حسین سالار قلبها
یه گل یاس شکسته شاخه هاش از هم گسستهباغبون خسته ی خسته کنار گلش نشستهگل یاس یاس بهشته روی گلبرگاش نوشتهکه فقط تو این زمونه عشق حیدر منو کشتهفاطمه آروم جونم گل یاس قد کمونمدعا کن اگه تو رفتی دیگه من زنده نمونمای همیشه همنشینم ای امیرالمومنینمدعا کن تا من بمیرم اشک چشماتو نبینم
بعد تو سیاهی بخته زندگی بی تو چه سختهبمیرم که از لب تو خون میریزه لخته لختهمادر مادر وای مادرمادر مادر وای مادرسه ماهه که چشمای من روی مادرو ندیدهچادری که رنگ خاکه روی صورتش کشیدهسه ماهه واسه عیادت در این خونه نخوردهسه ماهه با دست مادر به موهام شونه نخوردهسه ماهه تنور خونه دیگه خاموشه و سردهتا نفس میکشه مادر نفسش برنمیگردههنوزم به زیر چادر بدنش داره میلرزهمیبینم تو خواب حسنش داره میلرزهوقتی خواب میاد به چشمام شبایی که غم میارنمیبینم موهامو بافته دستایی که جون ندارنسه ماهه عزا گرفتی چرا پا نمیشی از جاسه ماهه عزا گرفتی چرا پا نمیشی از جا
مادر مادر وای مادرمادر مادر وای مادر |
نوشته شده در یکشنبه 91 فروردین 27ساعت
ساعت 1:56 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید
By Ashoora.ir & Night Skin