ شهید عباس اسداللهى ************************ پدر و مادرم! من شماها را به زهراى پهلو شکسته معرفى خواهم کرد. و به خداوند، خواهم گفت،که من هم یک پدر و مادر دل شکسته دارم. پس شاد باشید. شهید غلامحسین ادهمی ************************ پدر و مادرم! بهتر از جانم! این را بدانید که مرا با دو دست خود به جبهه فرستادید. و در فرداى قیامت در پیشگاه فاطمه زهرا(س) روسپید خواهید بود. شهید حسین دباغ ************************ مادرم! همچون زینب(س) مقاوم باشى، که شما از تبار زینب کبرى(س) هستى از سلاله ى فاطمهى زهرا(س). شهید محمدتقى رضایى ************************ خواهرانم! درس زندگى را از بزرگ زن جهان اسلام فاطمه(س) بیاموزید. شهید حمیدرضا بااطمینان ************************ یا غیاث المستغیثین! میدانى که فقط به خاطر رضاى تو به جبهه آمده و فقط براى یارى دین، از خون خود گذشتم. پس خودت در روز محشر گواه من در پیش فاطمه(س) باش تا جواب سلامم را بدهد. خدایا! ترا به پهلوى شکسته زهرا(س) سوگند مىدهم که مرا به خاطر معاصیام رسوا نکنى. و به لطف و کرمت از من درگذرى و در قیامت، شهداى کربلا و اهل بیت(ع) را شفیع ما قرار بده. شهید حمیدرضا مساح شوکت آباد ************************ مادر مهربانم! سلام من بر تو که بالاخره بر احساس مادرانه ات پیروز شدى و فرزندت را روان? میدان نبرد با کفار کردى. و گفتى که تو را در راه خدا هدیه به انقلاب اسلامى مىکنم. من به وجود تو افتخار مىکنم، که تو مادرى از سلال? فاطمه زهرا(س) هستى. شهید على فلکى ************************ همسرم! خداوند صبر و اجر فاطمه گونه به تو عنایت کند. شهیدمحمدحسین کریمپوراحمدی **********************
دخترم طیبه را، به فاطمه زهرا(س) سپردم. شهید یزدان قلى صنعتى ********************** مادرم، همیشه سیره حضرت فاطمه زهرا(س) را سرمشق زندگى خود قرادهید. شهید علیرضا قوى ********************** مادرم، شما یک جوان خود را فداى اسلام کردید و همیشه نزد حضرت فاطمه زهرا(س) سربلند و سرافراز خواهید بود. شهید محمدتقى دانش پژوه ********************** خواهرم، فاطمه وار باشید. شهید علىاکبر دلیمى |
شهید سید حداد آبروزن در نامه ای خطاب به خانواده اش نوشته است: پدر و مادرم ! سلام شما را به جده ام فاطمه زهرا (س) می رسانـم. لباسهایم را به فرزنـدانـم بدهیـد چـون لباس امام زمان (عج) است و باید به دست بچه هایم برسد. |
|
|
جانباز شیمیایی «علی ملامهدی» که بر اثر جراحات ناشی از جنگ تحمیلی ماه های پایانی سال گذشته در بیمارستان ساسان بستری بود، عصر روز گذشته به خیل شهیدان پیوست.
جانباز دوران انقلاب و دفاع مقدس «علی ملامهدی» که از ماه های پایانی سال گذشته در بیمارستان ساسان تحت مراقبت های ویژه بود، ساعت 17:30 عصر دیروز پانزدهم فروردین ماه دعوت حق را لبیک گفت و به خیل عظیم شهیدان پیوست.
پیکر پاک این شهید بزرگوار فردا ساعت 9 صبح از"محله درخونگاه" واقع در خیابان 15 خرداد غربی به سمت بهشت زهرا تشییع و تدفین خواهد شد.
جانباز شیمیایی "شهید علی ملا مهدی" در عملیات های «والفجر 8» و «کربلای 5» شیمیایی شد و در منطقه غرب کشور نیز با رفتن روی مین یکی از پاهایش را به اسلام تقدیم کرد.
براثر این مصدومیت ها و مجروحیت های شیمیایی و ترکش هایی که جانباز شهید «علی ملامهدی» از دفاع مقدس به یادگار دارد، پزشکان از 5 ـ 6 سال گذشته از مداوی وی قطع امید کرده بودند. اما انتظار این سرباز وفادار امام و رهبر به پایان رسید و عصر روز گذشته مهمان آسمانیان شد.
