حسین سالار قلبها
در حالی که اکثریت ملت ایران در فقر و محرومیت به سر میبرند و در مزانی که هر صدای حقطلبی در گلو خفه میشد و زندانهای ایران، انباشته از روحانیون خداجو و دیگر مبارزان راه حق و حقیقت بود، رژیم شاه در تدارک برگزاری عظیمترین و پرخرجترین مراسم، یعنی «جشنهای دوهزار و پانصد ساله شاهنشاهی» در مهر ماه سال 1350 بود. این تصمیم با واکنش بیشتر محافل سیاسی، اجتماعی روبرو شده و هر یک به گونهای زبان به اعتراض گشودند. روحانیون مبارز نیز با برگزاری جلسات و ایراد سخنرانی در محافل مذهبی نسبت به این تصمیم رژیم اعتراض و آن را محکوم نمودند. ساواک در یکی از گزارشهای خود در تاریخ 3/6/50 تحت عنوان وعاظ افراطی چنین مینویسد:
«برابر گزارشات واصله شش نفر از وعاظ افراطی طرفدار خمینی به اسامی شیخ جعفر جوادی شجونی فومنی، نجمالدین اعتماد زاده، امام جمارانی، علی اصغر مروارید، فضلالله مهدیزاده محلاتی، علی اکبر هاشمی رفسنجانی در نظر دارند با تشکیل جلساتی در زمینه مخالفت با برگزاری جشن دو هزار و پانصدمین سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران تصمیماتی اتخاذد و فعالیتهای مضرهای را از طریق ایراد سخنرانی در بالای منابر و همچین تهیه و توزیع اعلامیه بنمایند. خواهشمند است دستور فرمایید نامبردگان احضار و به آنها تفهیم گردد چنانچه به اعمال تحریکآمیز خود ادامه دهند، تحت تعقیب قرار خواهند گرفت. ضمناً از اعمال و رفتار مشارالیهم دقیقاً مراقبت و نتیجه اقدامات معموله را به آگاهی این اداره کل برساند.»
بر مبنای این گزارش و سایر گزارشهای دیگر ساواک تهران در تاریخ 23/6/50 اقدام به دستگیری و بازرسی منزل شهید محلاتی نمود. وی در این باره میگوید:
«در جشنهای شاهنشاهی که میخواستند برگزار کنند، آمدند سراغ من و منبر افراد زیادی را ممنوع کردند. برای این که در آن موقع میخواستند صدای کسی در نیاید. البته من یک ضربه تاریخی به اینها زدم... به علت این اقدام ریختند توی خانه من و زندگی مرا تفتیش و بررسی کردند، یک مقداری مرا نگه داشتند، بعد از من تعهد گرفتند که از تهران حق خارج شدن ندارم، مگر با اجازه دستگاه سازمان امنیت. جشنهایشان تمام شد، با آن رسوایی و آبروریزی.»
تشکیل جلسات هفتگی
شهید محلاتی به همراه جمعی از روحانیون اقدام به تشکیل جلسات هفتگی در منازل نموده بودند. افراد شرکتکننده در این جلسات، روحانیون مبارزی بودند که اکثریت آنها تحت تعقیب ساواک بودند. مبادله اخبار و اطلاعات، اتخاذ تصمیمام مقتضی جهت مقابله با اقدامات ناصواب رژیم، کمک به خانواده زندانیان در بند، تهیه، چاپ و انتشار اعلامیه و... از موضوعاتی بود که در این جلسات مطرح میشد. در همین رابطه ساواک در تاریخ 2/3/51 اقدام به دستگیری شهید محلاتی نمود. در گردش کار تهیه شده توسط ساواک چنین آمده:
«اطلاع رسیده حاکی بود که عدهای از وعاظ افراطی و مخالف در تهران مبادرت به اظهار مطالب خلاف مصالح مملکتی در محافل و مالس عمومی مینایند و بعضاً نیز جلساتی تشکیل و ضمن انتقاد از وضع موجود کشور و تبلیغ به نفع روحانیون افراطی از محکومین سازمان آزادیبخش ایران وابسته به جمعیت به اصطلاح نهضت آزادی طرفداری و خانواده محکومین را تحریک به تحصن در منازل بعضی از آیات مینمایند. متهم مورد بحث نیز جزو این عده در این زمینه فعالیت داشته لذا باتهام اقدام علیه امنیت کشور بازداشت و برابر قرار تأمین مورخ 3/3/51 زندانی و قرار صادره به رؤیت متهم رسیده و بدان اعتراضی ننموده است.
