حسین سالار قلبها
همین نه من شده ام ریزه خوار خوان حسین
که هست عالم ایجاد، میهمان حسین
ز آفتاب قیامت نباشدش باکی
کسی که رفت دمی زیر سایبان حسین
رخش به دست نگیرد ز شرم در محشر
به صدق هر که نهد رخ بر آستان حسین
کسی که خار گلستان عشق، خود را خواند
عزیز هر دو جهان شد، قسم به جان حسین
همیشه باغ بُود پایمال دست خزان
ولی همیشه بهارست گلستان حسین
به گوش دل بشنو نوحه از لب هستی
که بسته است لب از نوحه، نوحه خوان حسین
نوشته شده در جمعه 91 آذر 10ساعت
ساعت 8:8 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

By Ashoora.ir & Night Skin