فرا رسیدن سالروز شهادت مظلومانه حضرت زهرا (س) فرصتی است مناسب برای واکاوی جایگاه رفیع آن یگانه بانوی جهان در نگاه اندیشمندان. از این رو جایگاه ایشان در کلام رهبر معظم انقلاب به عنوان بزرگترین رهبران دوران معاصر و از ذریه پاک آن حضرت در یادداشت ذیل بررسی می شود.
حضرت صدیقه (س) معمای ناگشوده ذهن بشر
در باب فاطمهی زهرا (س) است. برای انسان های کوچکی مثل من، خیلی دشوار است که بخواهند ـ ولو از دور ـ دربارهی آن عظمت سخن بگویند. ما یک چیز و یک خیال و یک تصویر و یک نقش در ذهنمان میگذرانیم. این کجا و واقعیت ها و حقیقت ها که بسی عظیمتر از ذهن ماست کجا؟ واقعا دختر پیامبر (ص)، معمای ناگشودهی ذهن بشر و معارف بشری است. همهی انسان ها را یک طرف بگذارید، اولیا را هم در طرف دیگر بگذارید. با اینکه تعداد اولیا کم است، اما وزنهی آنها از همهی بشریت سنگینتر است. اگر ملاک وزانت و عظمت را معرفت و آگاهی از حقیقت عالم و نزدیکی به خدا ـ یعنی سرچشمهی همهی وجودها ـ بدانیم، یکی از اولیای خدا، از ماسوای همهی اولیا و از همهی وجود منهای اولیا، عظیمتر و وزینتر و باشکوهتر است.
وقتی به صف اولیا و عباداللهالصالحین نگاه میکنید، قلههایی وجود دارد که نسبت آن قلهها به بقیهی انسان های بزرگ عالم معنا، یک نسبت غیرقابل تصور و فوقالعاده عظیمی است. اختلاف، اختلاف فاحشی است. این قلهها، همان کسانی هستند که در تاریخ نبوت ها هم هرجا شما چشم بدوزید، از هر طرف آنها را میبینید; مثل انبیای اولوالعزم و بزرگانی از این دست و در این حد. اما در مجموعهی این عظمت ها و شکوه ها و در بین این برجستهترین ها که ذکرشان برای ما فقط لقلقهی لسان است و امثال من، دل و روح و جانشان، بسیار کوچکتر و خردتر و حقیرتر از آن است که بخواهند این معنویتها را درک کنند و همینطور از دور تصویری در ذهنشان دارند و آن را بر زبان میآورند ـ که باز این تصویر هم، از کلمات خودشان است چند نمونهی بسیار نادر وجود دارد که از حد توصیف و بیان بالاترند و یکی از اینها، فاطمهی زهرا (س) است. فقط با پیامبر و با امیرالمؤمنین میشود او را مقایسه کرد(سخنرانی در دیدار مداحان اهلبیت(ع)، 1369/10/17).
دین بشریت به حضرت فاطمه روز به روز آشکارتر می شود
فیوضات فاطمهى زهرا(س)، به مجموعهى کوچکى که در مقابل مجموعهى انسانیت، جمع محدودى به حساب مىآید، منحصر نمىشود. اگر با یک دید واقعبین و منطقى نگاه کنیم، بشریت یکجا مرهون فاطمهى زهرا (س) است و این گزاف نیست؛ حقیقتى است همچنان که بشریت مرهون اسلام، مرهون قرآن، مرهون تعلیمات انبیا و پیامبر خاتم (ص) است. در همیشهى تاریخ اینطور بوده، امروز هم همینطور است و روزبهروز نور اسلام و معنویت فاطمهى زهرا (س) آشکارتر خواهد شد و بشریت آن را لمس خواهد کرد.
برادران عزیز! آنچه ما وظیفه داریم، این است که خود را شایستهى انتساب به آن خاندان کنیم. البته منتسب بودن به خاندان رسالت و از جملهى وابستگان آنها و معروفین به ولایت آنها بودن، دشوار است. در زیارت مىخوانیم که ما معروفین به دوستى و محبت شما هستیم؛ این وظیفهى مضاعفى را بر دوش ما مىگذارد(سخنرانى در دیدار با مداحان اهلبیت (ع)، 5/10/1370).
خدا او را انتخاب کرد...
میدان، میدان امتحان است. میدان کار تصادفى نیست. میدان امتیاز دادن بیخودى نیست. خداى متعال بیخودى به کسى امتیاز نمىدهد. این جوهر، این اراده قوى، این عزم راسخ، این گذشت و فداکارى در فاطمه زهرا (س) کار را به آنجا مىرساند که او سنگ الماسى مىشود که همه این چرخ ها بر روى آن مىچرخد. دشوارترین چرخ ها را باید بر روى سختترین پایهها و قاعدهها بچرخانند. این چرخ عظیم تاریخ اسلام و امتحان هاى دشوار، در همان دوران کوتاه بر روى دوش فاطمه زهرا (س) بود. خدا او را انتخاب کرد و او توانست بشریّت را نجات دهد. فاطمه زهرا (س) فرشته نجات انسان ها در طول تاریخ است. براى همین هم هست که ائمه (ع) اینقدر براى آن بزرگوار تکریم و حرمت قائلند و نسبت به او اظهار خشوع مىکنند. هیچ مقامى از این بالاتر وجود دارد؟( بیانات رهبر فرزانه انقلاب اسلامى در دیدار مداحان، 1377/07/19)
ائمه (ع) همه جویبار کوثر هستند
بیشترین سنی که برای فاطمهی زهرا (س) طبق تواریخ مختلف گفته میشود، از 18 سال است تا 22 سال. از آن تکریمی که امیرالمؤمنین (ع) برای ایشان قائل است، و از آن تکریمی که در روایات و کلمات همهی ائمه (علیهمالسّلام) دربارهی فاطمهی زهرا (س) آمده، انسان میفهمد که چه عظمت و شیفتگییی در کلمات ائمه (ع) نسبت به فاطمهی زهرا (س) موج میزند. هر یک از ائمه (ع) شط خروشانی هستند که فضای معرفت و استعدادهای بشری را سیراب و بارور کردهاند و همهی این جویبارها از این چشمه سرازیر میشوند؛ چشمهی جوشان فاطمهی زهرا (س). روایات صادقین (ع)، عظمت حضرت رضا (ع) و موسیبنجعفر (ع) و ائمهی بعدی، مقام والای حضرت بقیّةالله (عج) همه جویبارهای آن کوثرند؛ آن کوثر تمام نشدنی، آن چشمهی جوشان؛ برکات فاطمهی زهرا این هاست(بیانات رهبر فرزانه انقلاب اسلامى در دیدار مداحان1383/05/17).
فاطمه فجر درخشانی که خورشید ولایت و نبوت از گریبان او در خشیده است
اگر شخصیت فاطمه زهرا (س) براى ذهن هاى ساده و چشم هاى نزدیکبین ما آشکار مىشد، ما هم تصدیق مىکردیم که فاطمه زهرا (س) سرور همه زنان عالم است؛ بانویى که در سنین کم و در عمر کوتاه، به مقامات معنوى و علمى و معرفتى و به مرتبهاى برسد که برابر مرتبه انبیاء و اولیاست. در واقع فاطمه زهرا (س) فجر درخشانى است که از گریبان او، خورشید امامت و ولایت و نبوّت درخشیده است؛ آسمان بلند و رفیعى است که در آغوش آن، ستارههاى فروزان ولایت قرار گرفته است. همه ائمّه علیهمالسّلام براى مادر بزرگوار خود تکریم و تجلیلى قائل بودند که براى کمتر کسى این همه احترام و تجلیل را از آن بزرگواران مىشود دید
برخی از زنان، با تعصب زنانه و برخی از مردان بسا برای جلب رضا و نظر این قشر وسیع حتی راه گزافه گوئی را در پیش گرفته و سخنانی را بر زبان و قلم می آورند که گاهی دور از حقیقت است؛ و برخی دیگر نیز، بخطا، و غیرمنصفانه در این باره قضاوت میکنند و چشم بر برخی واقعیات میبندند.
همین اختلاف بینش درباره زن- که نشان دهنده ناشناختگی و ابهام حقیقت آن است- سبب گردیده که بررسی مسئله زن، یکی از مسائل اجتماعی و حتی علمی شود و باوجود پژوهشهایی که در این باره شده و کتابها و مقالاتی که درباره زن به نگارش درآمده این مسئله همچنان مبهم باقی بماند.
ابهام موجود در این موضوع و مسئله زنده و جهانی عمدتاً بدو دلیل بوده است:
اول آنکه اصولاً شناخت انسان- اعم از زن و مرد- کاری دشوار یا حتی غیرممکن است از اینروست که برخی او را موجود ناشناختنی دانستهاند، و جنس زن در این میان ناشناختهتر از مرد است زیرا جنبههای گوناگونی در او هست که او را پدیدهیی پیچیده مینمایاند، و شناخت او را، در عین سادگی، دشوار میسازد.
دوم اشکال در روش شناخت است. روزنههای شناخت و عینکهای قضاوت نیز بسبب گوناگونی آنها، در غموض و پیچیدگی حقیقت موضوع مؤثر بوده است، و بتعبیری دیگر: برای بررسی و پژوهش علمی این مسئله روش علمی، نظری یا تجربی، مشخصی فراهم نیامده و بیشتر به شعار و شکایت و حکایت برگزار شده است، با آنکه پژوهش در این موضوع نیز مانند پژوهشهای علمی دیگر نیازمند روش شناسی (متدولژی) مناسب با آن است.
برای شناخت علمی این مسئله باید بررسی تحلیلی زن دستکم در دو بُعد: یکی طبیعی و دیگر اجتماعی انجام گیرد. باید یکبار بعنوان یک پدیده طبیعی در داشتههای جسمانی و نیز روانی زن و کارکردها و وظایفی که در قوانین طبیعت برای او پیشبینی شده به مطالعه و تحلیل پرداخت و یکبار دیگر در کنار آن، با تحلیل جامعه شناختی زن و مرد، به درک جایگاه واقعی و ارزش و موقعیت او بعنوان یک پدیده اجتماعی، رسید.
حل علمی مسئله زن بستگی به شناخت درست و نزدیک به واقع زن و مرد دارد و تا این شناخت، محور مباحثات نباشد این کار و کاروان راه به جایی نخواهد برد.
یکی دیگر از راههای شناخت زن، بنظر ما، ادیان آسمانی است که اگر متون دینی آن از دستبرد و تفاسیر تابع امیال و هوسهای روحانیون آن دین مصون مانده باشد، می توان به تعریف آن متون دینی از انسان و از جمله زن اعتماد کرد و موضع طبیعی و موقعیت اجتماعی او را از لابلای روشن و تاریک آن نصوص بدست آورد.
متأسفانه امروز جز دین اسلام و متن قرآن مجید، دین دیگری از دستبرد و تحریف پیروان آن مصون نمانده و با یک نگاه به بینش غلط و تلخ آن ادیان نسبت به زن بروشنی می توان تحریف آموزه های اصلی دین و نفوذ شدید فرهنگها و سنتهای باستانی یونانی و رومی و قومی و عامیانه را در آنها ملاحظه کرد.
یک بررسی تحلیلی تاریخی به ما نشان می دهد که- بجز اسلام که قرآن کریم کتاب آسمانی آن طی چهارده قرن هیچ تغییر و تحریفی را نپذیرفت و زلالی خود را از دست نداد- ادیان دیگر بهمان نسبت که تحریف شدند و عقاید روحانیون آنها جای پیام اصلی دین را گرفت، بهمان نسبت مقام زن و حقوق او نیز زیان دید و به وضع دوران جاهلیت و دور از تمدن بشر بازگشت.
با گذار از لابلای فرهنگها و سنتها و مذهبها و نگاه آنها به زن و نیز نگاه علمی محض به زن در حوزههای طبیعت و اجتماع، که برای اولین بار در نگاه به زن در این رساله آمده بود، میرسیم به اسلام که همچون یک دین و فرهنگ و سنت و ایدئولوژی نگاهی جامع به زن دارد. نگاهی که براساس حقوق ذاتی وی در طبیعت نهاده شده است، و نگاهی که از اصل پیدایش انسان (و داستان خوردن میوه ممنوعه) آغاز و سپس به تمام مراحل زندگی زن، چه از لحاظ طبیعی و اجتماعی و چه از لحاظ حقوقی و فلسفی ادامه دارد. ما در اینجا به این عناوین و این مراحل مربوط به زن از نظر اسلام نگاهی سریع میاندازیم:
1- اصل پیدایش زن
نخستین موضوع مربوط به زن اصل پیدایش او در کنار مرد (حوا و آدم) است. قرآن برخلاف تورات و افکار یهودی، زن و مرد را مخلوقی از یک گوهر واحد یا نفس مشترک، که خداوند آنرا در انسان دمیده، میداند، با این تفاوت که اول مرد را آفریده و سپس زنرا و این فاصله بمعنای فاصله زمانی نیست بلکه اشاره به نوعی ارتباط و تعاقب و زوجیت است. (سوره اعراف 189/ زمر 6/ انعام 98)
کلمه «زوج» در قرآن فراوان برای زن بکار رفته، برای آنکه نشان دهد که مرد بدون زن موجودی ناقص است و زن و مرد جدائی ناپذیرند. بعبارتی دقیقتر هیچیک از زن و مرد بدون دیگری مصداق و نمونه واقعی انسان نیستند زیرا هر یک از آنها فاقد عناصری روحی هستند که در دیگری وجود دارد، و در یک کلمه، هر دو بطور مساوی انسانند.
تعبیر نادرست و تحریف شده[1] آفرینش حوا از استخوان دنده آدم در تورات سبب گردیده که، روحانیون آئین یهودیت و مسیحیت، زن را بمراتب پستتر از آدم بدانند و او را از بسیاری از حقوق انسانی او محروم نمایند.
این بینش در فرهنگ ملل مسیحی و یهودی و یونانی و رومی هم بی تأثیر نبود. در شاخه کاتولیک مسیحی دو فرهنگ مسیحی و رومی به یکدیگر رسیدند و بینش نادرست علیه زن را به وجود آوردند تا بجائی که عزوبت و ترک زناشوئی را یکی از طرق فرار از خبث شیطان و وسوسههای او شمردند.
برداشت ادیان از حیثیت و موقعیت زن- چه بصورت مثبت و چه منفی- تأثیر بسیاری در عقاید و رفتار اجتماعی و سنتها و حتی فرهنگ آنها دارد و اسلام از این نظر خدمت بزرگی به زن و به بالا بودن شأن او در طبیعت و قانون کرده است.
از اینرو جای تعجب ندارد اگر اسلام برخلاف همه عقاید و مذاهب پیشین، زن و مرد را در انسانیت مساوی میداند و برای هر دو، بگونهای همسان، حقوق ذاتی و بشری قایل است.
زن مانند مرد در اسلام یکسان دارای <تکلیف> و مجبور به قانونپذیری و عمل به آن است، و در برابر آن تکالیف، حقوقی هم دارد، این حقوق بر سه دسته تقسیم میشوند: حقوق بشری- حقوق مدنی عام- حقوق ناشی از تقسیم کار (که به آن اشاره خواهیم کرد.)
داشتن تکلیف برای انسان بمراتب مهمتر از داشتن حق است، زیرا نشانه بلوغ روحی و استعداد و شعور درک خیر و شر، و داشتن اختیار و آزادی اراده است و چون هیچیک از اینها در حیوانات و همچنین افراد نابالغ یا مجنون نیست از اینرو این جانداران و افراد در شرع و قانون، اگرچه دارای حقوقند ولی مشمول قانون و مکلف به رعایت آن نمیباشند.
2- مسئله گناه نخستین!
گفتیم که در کتاب عهد قدیم یا تورات (کتاب معروف دین یهودیت) آدم و حوا در بهشت زندگی خوشی داشتند ولی حوا با فریب شیطان، میوه ممنوعه را خورد و آدم را نیز به این کار حرام مجبور کرد و در نتیجه گناه حوا، آدم نیز از بهشت اخراج شد. (تورات سفر پیدایش فصل 3- آیه 16)
بنابراین نصّ تاریخی- مذهبی یهودی، روحانیون یهود و همچنین مسیحیان زن را گناهکار اصلی و گناهکار نخستین میدانند و معتقدند که زن باید در تمام عمر خود قصاص آنرا پس بدهد و سرکوفت بخورد و تحقیر شود.
اما قرآن هیچیک از حوا و آدم را به یکدیگر ترجیح نمیدهد بلکه میگوید: «شیطان آندو را گمراه کرد و فریب داد و آندو را از بهشت و وضعی که داشتند بیرن انداخت. و ما گفتیم (از بهشت) فرود آئید و زمین تا مدتی جای استقرار و بهره گیری شما خواهد بود.» (سوره بقره- آیات 35-36)
حتی از مفهوم آیه بعد از آن که می گوید: «آدم کلماتی از خدا یافت و توبه کرد...» و نمیگوید آدم و حوا توبه کردند میتوان استنباط کرد که مقصر اصلی آدم بوده و این مطلب را در ادبیات و شعر فارسی هم میتوان یافت[2].
بر اساس این آیات و نگاه کلی قرآن و سنت اسلامی به زن، او نه گناهکار اصلی است و نه در دنیا تاوان پس میدهد و قصاص میشود. آبستنی و زایمان زن در واقع موجب افتخار او و نقش مادری سبب قداست نقش اوست و نه با زایمان و آبستنی، مردان برای داشتن فرزند و نگهبانی آنها به زن احتیاج دارند و همه گونه تلاش میکنند و وسایل زندگی زن را عادتاً فراهم میسازند تا او راحت زندگی کند، بویژه که از نظر حقوق اسلام، زن در خانه فقط وظیفهاش پاسخ به خواست شهوانی و جنسی مرد و آبستنی و بچهداری است نه کارهای دیگر، چه آسان و چه سخت و زنهای مسلمان همه کارهای خانه را داوطلبانه و بدون اجبار شرعی یا قانونی انجام میدهند و اسلام وظایف سنگین اجتماعی مانند سربازی و جنگ و جهاد را نیز از دوش زن برداشته است.
3- حقوق اجتماعی زن
در مقابل بیارزشی نقش اجتماعی زن در فرهنگ رومی و یونانی و در ایدئولوژی یهودی و مسیحی، اسلام بالعکس به زن در اجتماع نیز نقش مهم داده و در عرصه سیاست و احراز حقوق اساسی خود از جمله انتخابات اعضای حکومت، نقش او با مرد یکسان است. مثلاً برای اولین بار در تاریخ، زنها حق دخالت در سرنوشت خود را یافتند و پیامبر (ص) بنا بدستور قرآن (سوره ممتحنه- آیه 12) به زنها اجازه داد که در انتخاب رئیس حکومت اسلامی در سطح وسیع و فراگیر رأی بدهند (که بنام «بیعت» معروف است). و در جای دیگری (سوره توبه- آیه 71) نیز این دستور به پیامبر تکرار شده که به زنان حق رأی بدهد و آنان را به قوانین مدنی و جزائی جدید حکومتی آشنا سازد تا مشمول جرایم و مجازاتها قرار نگیرند؛ و این هر دو نشانه مساوات زن و مرد هم در حقوق اساسی و هم در عمده حقوق مدنی آنهاست.
این حق رأی و دیگر حقوق زن نیز مانند تکالیف او مستقل از مرد است و این نشانه اصالت او در اجتماع و تابع نبودن اوست[3]. همانگونه که خواهیم گفت، زن مانند مرد در برابر خدا و قانون و جامعه و تعهدات خود مسئول است و در این مسئولیت مستقل است و شخصیت او معتبر و برسمیت شناخته شده است.
یکی از نشانههای حقوق اجتماعی انسان، مسئولیت اجتماعی اوست. در حقوق اسلام، زن و مرد در مسئولیتهای اجتماعی مشترکند. یکی از مواد قانونی اسلام[4] میگوید: همه در برابر دیگران (همانند چوپان در برابر گله) مسئولید» و در این باره فرقی بین زن و مرد نیست، بنابرین زنها نه فقط مسئولیت جلوگیری از انحراف و فساد اجتماعی زنها را دارند که حتی مسئول مردان هم میباشند و این مسئولیت را بطور طبیعی زنان امروز مسلمان در جامعه عمل میکنند.
یکی دیگر از حقوق و نیز تکالیف اجتماعی مشترک زن و مرد مسئولیت اجتماعی آنها در بازرسی اجتماعی و باصطلاح قرآن: قانون امر به معروف و نهی از منکر، یعنی تذکر خیرخواهانه به دیگران و منع آنها از اشتباه و قانونشکنی است[5]. بموجب این قانون همه- چه زن و چه مرد- "ولایت" یعنی حق قانونی دارند که در برابر انحرافات اجتماعی و نادیده گرفتن ارزشهای اخلاقی و حتی اشتباهات سیاسی مقامات دولتی ساکت ننشینند و أمر یا نهی کنند، و میدانیم که أمر و نهی، غیر از درخواست و خواهش است و نوعی سلطه و اختیار رسمی و قانونی میخواهد و براساس عموم این قانون، زنها بر دیگران– چه مرد و چه زن- سلطه قانونی دارند، و این حق اساسی را خداوند به آنها داده و میدانیم که حقوق اساسی قابل سلب با قوانین عادی نیست. و همچنین نشانه داشتن استعداد و شایستگی زن برای این کارهاست.
این قانون و قانون پیشین بافت جامعه انسانی از دیدگاه اسلام را نشان میدهد که زن و مرد بدون هیچگونه امتیازی عمده تشکیل دهنده این سازه انسانی هستند و مانند تار و پود یکپارچه همه در کیان و عزت و سلامت جامعه و حفظ ارزشهای آن نقش دارند و مسئول حفظ و سلامت جامعه خود میباشند و این، درجه شخصیت بالای زن و مساوات او را با مرد نشان میدهد.
نقشهای فرعی زن و کارهایی- مانند کار در خانه و نگهداری کودک و مانند آن- هرگز نمیتوانند این ارزش اصلی زن را خدشهدار کنند یا کاهش دهند و کارها و طرز زندگی داخلی زن هیچگاه نقص و عیب زن و فرودست بودن او نسبت به مرد نمیشود همانطور که داشتن مشاغل بظاهر پست مردها نیز، به حقوق اصلی و شخصیت انسانی آنها زیانی وارد نمیسازد.
4- کرامت ذاتی زن
موضوع «کرامت انسان» در حقوق عرفی جهان جایگاه فلسفی ندارد، ولی در اسلام (و در قرآن) بعنوان یک اصل اساسی فلسفی بیان شده است. در مکاتب غربی که مدعی کرامت انسان هستند هیچ سبب طبیعی و ذاتی برای آن نمی توانند بیان کنند و صرف یک ادعاست زیرا اگرچه اروپا آنرا از اسلام و پس از فتح اسپانیای مسلمان شناخت اما سبب و ریشه طبیعی آنرا دنبال نکرد.
اما اسلام (و قرآن) انسان را از آنرو دارای کرامت ذاتی و مادرزاد میدانند که بنصّ قرآن کریم، انسان- خلیفه و جانشین خدا بر روی زمین و مسئول دیگر مخلوقات اوست و بدیهی است که جانشین خداوند ناگزیر دارای کرامت و شرافت بر دیگر مخلوقات زمینی و صاحب سلطه بر آنها می باشد. منصب عالی جانشینی خدا خودبخود همراه کرامت و شرافت است و خداوند آنرا ذاتی او قرار داده و همراه هستیش به او بخشیده است.
این کرامت بطور مساوی بین زن و مرد مشترک است و کسی نمی تواند کرامت یکی از آنها (مثلاً زن) را بزور یا تزویر از وی بگیرد. این خود انسان است که میتواند آنرا از راه گناه یعنی نقض قوانین طبیعت (که خداوند بنام دین برای انسان فرستاده) از دست بدهد. معیار این کرامت نزد خداوند «تقوا» ست و این در قرآن صریحاً بیان شده است[6] نکته مهم در اینجا اینستکه زن همانند مرد دارای منصب خلافت الهی و دارای کرامت ذاتی است و برای انسان مقامی بالاتر از این نیست و می بینیم که درنظر قرآن در این امتیاز نه فقط هیچ فرقی بین زن و مرد نیست بلکه یک زن با تقوا بمراتب از مرد بیتقوا، دارای کرامت و مقام بیشتری است.
اسلام تنها دینی است که بطور علنی و برخلاف همه سنتهای مخالف با زن، زنرا در انسانیت همطراز مرد معرفی کرد و برای او مقام اجتماعی و خانوادگی نیز قرار داد و در یک تقسیم کار اجتماعی وظایف زن را بسیار محدود نمود و او را بسبب نقش مهم طبیعیش- که در عمل نقش «مادری» نامیده میشود- در حوزه اجتماعی هم درجه عالی قرار داد و بسیاری از وظایف مردان را که با نیروها و استعداد طبیعی مردها مناسب بود ولی با طبیعت و استعدادهای جسمانی و روحانی زنها مناسب نبود، از دوش آنها برداشت بدون آنکه این کاهش وظایف مردان بمعنای پائین بودن درجه و مقام ذاتی یا اجتماعی آنان باشد. حتی اسقاط این تکالیف مردانه از زنان را باعتباری میتوان ارزش اضافی برای زنان شمرد همچنانکه در مواردی برای زنان اولویت قرار داده مثلاً در قرآن میگوید: آنان را بر خود مقدم سازید[7] و پیامبر مکرّم (ص) می گوید: «بهشت زیر پای مادران است» و نیز به پدران سفارش میکند که به دختران خود مهربانتر باشند.
از تقسیم کار اجتماعی و از اینکه زن برای چه کاری ساخته شده و برخی وظایف دشواراجتماعی از دوش آنها برداشته شده و چه وظایف طبیعی دارد نمیتوان نتیجه گرفت که خانهداری (بمعنای کار در خانه) وظیفه زن است[8] همانگونه که در دین اسلام هم هیچگاه زن مجبور یا موظف به کار در خانه نبوده ولی بطور ترجیحی (استحبابی) از وی خواسته شده که ازدواج کند و فرزند دار شود و در زندگی زناشوئی به هر آنچه که مستقیماً به این دو وظیفه اخلاقی و طبیعی مربوط میشود (یعنی پاسخ مثبت به روابط جنسی با شوهر و نگهداری فرزندان و مخصوصاً نوزادان خود) به چشم یک واجب نگاه کند.
زن بحکم کارکرد و وظیفه طبیعی و اجتماعی خود آورنده اولاد و نگهبان آنهاست ولی هیچگاه در اسلام از کارهای اجتماعی و مشارکت با مرد در امور اجتماعی و سیاسی و حکومتی، که مانع مسئولیت اصلی او نباشد، نهی نشده مگر آنکه خود زن آنرا برای خود، کاری سنگین بشمارد یا مانع وظیفه شرعی و طبیعی او شود. کار زن در اجتماع نوعی قبول کار اضافی است که معمولاً بصرفه و صلاح او نیست اگر آسایش روانی و گاه جسمی او را به خطر بیندازد اما اگر از آسایش خود بگذرد منعی برای او وجود ندارد. از نظر اسلام کمبودی در زن نیست که از برخی کارهای اجتماعی سبک ناتوان باشد.
5- بهشت و آخرت
گاهی زن در نگاه ادیان یهودیت و نصرانیت، لایق بهشت شمرده نمیشده و اعمال نیک او در آخرت بکار نمیآمده؛ قرآن در مقابل این فتاوی غلط روحانیون ادیان دیگر و فرهنگ ستمگرانه اعراب دوره جاهلیت، در چند نص مختلف بیان کرده که نیکوکاری و ایمان هر انسان سبب دخول او به بهشت میشود چه زن باشد و چه مرد[9].
صلاحیت ورود به بهشت برای انسان، بالاترین درجه و بیشترین امتیاز درمیان دیگر مخلوقات است و براساس آیات قرآنی و سنّت پیامبر(ص) نه فقط زنان مقدسی مانند فاطمه زهرا (ع) (دختر گرامی پیامبر) و مریم (مادر عیسی) (ص) در آنجا صاحب مسند عالی هستند و مقام والائی دارند بلکه تمام زنان مؤمن و پرهیزکار نیز مانند مردان مؤمن به آن منصب میرسند.
این دلیل دیگری برای مساوات زن و مرد است و امتیازات و مسئولیتهای اداری مرد در جامعه نمیتواند این مساوات را نقض کند.
این بود نگاه اسلام به زن در اصل پیدایش و موقعیت و کرامت ذاتی او با مقایسهای کوتاه با دیگر فرهنگها و ادیان یهودیت و مسیحیت؛ بدیهی است که با این فهرست کوتاه نه نظریه جامع و کامل اسلام را میتوان بدست آورد و نه خود اسلام را میتوان شناخت یا شناسانید، امّا میتوان از آن بعنوان مقدمهای بمنظور ورود به حوزه زن در اسلام استفاده کرد.
نگاه فلسفی اسلام به زن، زیربنای حقوق زن در اسلام است، قرآن دین اسلام را هماهنگ با طبیعت (فطرت) معرفی میکند یعنی قوانین اسلام با قوانین طببعی هماهنگی دارد و از آن مایه گرفته همانگونه هر انسان مسلمان نیز بر این اساس باید زندگی خود را با طبیعت و قوانین آن همگام سازد. حقوق زن در اسلام را میتوان همان حقوق طبیعی او دانست که طبیعت با توجه به سازواره و ساختار جسمی و روحی زن برای او درنظر گرفته است.
ویژگیهای جسمی و روحی زن اقتضا دارد که برای او نوعی حقوق خاص (مخالفبا حقوق مرد) پیشبینی شود و اسلام این نقطه مهم را رعایت کرده است. متأسفانه خود زنان نیز از این تفاوتهای حساس شناخت کاملی ندارند و جز اختلافات ظاهری جسمانی و یا کمی از تفاوتهای روحی خود با مردان چیزی نمیدانند.
By Ashoora.ir & Night Skin