حسین سالار قلبها

ملک صبا و بوسه هایم را درنامه ای سمت سلیمانت
همراه شعر و شورش دلها، آورده ام دستم به دامانت

بعد از سلام و عرض دلتنگی باید بگویم: سخت غمگینم
تصمیم دارم گریه بنویسم، شعری بگویم: از خراسانت

حالا که گنجشک بدی هستم، طوفان مرا با خویش خواهد برد
دیوانه تر ازپیش می آیم جایم بده کنج شبستانت

آوازه ات پیچید درکارون، درشرجی شبهای خوزستان
آقا تمام نخلهای ما، سیراب شد از شور چشمانت

وقت عبورت از مسیری سبز، همراه شد « والتین والزیتون»
-زیتون سپرد آرامتر از پیش، امروز کشتی را به طوفانت

حالا چرا بیدارتر باشم، تکرار رویاهای گندم را
دیشب کبوترها خبر دادند، از سفره پر برکت نانت

سرشار عطر بیدمشکی شد لبریز طعمی زعفرانی رنگ
امروز و فردا می شود قطعاً، ناخوانده و یا خوانده مهمانت

 



نوشته شده در دوشنبه 91 آذر 20ساعت ساعت 10:52 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin