سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























حسین سالار قلبها

آیا این اندیشه که دین از سیاست جداست یا باید جدا باشد، و به عبارت دیگر دین حق مداخله در ادارة امور زندگی انسانها را ندارد در عصر به اصطلاح تمدن و علم یک پدیدة‌تازه‌ای است یا ریشة‌تاریخی طولانی دارد؟

 


پژوهشهای تاریخی آشکار می‌سازد که پس از قرون وسطی و سقوط حاکمیت کلیسا و برچیده شدن سلطه و سیطره و طغیان و فساد آن، که با کشتن و سوزاندن دستجمعی دانشمندان که از ناحیه آنان برای حاکمیت مستبدانه و فریبکارانة‌ خود به نام دین و مذهب احساس خطر می‌کردند،دنیای غرب را با نغمة‌ شوم « جدایی دین از سیاست » بر علیه مذهب و کلیسا بسیج نمود و نهایتاً کلیسا را از مسند قدرت و سلطه‌جویی به پایین کشید و در انزوا قرار داد به طوری که بعدها تنها به خلوت روحانی و عبادی خشک مبدل گشت و تحت نفوذ سیاستمداران غرب درآمد. ناگفته نماند د رآیین مسیحیت، همان‌طور که کتاب مقدسشان گویاست، تنها قسمتی از مسائل اخلاقی مطرح می‌باشد و برنامه و نظام جامعی برای زندگی فردی و اجتماعی وجود ندارد، و این متصدیان کلیسا بودند که به عنوان رهبران دینی، سیاست و حاکمیت جامعه را به عهده گرفته، امر و نهی می‌کردند. به هر حال سابقة تاریخی جدا شدن دین از سیاست از این دوره اغاز گشته، و سپس استعمارگران به منظور تثبیت سیاست خود و از کار انداختن نیرو و قدرت اسلام و خارج ساختن زندگی مردم از حیطة نفوذ دین و دسترسی به اهداف پلید خود،‌ دامنة آن را به ممالک و کشورهای اسلامی توسعه دادند و با بوق و کرنا آن را تبلیغ نمودند.

 


از دیدگاه قرآن نیز این گفتار مغرضانه در طول تاریخ و از تاریخ نهضت انبیا بر علیه جباران مطرح بوده است و مردم ساده‌لوح نیز در اثر تبلیغات مکرآمیز این طاغوتیان سلطه‌جو تحت تأثیر قرار گرفته‌اند، و در جهان معاصر نیز با ظواهر فریبندة عصر تمدن و علم برای مبارزه با تنها دین زندة جهان- که دارای برنامه وقوانین و احکام و نظام جامع در تمام شئون زندگی فردی و اجتماعی است- انواع ترفندها را برده و می‌برند تا بدین وسیله با محدود کردن نفوذ اسلام و تبلیغ برای فرهنگ فاسد خود به سلطه‌جویی و استثمار و چپاول منابع و ثروت مسلمانان و زدودن فرهنگ اسلامی از زندگی آنان ادامه دهند، و البته تا حدودی هم موفقیت ظاهری یافته‌اند.

 


قرآن کریم در سورة هود- که بیشتر از قیام و دعوت پیامبران سخن گفته- دربارة حضرت شعیب چنین می‌فرماید: « و ما به سوی اهل مَدْیَنْ برادرشان شعیب را به رسالت فرستادیم، آن رسول گفت: ای قوم، خدای یکتا را - که جز او خدایی نیست - بپرستید و در کیل و وزن کم‌فروشی نکنید، من خیر شما را در آن می‌بینم (که با همه عدل و انصاف کنید) و ( اگر ظلم کنید) من بیم دارم که عذاب سخت شما را فرا گیرد. قوم به مسخره گفتند: ای شعیب آیا این نماز تو را مأمور می‌کند( که دعوی رسالت کرده) ما را از پرستش خدایان پدران ما و از تصرف در اموال به دلخواه خودمان منع کنی؟31

 


اینان یا درک نمی‌‌‌کردند و یا نمی‌خواستند بفهمند که نماز از مقتضیات عقیده و ایمان است، و فقط بخشی از صورتها و مظاهر عبودیت است؛ و نیز عقیده به الوهیت خداوند به جز توحید او و نفی خدایان دروغین نیست، و نیز عقیده و ایمان به خدا و توحید او بیگانه از عبادت و اطاعت آیین او در همة‌شئون و مسائل زندگی نیست. ایمان و عقیده به خدا بدون پیروی از مقررات او بی‌ثمر است، ایمان از نماز و نماز از آیین ادارة امور زندگی جدا نیست، ولی آنان برای خود حق آزادی در عمل به سنتهای قومی، و آزادی در شئون مالی و اقتصادی و حقوقی قائل بوده و نماز و سایر عبادات را از این مسائل جدا می‌پنداشته‌اند. این همان سخنی است که هزاران سال پیش - به قول متمدنان امروز- آنان که تمدن و ترقی نداشته‌اند و محکوم به وحشیت بوده‌اند سر داده‌اند و امروز هم همان اندیشه را مدعیان پیشرفت علم و فرهنگ د رجهان تمدن تکرار و ترویج می‌نمایند و در کشورهای اسلامی و به دست مزدورانشان و با بوقهای تبلیغاتی گسترده و به منظور نفوذ فرهنگ و سیاست یغماگری خود، به خورد ساده‌لوحان فریب خورده ( همانند قوم شعیب ) می‌دهند. آری، شیوة‌ طاغوت و طاغوتیان و مدعیان ربوبیت و یغماگران و ایادیشان در تمام اعصار و در طول تاریخ بشریت چنین بوده و هست. آنگاه که ندای منادیان الهی قدرت سلطه جویانه آنها را تهدید می‌کرد، رسولانی که انسانها را به یک خدای واحد و نظام واحد دعوت می‌کردند و تمام افراد بشر را در صف واحد و در جهت یک هدف، تا بدون هرگونه برتری‌جویی همانند اعضای پیکر واحد، به تعاون همگانی و اخوت و صفا می‌خواندند؛ و این جباران با پیروان فریب خوردة‌ خود و تبلیغات شوم در مقابل پیام‌آوران الهی صف‌آرایی نموده، به تهدید و ارعاب و شکنجه می‌پرداختند ودر مقابل منطق و برهان انبیا سفسطه‌گویی می‌کردند.

 


اکنون به قسمت دیگری از گفتار قوم شعیب گوش فرا می‌دهیم. « قوم پاسخ دادند که ما بسیاری از آنچه می‌گویی نمی‌فهمیم (یعنی سخنانت بی‌معنی و بی‌نتیجه است و ما هیچ نمی‌پذیریم و تو در میان ما شخص بی‌ارزش و ناتوانی) و اگر ملاحظة طایفة تو نبود سنگسارت می‌کردیم که تو را نزد ما عزت و احترامی نیست.» 32 « گروهی از قوم شعیب که از حکم خدا سرکشی کردند به پیامبر خود گفتند ما تو و پیروانت را از شهر خویش بیرون می‌کنیم مگر ‌آنکه به کیش ما برگردید.»33

 


در این گفتگو ها مسائلی بس دقیق به کار رفته که اگر خوب مورد دقت و بررسی قرار گیرد، این نکته روشن می‌شود که گویی یک نظام مخصوص و دیکته شده برای مبارزه با دین بر مبنای ارزشها و معیارهای باطل و فاسد در همه اعصار رایج بوده و دست به دست هم داده و تا نسل حاضر ادامه یافته است، که به صورت زیر دسته‌بندی می‌‌گردد:

 


1. سفسطه و هوچیگری در مقابل منطق و استدلال.(ما نَفْقَهُ کَثِیراً مِمّا تَقُولُ).

2. سخنان پیام‌آوران الهی را فاقد اهمیت انگاشتن، زیرا آنان فاقد قدرت و سلطه‌اند. ( إنّا لَنَراکَ فِینا ضَعِیفاً ).

3. از تمام امکانات تبلیغاتی برای کوبیدن حقایق و باز داشتن مردم از آگاهی و شنیدن ندای ‌ آسمانی استفاده نمودن و مردم را در انحراف و فساد نگاه داشتن. (وَیَقْعُدُونَ فی کُلِّ صِراطٍ یُوعِدُونَ).

4. شکنجه دادن و تبعید کردن و به نابودی کشاندن.(لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ قَرْیَتِنا اَو لَتَعُودُونَ فی مِلَّتِنا).

ما توضیح بیش از این را به عهده خواننده گرامی می‌گذاریم، زیرا در این نوشتار بنا بر اختصار است. البته، بسی جای شگفت و خنده است که در قرن حاضر، قرن شکوفایی علم و تمدن، شیادان و پیروان کوردل آنها مداخلة‌ دین در سیاست را به جمود و رکود و ارتجاع و تعصب متهم می‌سازند، در حالی که خود سزاوار و شایستة‌چنین مفاهیم هستند که دنباله رو همان نظام ارتجاعی نسلهای پیشین می‌باشند، و به اصطلاح خودشان فاقد تمدن و علم بوده‌اند.



نوشته شده در چهارشنبه 92 شهریور 6ساعت ساعت 12:20 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin