حسین سالار قلبها
اسلام دین منطق و استدلال است. بشر را به صلح وصفا تعاون و برادری دعوت میکند و با هر گونه عامل تفرقه افکنی و جداسازی انسانها مبارزه میکند و همة انسانها را از یک مبدأ و اعضای یک پیکر میداند. در این زمینه آیات بسیاری در قرآن کریم به چشم میخورد که اکنون به چند نمونة آن اشاره میکنیم:
در سورة انبیاء میفرماید: « و ای رسول ما تو را نفرستادیم مگر آنکه رحمت برا ی عالمیان باشی.»34
در جای دیگر میفرماید: « خدا هر کس را که از پی رضا و خشنودی او راه سلامت پوید بدان کتاب هدایت کند.»35
و نیز میفرماید: « همانا خدا (خلق را ) به عدل و احسان فرمان میدهد و به بذل و بخشش به خویشاوندان امر میکند واز کارهای زشت و ظلم نهی میکند.»36
و در سورة نساء فرموده است : « ای مردم، بترسید از پروردگار خود آن خدایی که همةشما را از یک تن آفرید و هم از آن جفت او را خلق کرد.»37
بنابراین، در آیات یاد شده پروردگار متعال عوامل اصلی و اساسی وحدت و اتفاق را متذکر میشود که خالق انسانها یکی است و مبدأ هستی نیز یکتاست، و انسانها را از پیکر واحد آفریده، و نظام واحدی بر کل جهان حاکم است، و عوامل اصلی و واقعی وحدت و یگانگی انسانها نیز همین است، نه آن عوامل خیالی و عرضی که بشر در مخیّله خود میبافد از قبیل وطن و ملیت و نژاد و غیره؛ و انسان را بر مبنای مفاهیم جوهری و اصیل به زندگی توأم با صلح و سلامتی و امنیت دعوت میکند.38
همچنین انسانها را به اطاعت از مقررات الهی، که متضمن برنامة صحیح تربیت بشر و دستورالعمل جامع زندگی است، فرا میخواند.39 و آیین الهی را موافق با فطرت انسان بشمار میآورد.40 اسلام هرگز یک نظام نظری خشک نبوده، بلکه با واقعیات انطباق و هماهنگی دارد و برای نظام هستی، بویژه آفرینش انسان انگیزه و فلسفه بیان میکند؛ میفرمایدآیا اندیشه نمیکنند که خداوند برای انسان آسمان و زمین را مسخره کرده41، هر چه در کرةخاکی هست برا ی استفادةحیاتی شما آفریدهایم.42 و برای راهنمایی و رسیدن به کمال نهایی ناموس تکوینی و قوانین تشریعی و تربیتی فراهم ساخته 43، و همزمان با این برنامهها به انسانها اخطار نموده که افرادی طغیانگر برای سد راه حق و به تباهی کشیدن حیات بشر دست به فساد زده، ایجاد اختلاف میکنند، اینها کسانی هستند که خود را بینیاز تصور میکنند و به غرور و برتریجویی و تکبر دچارند، اینها برای دستیابی به اهداف شوم خود با حیله و نیرنگ انسانها را به اسارت و اطاعت خود درآورده و ادعای صلاحیت قیومیّت و ربوبیت بر آنها را دارند 44، و هشدار میدهند که انسان آن هنگام که خود را بینیاز از هر چیز تصور میکند، راه طغیان و فساد را میجوید و به هر جرمی دست میزند.45 تا آنجاکه در مقابل مبدأ هستی و فرستادگان او قد علم کرده اعلان بینیازی از خدا و آیین الهی میکنند. بر این پایه، همیشه آن گروه از انسانها که مجرم و فریبکارند و شیطنت میورزند و به حقوق و حدود انسانها تجاوز میکنند و به دشمنی با پیامبران قیام مینمایند و با هیچ منطق و دلیلی هدایت نمیشوند، در چنین مواردی است که جنگ و پیکار از نظر اسلام ضرورت پیدا میکند و فرمان جهاد صادر میگردد، تا زورگویان مجرم و شیطان صفتانی که زندگی بشر را به بازی میگرفتهاند و به خونریزی و پایمال کردن حقوق ناتوانان و سلطه بر آنها اقدام مینمایند را به عقب راند؛ و در حقیقت اسلام برای حفظ ناموس بشریت از اضمحلال و انحطاط، جنگ و مبارزه را در پیش میگیرد و مردم را به میدان رزم و قتال بسیج میکند، تا تجاوزگران به حقوق و آزادی، انسانها را سر جای خود بنشانند، و آن را مبارزه در راه خدا (احیای دین و آیین الهی ) به شما رمیآورد؛ مبارزهای که عدالت و انصاف را د ربین مردم زنده میگرداند و راه سعادت و خوشبختی و آرمانهای والای انسانی را در زندگی هموار و آسان میسازد. و به علاوه اسلام از این نظر جنگ را در چارچوب قانون روا میدارد که به تقلیل صدمات جنگی و کاهش آسیبها و لطمات آن پرداخته، و اجازه نمیدهد جنگجویان مردم را از هر طرف در کوران آتشی سوزان قرار دهند، یا شکم زنان باردار را شکافند و بر پیرو جوان یا طفل شیر خوار ترحمی نیاورند، و آب و هوا را مسموم کنند، همانند جنگی که مدعیان تمدن و طرفداران حقوق بشر لحظه به لحظه ناقوس غم انگیزش را به صدا در میآورند و دنیا را به صورت کشتی طوفان زدهای میسازند. آری، این جنگی است بر اساس تمدن و پیشرفت علمی قرن حاضر که فاقد هر گونه فلسفه صحیح و بدور از ارزشهای والای انسانی است. اما تمدن و فرهنگی که خداوند برای سعادت انسانها ارزانی داشته، جنگ را فقط در صورتی تجویز میکند که تمامی راههای دیگر مسدود باشد.
