سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























حسین سالار قلبها

از وعده‏ های خداوند متعال اجابت دعاى نیایشگران است، لیکن تحقق این وعده منوط به تحقق حقیقت دعا از سوى داعى است و حقیقت دعا عبارت است از این که «انسان خود را در برابر خداوند متعال نیازمند مطلق ببیند و با پرستش او درصدد جلب عنایت و رحمت او برآید.»

شناخت و جزم قلبی به این حقیقت امری ساده و تحقق آن امری آسان و سهل الوصول نیست، بلکه مقدماتی برای رسیدن به این مقام لازم است. در روایات شریفه اهل بیت علیهم‏ السلام مقدماتی برای تحقق حقیقت دعا ذکر شده است که اشاره‏ ای گذرا به آن سودمند است.
این مقدمات عبارتند از:

1. شناخت
امام کاظم علیه‏ السلام نقل می کند عدّه‏ اى به [امام] صادق علیه‏ السلام گفتند: دعا مى‏ کنیم؛ امّا دعایمان مستجاب نمى‏ شود! ایشان فرمود: لِأَنَّکُم تَدعونَ مَن لا تَعرِفونَهُ؛(1)
چون شما کسى را مى‏ خوانید که نمى‏ شناسیدش.

2. اخلاص
امام على علیه‏ السلام: عَلَیکَ بِإِخلاصِ الدُّعاءِ؛ فَإِنَّهُ أخلَقُ بِالإِجابَةِ؛(2)
بر تو باد اخلاص داشتن در دعا؛ زیرا چنین دعایى، به اجابت، سزاوارتر است.

3. عمل
امام على علیه‏ السلام: مَن عَظَّمَ أوامِرَ اللّه‏ِ أجابَ سُؤالَهُ؛(3)
هر کس اوامر خداوند را بزرگ شمارد، خداوند درخواست او را جواب مى‏ دهد.

4. پاک بودن درآمد و خوراک
امام صادق علیه‏ السلام: إذا أرادَ أحَدُکُم أن یُستَجابَ لَهُ، فَلیُطَیِّب کَسبَهُ، وَلیَخرُج مِن مَظالِمِ النّاسِ، وإنَّ اللّه‏َ لا یُرفَعُ إلَیهِ دُعاءُ عَبدٍ وفی بَطنِهِ حَرامٌ، أو عِندَهُ مَظلِمَةٌ لِأَحَدٍ مِن خَلقِهِ؛(4)
هر گاه فردى از شما خواست دعایش مستجاب شود، درآمدش را پاک گرداند و از زیر بار حقوق مردم بیرون برود. دعاى بنده‏اى که در شکمش حرام باشد، یا حقّ یکى از خلق خدا به گردنش باشد، به درگاه خداوند بالا نمى‏ رود.

5. حضور قلب
امام صادق علیه‏ السلام: إنَّ اللّه‏َ عز و جل لا یَستَجیبُ دُعاءً بِظَهرِ قَلبٍ ساهٍ، فَإِذا دَعَوتَ فَأَقبِل بِقَلبِکَ، ثُمَّ استَیقِن بِالإِجابَةِ؛(5)
خداوند دعایى را که از روى دلِ غافل باشد، نمى‏ پذیرد. پس هر گاه دعا کردى، با دلت رو کن، آن گاه به اجابت، یقین داشته باش.

6. حالت انقطاع
مصباح الشریعة ـ در آنچه به امام صادق علیه‏ السلام نسبت داده است ـ : سُئِلَ رَسولُ اللّه‏ِ صلى الله علیه و آله عَنِ اسمِ اللّه‏ِ الأَعظَمِ، قالَ: کُلُّ اسمٍ مِن أسماءِ اللّه‏ِ، فَفَرِّغ قَلبَکَ عَن کُلِّ ما سِواهُ، وَادعُهُ بِأَیِّ اسمٍ شِئتَ؛ فَلَیسَ فِی الحَقیقَةِ للّه‏ِِ اسمٌ دونَ اسمٍ، بَل هُوَ الواحِدُ القَهّارُ؛(6)
از پیامبر خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله درباره اسم اعظم خدا سؤال شد. فرمود: همه نام‏هاى خدا اسم اعظم‏ اند. پس، دلت را از هر آنچه جز اوست، خالى گردان و آن گاه او را با هر نامى که خواستى، بخوان؛ زیرا در حقیقت براى خداوند، نام خاصّى نیست؛ بلکه او یکتاى قهّار است.