نزدیک به یک ماه بعد بنا به حکم شعبه 7 بازپرسی دادستانی ارتش قرار بازداشت شهید محلاتی به قرار التزام عدم خروج از حوزه قضایی تهران تبدیل و ایشان آزاد شد. اما این آزادی دوام چندانی نداشت، مجدداً ساواک در تاریخ 26/10/51 اقدام به بازداشت ایشان نمود. ساواک علت دستگیری را چنین بیان داشت:
«برابر اطلاع رسیده عدهای از روحانیون از جمله نامبرده از وجوهات جمعآوری شده بابت سهم امام به افراد گروه به اصطلاح مجاهدین خلق کمک مینمایند. بر اساس این اطلاعات مشارالیه طبق قرار مورخه 28/10/51 بازپرس شعبه 12 دادستانی ارتش بازداشت گردید.»
مأموران ساواک نزدیک به یک ماه شهید محلاتی را تحت شدیدترین شکنجهها و اعمال غیرانسانی قرار دادند. تشکیل جلسات مختلف بازجویی در زندان شهربانی، ضرب و شتم و فحاشی، حبس در زندان انفرادی و استفاده از تمامی شیوههی معمول در ساواک جهت گرفتن اعتراف و به زانو در آوردن شهید محلاتی به کار بسته شد ولی ایشان با عزمی جزم و اعتقادی عمیق، همه این مصائب را تحمل نموده و سرانجام در تاریخ 19/11/51 آزاد گردید:
«اطلاع واصله از ساواک حاکی از آن بود که عدهای از نمایندگان خمینی از جمله نامبرده بالا وجوهاتی بابت سهم امام جهت خمینی جمعآوری مینمایند که قسمتی ازا این پولها به نحوی از انحاء، از اختیار گروه به اصطلاح مجاهدین خلق قرار میگیرد، به همین مناسبت در تاریخ 26/10/51 مشارالیهدستگیر و در تحقیقات معموله ضمن تکذیب هرگونه ارتباط با عناصر خرابکار و کمک به آنها جمعآوری پول جهت خمینی را تأیید نموده است.
با توجه به اینکه دلائل لازم حاکی از ارتباط مشارالیه با اعضای گروه به اصطلاح مجاهدین خلق به دست نیامده نامبرده در تاریخ 19/11/51 با تبدیل قرار مرخص گردید.»
آخرین دستگیری
شهید محلاتی طی دوران مبارزه، مدتهای مدیدی را ممنوعالمنبر بود و غالباً نام ایشان در لیست وعاظ ممنوعالمنبر دیده میشد. اما ایشان با نادیده گرفتن اینمطلب در مواقع مقتضی با ایراد سخنرانی در مساجد و هیئات مذهبی به روشنگری پرداخته و موجبات نارضایتی رژیم را فراهم میآورد.
این امر در آستانه انقلاب اسلامی شدت یافته و ایشان بدون در نظر گرفتن تمامی این دستورالعملها در مساجد مختلف به منبر رفته، مردم را جهت شرکت در مبارزه تحریض مینمود. بر این اساس کمیته مشترک ضدخرابکاری رژیم در خرداد 57 ایشان را دستگیر نمود. در گزارش بازجوی ایشان چنین میخوانیم:
«گزارشات رسیده حاکی بود که نامبرده با اینکه ممنوعالمنبر میباشد در مجالس و در منزل محمد تقی فلسفی مطالبی تحریکآمیز و خلاف مصالح کشور بیان میدارد.
بر این اساس شناسایی و دستگیر و با صدور قرار تأمین روز 7/3/37 شعبه یک بازپرسی دادستانی ارتش بازداشت و قرار صادره به رؤیت وی رسیده و به آن اعتراضی ننموده است و چون رسیدگی به پرونده نامبرده مدتی به طول میانجامد و از طری از وی رفع بیم تبانی به عمل آمده بود لذا مراتب به دادستانی ارتش اعلام و سرانجام قرار بازداشت وی به قرار التزام عدم خروج از حوزه قضایی تهران به قید وجه التزام مبلغ یکصد هزار ریال تبدیل و روز 27/3/37 از زندان آزاد گردید.»
در آستانه انقلاب اسلامی
شهادت آیهالله حاج آقا مصطفی خمینی در آبان 56، نقطه عطفی در تاریخ مبارزات ملت ستمدیده ایران است. از این تاریخ به بعد آتش قیام هر روز شعلهورتر گردید. فعالیت مبارزین علنی و مردم به صورت عمومی وارد صحنه شدند. مراسم شهدا پی در پی برگزار و هر چهلم، چهلم دیگری را به دنبال داشت. تظاهرات و راهپیمایی غالب شهرا را فراگرفته بود. در این بین فعالیت روحانیت بیش از پیش شده و صحنهگردانن اصلی روحانیونی بودند که از زندانها آزاد شده بودند. شهید محلاتی نیز همچون گذشته در صف اول مبارزه قرار داشته و تمامی همت و تلاش خود را برای ضربهزدن به پیکر زخمخورده رژیم به کار بست. با شهادت دوست دیرینه خود آیهالله حاج آقا مصطفی خمینی (ره) اقدام به برپایی مجالس فاتحه در قم و تهران نمود. در این مجالس گویندگان مذهبی به تجلیل از مقام علمی و معنوی فرزند امام پرداخته و پیرامون شهادت ایشان از رژیم شاه توضیح خواستند. شهید محلاتی پیامیها امام را از طریق تلفن یا پیک دریافت و پس از چاپ آن را منتشر مینمود. وی از عوامل اصلی برپایی راهپیمایی عظیم روز عید فطر، شانزده شهریور و روزهای تاسوعا و عاشورا بود. پس از فاجعه هفده شهریور 57 از سوی ساواک تحت تعقیب قرار گرفت و مدتها مخفی بود. درم ناسبتهای مختلف اقدام به تهیه اعلامیه و گرفتن امضا از علما و فضلا مینمود. جامعه روحانیت مبارز را رد سال 56 با کمک جمعی از علما و فضلای مبارز تأسیس نمود. در راهاندازی، پشتیبانی و حمایت از اعتصابات نقشی به سزا داشت. از کارگردانان اصلی تحصن علما در دانشگاه تهران بود. به همراه شهید مطهری و شهید مفتح از سوی جامعه روحانیت مبارز به عنوان مسئولان کمیته استقبال از حضرت امام، انتخاب و در انجام این مسئولیت تلاشی طاقتفرسا و چشمگیر نمود.
مبازات شهید محلاتی در کلام رهبر
حضرت آیهالله خامنه ای در مصاحبهای به دو ویژگی برجسته شهید محلاتی اشاره نموده که آن را حسن ختام این بخش از مقدمه قرار میدهیم:
1ـ سازش ناپذیری
«من تا کنون هیچ فردی را ندیم که در مبارزات عمومی این جور سازشناپذیر و خستگیناپذیر باشد. در کار جمعی زود آشنا و زود آشتی و سهلالمؤونه باشد. واقعاً مثل ایشان با این خصوصیات کسی را ندیدم. البته کسانی هستند که با یک فشار تسلیم میشوند، ولی ایشن در مقابل فشار دشمن واقعاً تسلیم نمیشد، بارها زندان افتاده بود، به نظرم 10 الی 15 مرتبه در طول دوران مبارزه زندان رفته بود، دستگیر شده بود. شما میدانید تعداد بازداشت مهم است یعنی اگر کسی یک بار زندان بیافتد و مثلاً ده سال در زندان بماند این فقط یک بار بازداشت شده اما اگر کسی در این ده سال، پنج بار بازداشت شود هر بار یک رنج خاص خودش را و یک مرحله و عقبه خاص خودش را باید بگذراند. در حالی که اگر کسی یک بار بازداشت شود فقط یک عقبه خواهد داشت.»
2ـ مایه گذاشتن از آبرو
«شاید هر کسی حاضر نباشد راحتی خودش را، زندگی ارام معمولی خودش را به خاطر اهداف و آرمانهایی که باید برای آن مبارزه کرد از دست بدهد ولی ایشان از جمله افرادی بود که به راحتی زندگی را، آسایش را، درآمد را و از همه مهمتر، عنوان را نثار مبارزه کرد. وی حتی حاضر بود از آبروی خودش نیز مایه بگذارد.»
فجر انقلاب
تبعیدها، تعقیبها، زندانها، بازجوییها، بازرسیها، شکنجهها و ممنوعیتها و احضارهای مجدد یاران امام (ره) در بهمنماه 57 به بار نشسته و ثمره این شجره طیبه آشکار شد. عقربه های ساعت. شش و ربع بعد از ظهر 22 بهمن را نشان میداد. ناگهان صدایی ناآشنا از ورای رادیوها به گوش رسید:
«بسمالله الرحمن الرحیم، این صدای انقلاب اسلامی ایران است...»
گوینده این جملات کسی نبود جز مجاهد خستگیناپذیر شهید آیهالله فضلالله محلاتی که توانسته بود به همراه مردم خود را به یکی از ایستگاههای رادیویی برساند.
با پیروزی انقلاب اسلامی شهید محلاتی همچنان در بطن حوادث و جریانات مهمی که تداوم انقلاب اسلامی در گرو آن بود قرار داشت. هرجا احتمال میداد کاری بر زمین مانده است در آنجا حضور یافته، با تلاشی بیامان و خستگیناپذیر خود به اصلاح امور میپرداخت. رهبر انقلاب اسلامی حضرت آیهالله خامنهای در خصوص فعالیتهای پس از انقلاب ایشان میفرماید:
«در اولین لحظات پیروزی انقلاب بلکه پیش از آمدن امام به تهران، مرحوم محلاتی جزو عناصر اول در برنامهها بود. در کمیته استقبال به خاطر همین تلاشها و کارها، فعالیتش حیرتآور بود. در رفت و آمدهایی که انجام میگرفت همه جا در مرکز و در محور تلاش و فعالیت قرار داشت. البته ممکن بود در مواردی در محور تصمیمگیری نباشد اما این مسئله او را به هیچوجه دلسرد نمی کرد... شهید محلاتی حتی به ذهنش هم خطور نمیکرد اگر در محور تصمیمگیری نیست باید از تلاش و عمل چیزی کم بگذارد. گاهی مسئولیتی را به عهده میگرفت و کارهایی را انجام میداد که از کمتر کسی آن کارها برمیآمد.»
شهید محلاتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی مسئولیتهای مختلفی را به عهده داشت. در این بخش از کتاب ضمن برشمردن عناوین اهم این مسئلویتها به نقل بخشی از خاطرات شهید محلاتی در ذیل برخی از آنها میپردازیم:
1ـ معاون کمیته مرکزی انقلاب اسلامی
«یکی از برنامه هایی که انجام شد، خدا رحمت کند، شهید مطهری کارها را تقسیم میکرد و همیهش سعی ایشان این بود که کارها را به دست افراد متعهد و مسئول بدهد که انحرافی نداشته باشند. یک حکمی از امام گرفت برای آیهالله مهدوی کنی برای اینکه کمیته ها را تشکیل بدهد و اینهایی را که مسلح هستند، جمعآوری و انتظامات شهر را حفظ کند. امام هم حکمی مرقوم فرمودند که با همکاری عدهای از روحانیون این کار انجام گیرد، که من هم چون به آیتالله مهدوی ارادت داشته و دارم با ایشان همکاری میکردم و مدتها معاون ایشان بودم و کمک میکردم برای تشکیل کمیته.»
2ـ نماینده امام (ره) و سرپرست صندوق تعاون اصناف
گزارشی رسید خدمت امام، امام فرمودند:
«بروید این صندوق را بگیرید و کمک به مستضعفین بکنید، بروید به اصناف ضعیف که این همه صدمه خورند کمک کنید» و حکمی به بنده مرحمت کردند، که به همراه برادرمان آقای عسگراولادی و حاجی لبانی برویم این صندوق را بگیریم. رفتیم این صندوق را گرفتیم. سه میلیون تومان بودجه داشت، دیدیم با این پول نمیتوانیم به اصناف کمک کنیم و دیدیم این پول خیلی کم است... گزاشر خدمت امام دادم. امام توصیه فرمودند: «صد میلیون تومان دولت وام بدهد به این صندوق برای کمک به اصناف.»
3ـ اولین نماینده امام (ره) و سرپرست حجاج ایرانی در سال 1358
«من یادم هست از چیزهایی که امام در نظر داشتند این بود که انقلاب صادر شود. مرا مسئول حج کردند با آقای انواری و همانوقت دستورالعملهایی دادند به خاطر اینکه در حج ما بتوانیم این انقلاب را به دنیا معرفی کنیم... آن حج، حج تاریخیای بود. همان طور که عرض کردم حدود یک میلیون نسخه از پیام امام را که به نه زبان ترجمه شده بود با خود برده بودیم و به حجاح بیتالله رساندیم. در آنجا گروههایی بردیم که ارتباط با وفدها و گروههای اسلامی که از کشورهای اسلامی میآمدند برقرار میکردند، مصاحبههای زیادی داشتیم.»
4ـ نماینده امام (ره) در شورای عالی حج و اوقاف
«البته در کنار حج- چون حج آن موقع با اوقاف یکی بود- نماینده امام بودم در حج و نماینده امام بودم در اوقاف. بنابراین مدتی هم در اوقاف بودم و بسیاری از موقوفات بزرگ را از چنگال موقوفهخورها بیرونآوردیم و خدا به من توفیق داد که بتوانم برای آنجا آئیننامهای تنظیم بکنیم، که این آئیننامه الان هم دارد اجرا میشود.»
5ـ اولین دبیر کل جامعه روحانیت مبارز
«موضوع دیگر مسئله جامعه روحانیت بود که دستورات امام را اجرا میکرد، این جامعه سامانی نداشت، نوعاً جلسات در خانهها تشکیل میشد، اعضای جامعه مرا به عنوان دبیر جامعه انتخاب کردند که من بیایم جامعه را سازماندهی کنم و دبیرخانهای تشکیل بدهم و وسایلش را فراهم کنم. من به عنوان اولین دبیر جامعه روحانیت مبارز مشغول انجام وظیفه شدم و خدا هم کمک کرد یک مرکزی را گرفتیم به عنوان دبیرخانه و آنجا را سازماندهی کردیم و مسئولین آنجا را انتخاب کردیم، وسایل لازم را آماده کردیم، بعد آمدیم یک اساسنامهای تنظیم کردیم که در اینجا البته مرحوم شهید بهشتی خیلی کمک کرد.»
6ـ نماینده مردم محلات در اولین دوره مجلس شورای اسلامی
«همزمان با برگزاری انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی، بنا به درخواست مردم شهرستان محلات شهید محلاتی کاندیدای نمایندگی مجلس شورای اسلامی از اینشهرستان شد. علیرغم فضای سیاسی نامناسب آن دوران و وجود گروههای مختلف، ایشان توانست با کسب بیش از 93 درصد آرا به مجلس شورای اسلامی راه پیدا کند. در مجلس با عضویت در کمیسیون امور دفاعی، نقش فعال و برجستهای را ایفا نمود. از جمله اقدامات ارزنده و ماندگار ایشان تلاش جهت تصویب طرح اساسنامه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود.»
7ـ نماینده امام در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
«شهید محلاتی در خرداد ماه سال 1359 طی حکمی از سوی امامخمینی (ره) به نمایندگی ایشان در سپاه منصوب شد. در ابتدا به جهت وضعیتی که در آن روزها وجود داشت به نظر میرسید که ایشان در انجام این مسولیت موفقیتی به دست نیاورد. بنیصدر رسماً از طرف امام فرمانده نیروهای مسلح بود، طبعاً فرمانده سپاه هم محسوب میشد. ولی فرماندهی سپاه با عناصری بود که بنیپدر را اصلاً قبول نمیکردند. شهید محلاتی میبایست بین این دو در یک نقش هماهنگکننده را ایفا کند و این کار بسیار مشکل و غیرعملی به نظر میرسید ول یایشان موفق شد. با آنکه چه از طرف عناصر انقلابی و چه از طرف دستگاه بنیصدر مورد اهانت و بیتوجهی قرار میگرفت. شهید محلاتی با توجه به این اوضاع به سپاه رفت و نها با یک اتاق کوچک در مرکز سپاه کارش را شروع کرد و آرام آرام پیش رفت.»
پرواز سرخ
شهید ملاتی در دوران جنگ تحمیلی مرتباً بین تهران و جبهه رفت و آمد داشت و شاید کمتر کسی را بتوان از میان روحانیون پیدا کرد که به اندازه ایشنبه جبهه رفته باشد. در هنگام بیشتر عملیاتها در جبهه حضور داشت. با رفتن به خطوط مقدم جبهه رزمندگان اسلام را دلگرم مینمود. هرگاه به ایشان گوشزد میشد که امام حضور مسئولان عالیرتبه نظام را در خطوط مقدم ممنوع نموده است میفرمود: من با دیگران فرق دارم. من نماینده امام در سپاه هستم و باید به خط مقدم بروم و به جوانان، مردم و رزمندهها روحیه بدهم. هنگامی که از ایشان دعوت کرده بودند که به حج برود، فرموده بود: الان منا و عرفات و صفا بیابانهای جبهه است. بچههای مردم مثل گل پرپر میشوند، چرا بروم مکه، اینجا ثوابش بیشتر است. پس از شهادت شهید مطهری خیلی گریه میکرد و اظهار میداشت ما سعادت نداریم، کاش ما هم به شهادت میرسیدیم، آقای مطهری از همه موفقتر بود و زودتر شهید شد. از آنجا که همیشه محاسنش را خضاب مینمود، یک بار که به علت فاصلهافتادن، سفیدی محاسنش نمایان شده بود، دوستانش به مزاح به ایشان گفتند: حاجآقا کم کم پیریات از آن زیر پیدا شده است. بهتر است محاسنت را خضاب کنی. در جواب فرمودند: دعا کنید که محاسن من به خون سرم خضاب شود و این چنین شد. اول اسفند 1364، ساعت 12:30 دقیقه شهر، هواپیمای «فرندشیب» متعلق به شرکت هواپیمایی آسمان هگامی که از تهران به مقصد اهواز در حرکت بود، در آسمان اهواز هدف دو موشک هوا به هوای جنگندههای عراقی قرار گرفت و در منطقه «وین» در 25 کیلومتری شمال اهواز سرنگون شد. در این وقعه دلخراش شهید محلاتی به همراه بیش از چهل نفر از روحانیون، نمایندگان مجلس و مسئولان فرهنگی کشور به شهادت رسیدند. امام خمینی (ره) در پیامی خطاب به ملت ایران به تجلیل از مقام شامخ شهیدان به ویژه شهید محلاتی پرداختند:
«(و خداوند...) حجهالاسلام حاج شیخفضلالله محلاتی شهید عزیز را که من و شما او را میشناسیم که عمر خود را در راه انقلاب صرف کرد و باید گفت یکی از چهرههای درخشان انقلاب بود و در این راه که راه خداوند است، تحمل سختیها نمود و رنجها کشید و با قامت استوار ایستادگی کرد، اجازه ورود در محضر شهدای صدراسلام مرحمت نماید...»
در جایی دیگر امام خمینی (ره) در گرامیداشت مقام ایشان فرمودند:
«با یاد و گرامیداشت خاطره فداکاریهای یکی از سرداران بزرگ نهضت اسلامی ایران، مرحوم شهید حجهالاسلام آقای حاج شیخ فضلالله محلاتی، که از یاران باوفای اینجانب و از سختی کشیدگان دوران مبارزات خونبار انقلاب اسلامی ایران همچنین مردی صالح و فداکار و برادری دلسوز برای پایداران عزیز انقلاب اسلامی بود که خدایش رحمت کند و در جوار خود پذیرایش گردد...»
طوبی له و حسن مآب

By Ashoora.ir & Night Skin