بنابراین، اسلام جنگ را به عنوان وسیلهای برا ی استقرار صلح و آرامش و اصلاح واقعی زندگی انسانها به وسیلةآیین الهی پذیرفته است، و نیز به عنوان « فی سبیل الله» و برقراری حکومت الله مقرر و مورد تأکید قرار داده است، نه برای حاکمیت قومی یا نژادی، و نه برای استثمار و یغماگری د رجهت منافع فردی یا طبقاتی، بلکه برای نفی هرگونه سلطة غیرالهی بر انسانها. اکنون این سئوال مطرح میشود که آیا مفاد آیة شریفة« لا اِکْراهَ فی الدِّین» 46 با آیاتی که فرمان جهاد را در بر دارند تناقض ندارد؟ از مطالب گذشته پاسخ این سئوال روشن است، زیرا خاطرنشان ساختیم که اسلام جنگ طلب نیست و اینکه جهاد را از جملةوظایف حتمی قرار داده به خاطر عواملی است که جنگ را تحمیل مینماید و به همین خاطر جنگ و جهاد را برای تحقق اهدافی لازم شمرده است:
اسلام به خاطر آزادی عقیدة پیروانش، و تأمین امنیت اعتقادی و اعتصادی و جانی آنان، در مقابل فتنه و آزار و اذیت دشمنان، جهاد را بر پیروانش واجب کرده، زیرا اسلام فتنه را، که عبارت از فشار و اذیت و تضعیف روحیة مسلمانان میباشد،بالاتر از قتل محسوب نموده است.
در حالی که مسلمان برای حفظ مال و جان و ناموس خود مجاز و موظف به دفاع است، به طریق اولی مصمم به دفاع از عقیده و دینش خواهد بود، زیرا عفیده و دین با اصل حیات و کل هستی او پیوند دارد، بلکه بر اصل حیاتش برتری دارد. و علاوه بر این، در جنگ و قتال انسان یک حیات و زندگی را از دست میدهد و حیات برتر و توأم با سعادت جاودانه را کسب میکند. ولی در فتنه که با تعذیب و انواع شکنجهها آمیخته است وقتی عقیده را از دست داد هر دو حیات یعنی حیات دنیا و آخرت را باهم از دست خواهد داد.
این نکته نیز روشن است که مسلمانان از آغاز دعوت اسلام با انواع فتنهها، اذیتها و قتلهای فجیع از سوی دشمنان مواجه گردیدهاند، که تا امروز ادامه دارد و نمونههایی از آن را د رقرنهای اخیر در اندلس و فلسطین و جاهای دیگر میتوان نام برد، به طوری که هماکنون در تمام نقاط زمین،مسلمانان مورد تهاجم دشمنان قرار گرفته و انواع و اقسام فتنهها در جدا کردن آنها از اسلام به کار میرود.
در چنین مواردی است که اسلام جهاد و جنگ تدافعی را الزامی دانسته تا محیط پیروان خود را از فتنه و سلطه دشمنان آزاد سازد و امنیت و آزادی به معنی واقعی برقرار گردد.
اسلام پس از آزاد سازی محیط خود از دشمنان و برقراری امنیت به منظور نشر دعوتش و رساندن آن به گوش جهانیان و برای رفع هرگونه مانعی که دشمنان فراهم میسازند جنگ را ضروری دانسته است،زیرا آزادی، حق فطری هر انسان است، و اسلام عالیترین نظام و کاملترین برنامة زندگی را مطابق فطرت انسان با تفسیر صحیح و منطقی از جهان هستی و زندگی انسان و فلسفة حیات و آفرینش بشر به جهان بشریت ارائه میدهد و میخواهد این نظام کامل و متعالی را که تضمین کننده سعادت جاودانةبشر است و از جانب خالق انسان تفضّل و ارزانی شده، به تمام انسانها ابلاغ و اهدا نماید.
و بیتردید موانعی از ناحیةدشمنان دین و بشریت در سراسر جهان،که بر موقعیت پوشالی خود احساس خطر میکنند، به وجود میآید، که با انواع مکر و حیله و ایجاد فتنه و تردید در اذهان انسانها و پیروان دربند خود، از نشر دعوت اسلام جلوگیری به عمل آورند.در سورةاعراف دربارة مأموریت جهانی پیامبر عظیمالشأن اسلام میفرماید: « (ای رسول ما) به خلق بگو که من بدون استثنا بر همةجنس بشر رسول خدایم. خدایی که آسمان و زمین همه ملک اوست.»47
بنابراین، مأموریت پیامبر اکرم (ص) ابلاغ و نشر دعوت جهانی است، و لذا برای برطرف نمودن موانعغ در این مورد نیز اسلام جهاد را لازم دانسته تا برای تأمین آزادی دعوت خود و از میان برداشتن نظامهای طغیانگر فتنه انگیز، گامهای لازم برداشته شود، که این نوع مبارزه نیز در تاریخ دعوت همة پیامبران و رسولان الهی سابقه داشته است.
علاوه بر این، اسلام برای تحقق بخشیدن به نظام الهی خود و تنفیذ و اجرای قوانین و برنامههای زندگی انسان جهاد را روا میداند، تا حاکمیت خدا د رجوامع بشری برقرار و تثبیت کند و دستگاه جبّاران و نظام طاغوتیان را - که بر اساس حاکمیت و ربوبیت انسان بر انسان استوار است، از میان بردارد و پس از برقراری نظام اسلامی مردم را آزاد بگذارد. که ضمن اطاعت از مقررات اجتماعی و اخلاقی و اقتصادی،در زندگی فردی خود بر مبنای عقیدهای که به آن معتقدند رفتار نمایند و هرگز گرایش به اسلام به آنان تحمیل نشود. قرآن کریم در این باره میفرماید: « و بگو دین حق همان است که از جانب پروردگار شما آمد، پس هر که میخواهد ایمان آورد و هرکه میخواهد کافرشود.» 48
بنابراین اسلام پس از پیکا رو جهاد و برقراری حاکمیت الله، هر فردی را که بخواهد در حوزة حکومت و نظام اسلامی زیست کند و درهمة شئون اجتماعی تابع مقررات اسلام باشد، تحت حمایت خود قرار میدهد، از آزادی عقیده و حقوق آنان دفاع میکند، و احترام آنها را محفوظ میدارد، و خلاصه باید گفت که جهاد و شمشیر برای تحمیل گرایش به اسلام تشریع نشده،بلکه تنها هدف آن تحقق نظام و حاکمیت الهی است تا در سایةآن امنیت و آزادی و حقوق بشر تأمین گردد و گروههای گوناگون - صرف نظر از اختلاف عقایدشان - د رپرتو رحمت الهی زندگی مسالمتآمیز داشته باشند.
در برنامههایی که پیامبر اکرم (ص) برای زمامداران وقت ارسال میفرمود همین مطلب ابلاغ میشد، و در جنگ مسلمانان با ایران نیز وقتی فرماندة لشکر ایران به امر شاه از فرماندهان سپاه علت و فلسفةحمله و جنگ با ایران را سئوال کرد همین پاسخ را دادندکه، ما به فرمان خدا و رسولش آمدهایم تا بنده های خدا را از اسارت بندگان زورگو رها سازیم و به عبادت خداوند و اطاعت از اسلام ارشاد کنیم، ما برای توسعه طلبی یا سلطه جویی خود لشکر کشی نکردهایم .
پس نتیجه میگیریم که میان مفاد آیةکریمه « لا اِکْراهَ فی الدِّینْ » 49 و آیة مبارکة « وَ اَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعتُمْ مِن قُوَّةٍ» 50 یا آیة شریفة « وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةً » 51 ، هیچ گونه منافات یا تناقضی نیست.
By Ashoora.ir & Night Skin