اصلى‏ ترین و محوری‏ترین شرط اجابت دعا

بررسی متون دینی و تأمل در آن، خصوصاً روایات مرتبط با مساله اجابت دعا، ما را به این نکته رهنمون می سازد که همه این مقدمات و نکاتی که درباره اجابت دعا مطرح شده است به یک نقطه اصلی و محوری منتهی می شود و آن چیزی جز "حال انقطاع و تهى کردن دل از امید به غیر خداوند متعال" نیست که هر چه این حال در نیایشگر تقویت شود، دعاى او به اجابت، نزدیک‏تر مى‏ گردد.

کسى که خود را نیازمند مطلق به بى‏ نیاز مطلق مى‏ بیند، از غیر او منقطع مى‏ گردد و به او مى‏ پیوندد.
به سخن دیگر خواندن خداوند متعال با خواندن غیر او تفاوت جوهرى دارد و تا حال انقطاع به انسان دست ندهد در واقع خدا را نمى‏ خواند. حال انقطاع همان حالى است که از آن تعبیر به خالى کردن دل از غیر خدا شده است، چنان که در حدیث بالا گذشت وقتی از پیامبر خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله درباره اسم اعظم سؤال کردند، ایشان به فراغت دل از غیر خدا و توجه کامل به مقام ربوبی اشاره می‏ کنند.

هر چه این حال در نیایشگر تقویت شود، دعاى او به اجابت نزدیکتر مى‏ گردد، تا آنجا که ممکن است بدون دعا نیز خواسته او تأمین گردد.

امام صادق علیه‏ السلام: إنَّ العَبدَ لَیَکونُ لَهُ الحاجَةُ إلَى اللّه‏ِ عز و جل، فَیَبدَأُ بِالثَّناءِ عَلَى اللّه‏ِ وَالصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، حَتّى یَنسى حاجَتَهُ، فَیَقضیهَا اللّه‏ُ لَهُ مِن غَیرِ أن یَسأَلَهُ إیّاها؛(7)

بنده به خداوند حاجتى دارد و شروع به ثناى خداوند و صلوات فرستادن بر محمّد و خاندان محمّد مى‏ کند، تا جایى که یادش مى‏ رود حاجتى داشته است، پس خداوند حاجتش را، بى‏ آن که آن را از خداوند درخواست کند، برایش برآورده مى‏ سازد.

به سخن دیگر، اجابت دعا، یک شرطْ بیشتر ندارد و آن، تحقّق حقیقت دعا از سوى دعاکننده است؛ اما تا حال انقطاع به انسانْ دست ندهد، حقیقت دعا تحقّق نمى‏ یابد. از این رو، هنگامى که انسان در مورد نیازى از نیازهاى خود، بیچاره و مُضطر شود و پناهگاهى جز خداوند متعال نبیند، دعاى او مستجاب مى‏ گردد.

علاّمه سیّد محمّدحسین طباطبایى ـ رضوان‏ اللّه‏ تعالى‏ علیه ـ در تبیین آیه: «أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ...»(8) مى‏ فرماید:
«مراد از اجابت درمانده‏ اى که او را مى‏ خوانَد، پاسخ مثبت دادن به درخواستِ دعاکنندگان و برطرف کردن نیاز آنهاست. خداوند، صفت درماندگى را آورده تا به دعا کننده، حقیقت دعا و درخواست را یادآورى کند؛ زیرا مادام که انسان در تنگناى درماندگى نیفتد و در رسیدن به خواستش آزادى عمل داشته باشد، درخواستش خالصانه نخواهد بود و این، مطلب روشنى است.

اما این که اجابت دعا را به دعا کردن (درخواست کردن از خدا) مشروط کرده و فرموده است: «إِذَا دَعَاهُ؛ آن‏گاه که او را بخوانَد»، براى اشاره به این نکته است که در دعا باید تنها از خداوند پاک، طلب کرد و این، زمانى عملى مى‏ شود که دعا کننده، از تمامى اسباب و علل ظاهرى دست بکشد و دلش را تنها به خداوند بپیوندد؛ اما کسى که دلش را تنها به اسباب و علل ظاهرى و یا به آنها و به خداوند با هم پیوند دهد، پروردگارش را نخوانده؛ بلکه دیگرى را خوانده است.

پس هرگاه دعا کننده در دعا صادق باشد و تنها از خداوند بخواهد، خداوند والا، خواست او را اجابت مى‏ کند و گرفتارى‏ اى را که او را به درخواست و دعا واداشته، برطرف مى‏ سازد؛ همان گونه که خداوند متعال فرموده است: «ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَکُمْ؛(9) مرا بخوانید تا برایتان اجابت کنم». در این‏جا شرط اجابت را تنها دعا کردن حَقیقى قرار داده است و این که درخواست، تنها باید از خداوند صورت بگیرد».(10)

علامه طباطبایى، همچنین در تفسیر جمله: «وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الاْءَرْضِ؛(11) و شما را خلیفگان زمین قرار داد»فرموده است:
«آنچه از سیاق کلام به دست مى‏آید، این است که مراد از خلافت، خلافتى است که خداوند در زمین براى انسان‏ها قرار داده تا با آن، هرگونه که مى‏ خواهند، در زمین، دخل و تصرف و ساخت و ساز کنند، همان گونه که خداوند متعال فرموده است: «وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّى جَاعِلٌ فِى الاَرْضِ خَلِیفَةً؛(12) و به یادآر هنگامى را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من در زمین خلیفه‏ اى قرار مى‏ دهم» و این، از آن روست که دخل و تصرف انسان به وسیله مقام خلافت، در زمین و هر چه در آن است، مربوط به زندگى و معاش اوست. بنا بر این، گرفتارى ـ که انسان را به درماندگى مى‏ افکند، تا آن جا که از خداوند، برطرف شدنش را درخواست مى‏کند ـ، ناگزیر، مربوط به چیزى است که انسان از تصرّف در آن و یا بخشى از آن، ممنوع شده است و درهاى زندگى و ماندگارى و هر چه به زندگى مربوط است و یا پاره‏اى از درهاى زندگى را به روى او مى‏ بندد، و برطرف شدن آن (گرفتارى) از انسان، موجب تمامیت خلافتش مى‏ گردد.

اگر دعا و درخواست را در عبارت قرآنى «إِذَا دَعَاهُ»، اعم از درخواست زبانى بدانیم، این معنا، بیشتر و بیشتر روشن مى‏ شود، همان طور که از این کلام خداوند، روشن است: «وَءَاتَاکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَ إِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا؛(13) و از هر چه شما مى‏ خواستید، به شما داد و اگر نعمت‏هاى خدا را بشمارید، نخواهید توانست که به تمامى بشمارید» و نیز: «یَسْاَلُهُ مَن فِى السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ؛(14) هر کس در آسمان‏ها و زمین است، از او درخواست مى‏ کند». بنا بر این، تمامى توانى که براى دخل و تصرّف به انسان داده شده و روزى او شده است، خود، نوعى برطرف کردن گرفتارىِ درمانده نیازمند، در پى درخواست اوست. پس او را خلیفه قرار داد و در پى اجابت درخواست او و برطرف ساختن گرفتارى‏ اى برآمد که وى در آن، در مانده است».(15)



نوشته شده در جمعه 91 فروردین 4ساعت ساعت 2:2 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin