حسین سالار قلبها
با گذار از لابلای فرهنگها و سنتها و مذهبها و نگاه آنها به زن و نیز نگاه علمی محض به زن در حوزههای طبیعت و اجتماع، که برای اولین بار در نگاه به زن در این رساله آمده بود، میرسیم به اسلام که همچون یک دین و فرهنگ و سنت و ایدئولوژی نگاهی جامع به زن دارد. نگاهی که براساس حقوق ذاتی وی در طبیعت نهاده شده است، و نگاهی که از اصل پیدایش انسان (و داستان خوردن میوه ممنوعه) آغاز و سپس به تمام مراحل زندگی زن، چه از لحاظ طبیعی و اجتماعی و چه از لحاظ حقوقی و فلسفی ادامه دارد. ما در اینجا به این عناوین و این مراحل مربوط به زن از نظر اسلام نگاهی سریع میاندازیم:
1- اصل پیدایش زن
نخستین موضوع مربوط به زن اصل پیدایش او در کنار مرد (حوا و آدم) است. قرآن برخلاف تورات و افکار یهودی، زن و مرد را مخلوقی از یک گوهر واحد یا نفس مشترک، که خداوند آنرا در انسان دمیده، میداند، با این تفاوت که اول مرد را آفریده و سپس زنرا و این فاصله بمعنای فاصله زمانی نیست بلکه اشاره به نوعی ارتباط و تعاقب و زوجیت است. (سوره اعراف 189/ زمر 6/ انعام 98)
کلمه «زوج» در قرآن فراوان برای زن بکار رفته، برای آنکه نشان دهد که مرد بدون زن موجودی ناقص است و زن و مرد جدائی ناپذیرند. بعبارتی دقیقتر هیچیک از زن و مرد بدون دیگری مصداق و نمونه واقعی انسان نیستند زیرا هر یک از آنها فاقد عناصری روحی هستند که در دیگری وجود دارد، و در یک کلمه، هر دو بطور مساوی انسانند.
تعبیر نادرست و تحریف شده[1] آفرینش حوا از استخوان دنده آدم در تورات سبب گردیده که، روحانیون آئین یهودیت و مسیحیت، زن را بمراتب پستتر از آدم بدانند و او را از بسیاری از حقوق انسانی او محروم نمایند.
این بینش در فرهنگ ملل مسیحی و یهودی و یونانی و رومی هم بی تأثیر نبود. در شاخه کاتولیک مسیحی دو فرهنگ مسیحی و رومی به یکدیگر رسیدند و بینش نادرست علیه زن را به وجود آوردند تا بجائی که عزوبت و ترک زناشوئی را یکی از طرق فرار از خبث شیطان و وسوسههای او شمردند.
برداشت ادیان از حیثیت و موقعیت زن- چه بصورت مثبت و چه منفی- تأثیر بسیاری در عقاید و رفتار اجتماعی و سنتها و حتی فرهنگ آنها دارد و اسلام از این نظر خدمت بزرگی به زن و به بالا بودن شأن او در طبیعت و قانون کرده است.
از اینرو جای تعجب ندارد اگر اسلام برخلاف همه عقاید و مذاهب پیشین، زن و مرد را در انسانیت مساوی میداند و برای هر دو، بگونهای همسان، حقوق ذاتی و بشری قایل است.
زن مانند مرد در اسلام یکسان دارای <تکلیف> و مجبور به قانونپذیری و عمل به آن است، و در برابر آن تکالیف، حقوقی هم دارد، این حقوق بر سه دسته تقسیم میشوند: حقوق بشری- حقوق مدنی عام- حقوق ناشی از تقسیم کار (که به آن اشاره خواهیم کرد.)
داشتن تکلیف برای انسان بمراتب مهمتر از داشتن حق است، زیرا نشانه بلوغ روحی و استعداد و شعور درک خیر و شر، و داشتن اختیار و آزادی اراده است و چون هیچیک از اینها در حیوانات و همچنین افراد نابالغ یا مجنون نیست از اینرو این جانداران و افراد در شرع و قانون، اگرچه دارای حقوقند ولی مشمول قانون و مکلف به رعایت آن نمیباشند.
2- مسئله گناه نخستین!
گفتیم که در کتاب عهد قدیم یا تورات (کتاب معروف دین یهودیت) آدم و حوا در بهشت زندگی خوشی داشتند ولی حوا با فریب شیطان، میوه ممنوعه را خورد و آدم را نیز به این کار حرام مجبور کرد و در نتیجه گناه حوا، آدم نیز از بهشت اخراج شد. (تورات سفر پیدایش فصل 3- آیه 16)
بنابراین نصّ تاریخی- مذهبی یهودی، روحانیون یهود و همچنین مسیحیان زن را گناهکار اصلی و گناهکار نخستین میدانند و معتقدند که زن باید در تمام عمر خود قصاص آنرا پس بدهد و سرکوفت بخورد و تحقیر شود.
اما قرآن هیچیک از حوا و آدم را به یکدیگر ترجیح نمیدهد بلکه میگوید: «شیطان آندو را گمراه کرد و فریب داد و آندو را از بهشت و وضعی که داشتند بیرن انداخت. و ما گفتیم (از بهشت) فرود آئید و زمین تا مدتی جای استقرار و بهره گیری شما خواهد بود.» (سوره بقره- آیات 35-36)
حتی از مفهوم آیه بعد از آن که می گوید: «آدم کلماتی از خدا یافت و توبه کرد...» و نمیگوید آدم و حوا توبه کردند میتوان استنباط کرد که مقصر اصلی آدم بوده و این مطلب را در ادبیات و شعر فارسی هم میتوان یافت[2].
بر اساس این آیات و نگاه کلی قرآن و سنت اسلامی به زن، او نه گناهکار اصلی است و نه در دنیا تاوان پس میدهد و قصاص میشود. آبستنی و زایمان زن در واقع موجب افتخار او و نقش مادری سبب قداست نقش اوست و نه با زایمان و آبستنی، مردان برای داشتن فرزند و نگهبانی آنها به زن احتیاج دارند و همه گونه تلاش میکنند و وسایل زندگی زن را عادتاً فراهم میسازند تا او راحت زندگی کند، بویژه که از نظر حقوق اسلام، زن در خانه فقط وظیفهاش پاسخ به خواست شهوانی و جنسی مرد و آبستنی و بچهداری است نه کارهای دیگر، چه آسان و چه سخت و زنهای مسلمان همه کارهای خانه را داوطلبانه و بدون اجبار شرعی یا قانونی انجام میدهند و اسلام وظایف سنگین اجتماعی مانند سربازی و جنگ و جهاد را نیز از دوش زن برداشته است.
3- حقوق اجتماعی زن
در مقابل بیارزشی نقش اجتماعی زن در فرهنگ رومی و یونانی و در ایدئولوژی یهودی و مسیحی، اسلام بالعکس به زن در اجتماع نیز نقش مهم داده و در عرصه سیاست و احراز حقوق اساسی خود از جمله انتخابات اعضای حکومت، نقش او با مرد یکسان است. مثلاً برای اولین بار در تاریخ، زنها حق دخالت در سرنوشت خود را یافتند و پیامبر (ص) بنا بدستور قرآن (سوره ممتحنه- آیه 12) به زنها اجازه داد که در انتخاب رئیس حکومت اسلامی در سطح وسیع و فراگیر رأی بدهند (که بنام «بیعت» معروف است). و در جای دیگری (سوره توبه- آیه 71) نیز این دستور به پیامبر تکرار شده که به زنان حق رأی بدهد و آنان را به قوانین مدنی و جزائی جدید حکومتی آشنا سازد تا مشمول جرایم و مجازاتها قرار نگیرند؛ و این هر دو نشانه مساوات زن و مرد هم در حقوق اساسی و هم در عمده حقوق مدنی آنهاست.
این حق رأی و دیگر حقوق زن نیز مانند تکالیف او مستقل از مرد است و این نشانه اصالت او در اجتماع و تابع نبودن اوست[3]. همانگونه که خواهیم گفت، زن مانند مرد در برابر خدا و قانون و جامعه و تعهدات خود مسئول است و در این مسئولیت مستقل است و شخصیت او معتبر و برسمیت شناخته شده است.
یکی از نشانههای حقوق اجتماعی انسان، مسئولیت اجتماعی اوست. در حقوق اسلام، زن و مرد در مسئولیتهای اجتماعی مشترکند. یکی از مواد قانونی اسلام[4] میگوید: همه در برابر دیگران (همانند چوپان در برابر گله) مسئولید» و در این باره فرقی بین زن و مرد نیست، بنابرین زنها نه فقط مسئولیت جلوگیری از انحراف و فساد اجتماعی زنها را دارند که حتی مسئول مردان هم میباشند و این مسئولیت را بطور طبیعی زنان امروز مسلمان در جامعه عمل میکنند.
یکی دیگر از حقوق و نیز تکالیف اجتماعی مشترک زن و مرد مسئولیت اجتماعی آنها در بازرسی اجتماعی و باصطلاح قرآن: قانون امر به معروف و نهی از منکر، یعنی تذکر خیرخواهانه به دیگران و منع آنها از اشتباه و قانونشکنی است[5]. بموجب این قانون همه- چه زن و چه مرد- "ولایت" یعنی حق قانونی دارند که در برابر انحرافات اجتماعی و نادیده گرفتن ارزشهای اخلاقی و حتی اشتباهات سیاسی مقامات دولتی ساکت ننشینند و أمر یا نهی کنند، و میدانیم که أمر و نهی، غیر از درخواست و خواهش است و نوعی سلطه و اختیار رسمی و قانونی میخواهد و براساس عموم این قانون، زنها بر دیگران– چه مرد و چه زن- سلطه قانونی دارند، و این حق اساسی را خداوند به آنها داده و میدانیم که حقوق اساسی قابل سلب با قوانین عادی نیست. و همچنین نشانه داشتن استعداد و شایستگی زن برای این کارهاست.
این قانون و قانون پیشین بافت جامعه انسانی از دیدگاه اسلام را نشان میدهد که زن و مرد بدون هیچگونه امتیازی عمده تشکیل دهنده این سازه انسانی هستند و مانند تار و پود یکپارچه همه در کیان و عزت و سلامت جامعه و حفظ ارزشهای آن نقش دارند و مسئول حفظ و سلامت جامعه خود میباشند و این، درجه شخصیت بالای زن و مساوات او را با مرد نشان میدهد.
نقشهای فرعی زن و کارهایی- مانند کار در خانه و نگهداری کودک و مانند آن- هرگز نمیتوانند این ارزش اصلی زن را خدشهدار کنند یا کاهش دهند و کارها و طرز زندگی داخلی زن هیچگاه نقص و عیب زن و فرودست بودن او نسبت به مرد نمیشود همانطور که داشتن مشاغل بظاهر پست مردها نیز، به حقوق اصلی و شخصیت انسانی آنها زیانی وارد نمیسازد.
4- کرامت ذاتی زن
موضوع «کرامت انسان» در حقوق عرفی جهان جایگاه فلسفی ندارد، ولی در اسلام (و در قرآن) بعنوان یک اصل اساسی فلسفی بیان شده است. در مکاتب غربی که مدعی کرامت انسان هستند هیچ سبب طبیعی و ذاتی برای آن نمی توانند بیان کنند و صرف یک ادعاست زیرا اگرچه اروپا آنرا از اسلام و پس از فتح اسپانیای مسلمان شناخت اما سبب و ریشه طبیعی آنرا دنبال نکرد.
اما اسلام (و قرآن) انسان را از آنرو دارای کرامت ذاتی و مادرزاد میدانند که بنصّ قرآن کریم، انسان- خلیفه و جانشین خدا بر روی زمین و مسئول دیگر مخلوقات اوست و بدیهی است که جانشین خداوند ناگزیر دارای کرامت و شرافت بر دیگر مخلوقات زمینی و صاحب سلطه بر آنها می باشد. منصب عالی جانشینی خدا خودبخود همراه کرامت و شرافت است و خداوند آنرا ذاتی او قرار داده و همراه هستیش به او بخشیده است.
این کرامت بطور مساوی بین زن و مرد مشترک است و کسی نمی تواند کرامت یکی از آنها (مثلاً زن) را بزور یا تزویر از وی بگیرد. این خود انسان است که میتواند آنرا از راه گناه یعنی نقض قوانین طبیعت (که خداوند بنام دین برای انسان فرستاده) از دست بدهد. معیار این کرامت نزد خداوند «تقوا» ست و این در قرآن صریحاً بیان شده است[6] نکته مهم در اینجا اینستکه زن همانند مرد دارای منصب خلافت الهی و دارای کرامت ذاتی است و برای انسان مقامی بالاتر از این نیست و می بینیم که درنظر قرآن در این امتیاز نه فقط هیچ فرقی بین زن و مرد نیست بلکه یک زن با تقوا بمراتب از مرد بیتقوا، دارای کرامت و مقام بیشتری است.
اسلام تنها دینی است که بطور علنی و برخلاف همه سنتهای مخالف با زن، زنرا در انسانیت همطراز مرد معرفی کرد و برای او مقام اجتماعی و خانوادگی نیز قرار داد و در یک تقسیم کار اجتماعی وظایف زن را بسیار محدود نمود و او را بسبب نقش مهم طبیعیش- که در عمل نقش «مادری» نامیده میشود- در حوزه اجتماعی هم درجه عالی قرار داد و بسیاری از وظایف مردان را که با نیروها و استعداد طبیعی مردها مناسب بود ولی با طبیعت و استعدادهای جسمانی و روحانی زنها مناسب نبود، از دوش آنها برداشت بدون آنکه این کاهش وظایف مردان بمعنای پائین بودن درجه و مقام ذاتی یا اجتماعی آنان باشد. حتی اسقاط این تکالیف مردانه از زنان را باعتباری میتوان ارزش اضافی برای زنان شمرد همچنانکه در مواردی برای زنان اولویت قرار داده مثلاً در قرآن میگوید: آنان را بر خود مقدم سازید[7] و پیامبر مکرّم (ص) می گوید: «بهشت زیر پای مادران است» و نیز به پدران سفارش میکند که به دختران خود مهربانتر باشند.
از تقسیم کار اجتماعی و از اینکه زن برای چه کاری ساخته شده و برخی وظایف دشواراجتماعی از دوش آنها برداشته شده و چه وظایف طبیعی دارد نمیتوان نتیجه گرفت که خانهداری (بمعنای کار در خانه) وظیفه زن است[8] همانگونه که در دین اسلام هم هیچگاه زن مجبور یا موظف به کار در خانه نبوده ولی بطور ترجیحی (استحبابی) از وی خواسته شده که ازدواج کند و فرزند دار شود و در زندگی زناشوئی به هر آنچه که مستقیماً به این دو وظیفه اخلاقی و طبیعی مربوط میشود (یعنی پاسخ مثبت به روابط جنسی با شوهر و نگهداری فرزندان و مخصوصاً نوزادان خود) به چشم یک واجب نگاه کند.
زن بحکم کارکرد و وظیفه طبیعی و اجتماعی خود آورنده اولاد و نگهبان آنهاست ولی هیچگاه در اسلام از کارهای اجتماعی و مشارکت با مرد در امور اجتماعی و سیاسی و حکومتی، که مانع مسئولیت اصلی او نباشد، نهی نشده مگر آنکه خود زن آنرا برای خود، کاری سنگین بشمارد یا مانع وظیفه شرعی و طبیعی او شود. کار زن در اجتماع نوعی قبول کار اضافی است که معمولاً بصرفه و صلاح او نیست اگر آسایش روانی و گاه جسمی او را به خطر بیندازد اما اگر از آسایش خود بگذرد منعی برای او وجود ندارد. از نظر اسلام کمبودی در زن نیست که از برخی کارهای اجتماعی سبک ناتوان باشد.
5- بهشت و آخرت
گاهی زن در نگاه ادیان یهودیت و نصرانیت، لایق بهشت شمرده نمیشده و اعمال نیک او در آخرت بکار نمیآمده؛ قرآن در مقابل این فتاوی غلط روحانیون ادیان دیگر و فرهنگ ستمگرانه اعراب دوره جاهلیت، در چند نص مختلف بیان کرده که نیکوکاری و ایمان هر انسان سبب دخول او به بهشت میشود چه زن باشد و چه مرد[9].
صلاحیت ورود به بهشت برای انسان، بالاترین درجه و بیشترین امتیاز درمیان دیگر مخلوقات است و براساس آیات قرآنی و سنّت پیامبر(ص) نه فقط زنان مقدسی مانند فاطمه زهرا (ع) (دختر گرامی پیامبر) و مریم (مادر عیسی) (ص) در آنجا صاحب مسند عالی هستند و مقام والائی دارند بلکه تمام زنان مؤمن و پرهیزکار نیز مانند مردان مؤمن به آن منصب میرسند.
این دلیل دیگری برای مساوات زن و مرد است و امتیازات و مسئولیتهای اداری مرد در جامعه نمیتواند این مساوات را نقض کند.
این بود نگاه اسلام به زن در اصل پیدایش و موقعیت و کرامت ذاتی او با مقایسهای کوتاه با دیگر فرهنگها و ادیان یهودیت و مسیحیت؛ بدیهی است که با این فهرست کوتاه نه نظریه جامع و کامل اسلام را میتوان بدست آورد و نه خود اسلام را میتوان شناخت یا شناسانید، امّا میتوان از آن بعنوان مقدمهای بمنظور ورود به حوزه زن در اسلام استفاده کرد.
نگاه فلسفی اسلام به زن، زیربنای حقوق زن در اسلام است، قرآن دین اسلام را هماهنگ با طبیعت (فطرت) معرفی میکند یعنی قوانین اسلام با قوانین طببعی هماهنگی دارد و از آن مایه گرفته همانگونه هر انسان مسلمان نیز بر این اساس باید زندگی خود را با طبیعت و قوانین آن همگام سازد. حقوق زن در اسلام را میتوان همان حقوق طبیعی او دانست که طبیعت با توجه به سازواره و ساختار جسمی و روحی زن برای او درنظر گرفته است.
ویژگیهای جسمی و روحی زن اقتضا دارد که برای او نوعی حقوق خاص (مخالفبا حقوق مرد) پیشبینی شود و اسلام این نقطه مهم را رعایت کرده است. متأسفانه خود زنان نیز از این تفاوتهای حساس شناخت کاملی ندارند و جز اختلافات ظاهری جسمانی و یا کمی از تفاوتهای روحی خود با مردان چیزی نمیدانند.
By Ashoora.ir & Night Skin