سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























حسین سالار قلبها

انسان به عنوان گوهر اصلی نظام وجود ، همواره مهم ترین محور برای کلیه ی مباحث بوده و در طول تاریخ ، گفتمان ها ، همایش ها ، و کتب بسیاری را به تحلیل و نقد و نظر در مورد شخصیت خویش اختصاص داده است. در این میان وجود و جنسیت مختلف و تغافل برخی تئوریسین ها نسبت به واقعیت های زیست شناختی و روان شناختی هر کدام از این دو جنسیت ، خصوصاًزنان ، پیامدهای منفی فراوانی در پی داشته و باعث ایجاد چالش های عظیمی در استیفای حقوق آنان گردیده است. بدون شک تا زمانی که شناختی صحیح از ماهیت حقیقی یک زن وجود نداشته باشد ، بحث از مبانی فرهنگی ، حقوقی ، فردی و اجتماعی وی امری بس نابخردانه است. از این منظر ، جنبش های گوناگونی در طول تاریخ ظهور نمودند ، تا بتوانند موفقیت هایی را در این زمینه کسب نمایند. مهم ترین این جنبش ها «نهضت زنان» یا «نهضت آزادی زنان» بود ، که به جنبش فمینیست مشهور است. الف : نگاهی به جریان فمینیسم و احیای حقوق زن در جهان این لفظ بر جنبش های اجتماعی ایی اطلاق می شود که تلاش می کنند تا زنان به فرصت ها و امکانات مساوی با مردان در تمامی جنبه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی دست پیدا کنند. گر چه سازمان یافتن جنبش فمینیسم را به اواخر قرن نوزدهم نسبت می دهند ، آغاز واقعی جنبش فمینیسم را با انقلاب کبیر فرانسه (1789-1799) همزمان دانسته اند. بعد از استقرار حکومت جمهوری و از بین رفتن نظام سلطنت ،لایحه ی حقوق بشر در پارلمان فرانسه به تصویب رسید. از ویژگی های این قانون در نظر نگرفتن زنان و تضییع حقوق آنان بود. «اولیمپ دگونک» که خود در انقلاب کبیر فرانسه نقش داشت ، لایحه ایی را به مجلس پیشنهاد نمود و در آن از حق کار زنان ، حقوقی قانونی در خانواده ، حق آزادی بیان و نیز داشتن پارلمانی مستقل دفاع کرد. این لایحه به تصویب نرسید و موجب مرگ پیشنهاد دهندگان شد. این جریان در داخل فرانسه و در خارج آن ادامه پیدا کرد. به تدریج و با وقوع انقلاب صنعتی در اروپا و نیاز به نیروی کار ارزان و حضور زنان در کارخانه ها و کارگاه های صنعتی ، جریان های جدیدی در غرب ، دامن زده شد. وجود مشکلات فراوان در محیط کار و آسیب پذیری زنان در کنار خانه داری ، نارضایتی هایی را برای جامعه زنان به وجود آورد. جنبش های کارگری ، قوی ترین نیرو برای احقاق حقوق زنان در این سال ها محسوب می شوند. پس از گسترش دموکراسی و نهادهای آن و اعطای حق رأی دادن به مردان در دهه ی هفتاد قرن نوزدهم و محروم ماندن زنان از حق رأی و مشارکت سیاسی ، تبعیض میان زنان و مردان ، برجسته تر و عینی تر شد ، به طوری که محوری ترین درخواست فمینیست ها تا اواخر دهه ی دوم قرن بیستم ، اعطای حق رأی دادن به زنان بود. جریان فمینیسم که از اوایل قرن نوزدهم آغاز شده بود ، تا دهه ی دوم قرن بیستم (1920) که در آمریکا به زنان حق رأی اعطا شد موج اول فمینیسم نامیده می شود ، که مهم ترین ویژگی آن توجه به دستیابی به حقوق مدنی و سیاسی بر ابر است. اما موج دوم این جنبش از سال 1970 آغاز گردید. شعار محوری موج دوم برابری کامل زن و مرد در تمامی زمینه های اجتماعی ، روانی و فرهنگی بود. شعار «زنان بدون مردان» و بروز رفتارهای مردانه در سطح وسیع توسط زنان از همین دهه شروع می شود. در این دوره فمینیست ها با تأکید بر تجرد و تقبیح ازدواج و با تشویق زنان به شرکت گسترده در فعالیت های اقتصادی ، این موج را تشدید می کردند. «سیمون دوبوار» فرانسوی که رهبری این جریان را به وی نسبت می دهند ، در کتاب اصلی خود (جنس دوم thesecound) می گوید :« زنان با پذیرش نقش های انفعالی از قبیل مادری و همسری زمینه های تسلط مردان را بر خود فراهم می کنند. زنان باید از پذیرش چنین نقش هایی امتناع کنند و در صحنه ی کار و فعالیت اجتماعی با مردان رقابت نمایند ، در این صورت تصور عمومی از زن دچار تغییر خواهد شد.» موج سوم فمینیسم نیز بر پایه ی گرایش های موج دوم در سطحی افراطی تر شکل گرفت و موجب شد زنان ، اساس ستم های وارد بر خویش را از ناحیه ی وجود فرهنگ «مرد سالاری» بدانند و معتقد شوند که اساس تمامی دانش های بشری با نگرش مرد سالارانه پایه ریزی شده و برای نجات از این فرهنگ باید با «نگاه زنانه» به جهان نگریسته شود و از جهان ، تفسیری زنانه ارائه گردد. از این رو ، به مطالعه در علوم مختلف بشری پرداخته و نحوه ی تبیین و تفسیر آن را تغییر دادند و موجب پیدایی گرایش ها و نحله های گوناگون فمینیستی گردیدند. وجه مشترک این گرایش ها به نحوی بود که بیش تر مزایا در هر کدام از آن دانش ها نصیب زنان می گردید. مهم ترین این نحله ها عبارت اند از : فمینیسم لیبرال ، فمینیسم مارکسیسم ، فمینیسم رادیکال ، سوسیال فمینیسم و فمینیسم پست مدرن. ب- پیامدهای فمینیسم در جهان سعی در از بین بردن تبعیض ها و ستم های ناروای جنسی ، مشارکت سیاسی اجتماعی زنان ،برخورداری از حق مالکیت و استقلال اقتصادی ، اعتماد به نفس زنان برای حضور در صحنه های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی ، ارتقای سطح علمی و فرهنگی و هنری زنان ، از ویژگیهای مثبت جنبش فمینیسم ذکر می شود اما پیامدهای منفی این نهضت که ناشی از سیاست های نادرست تئوریسین های آن بود ، ضربه ی بزرگی را بر جامعه ی انسانی وارد ساخت ، که انحطاط اخلاقی غرب ، خود بیانگر این معضل بزرگ است. فروپاشی نهاد خانواده ، ازدواج های غیر رسمی و نامشروع ، طلاق های مکرر و تولد فرزندان نامشروع ، نقش خانواده را به عنوان پایگاهی مطمئن برای آرامش روحی و روانی از بین برده و حتی تأثیرات آن بر جامعه نیز آشکار گردیده است. وجود فرزندان تک والد ، زایمان در سنین بالا ، فناوری تولید مثل یا پدیده ی مادران میانجی (مادرانی که با پذیرش دیگران به عنوان ظرف جنین ، زحمت اجاره را متحمل می شوند و در قبال آن پول دریافت می کنند ) ، کودکان سر راهی ، اشتغال والدین و گریز از مسئولیت عاطفی و تربیتی ، تحقیر نقش مادری و پرورش نسلی آسیب پذیر ، خشونت گرا ، غیر اخلاقی و نابهنجار ، همگی از جمله پیامدهای فروپاشی بنیان خانواده است. از طرف دیگر رواج تجارت سکس و استفاده ی ابزاری از چهره ، اندام و صدای زن در تبلیغات تجاری و سیاسی ، نوع جدیدی از تحقیر شخصیت و بردگی زنان را به تصویر می کشد. امروزه در بسیاری از نقاط جهان به علت جهل و غفلت بعضی از زنان ، شرافت انسانی و معنویت او زیر سؤال است و متجاوزان و آلودگان در قالب آزادی زن ، در پی به یغما بردن شرافت او هستند. بدین سان ستمی که در گذشته به زنان روا می داشتند ، بیش تر و خطرناک تر شد. آری ، آن روز ستم ها اغلب به صورت جسمی بودند و امروز به صورت فکری ، معنوی ، روحی و طبیعی ، که آثار این ستم ، گران تر و سنگین تر است. این گوشه ایی بود از مهم ترین جنایاتی که در حق زنان جوامع مختلف به خصوص جوامع اروپایی صورت گرفته است. اینک باید دریافت که علت بروز این ارزشهای متناقض نما (پارادوکسیکال) چیست؟ نمی توان انکار نمود که ضعف تئوریکی فلاسفه ی غرب و رهبران این جنبش یکی از کلیدی ترین عوامل وقوع این فجایع بوده است. آیا به وجود آمدن ارزش های چند برای زنان ، باید به این قیمت تمام شود که شخصیت اخلاقی و انسانی آنها زیر سئوال برود؟ هیچ انسان عاقلی منکر این حقیقت نیست که محروم ماندن زنان از حق رأی و مشارکت سیاسی و اجتماعی ، امری بس جاهلانه و ظلمی به غایت آشکار است. موج اول فمینیسم با تلاش وافر توانست این حقوق را احیا نماید ، اما موج دوم و سوم با افراطی گری های خود و بدون آینده نگری صحیح و بدون شناخت واقعیت ها و توانایی زنان ،موجبات یک حادثه ی دردآور انسانی را فراهم نمودند. اما چرا باید این گونه باشد؟ متأسفانه به علت نبود یک دین جامع و صحیح در غرب و پدیده ی «بازسازی دین» بر پایه ی تجربه و عقل بعد از قرون وسطی ، تا کنون گروه های مختلفی از جوامع بشری بازیچه ی نظریات فلاسفه ی غرب واقع شده اند. در این بحران جهانی و در این عمر پر از آشفتگی و تضاد و تعارض ، در میان انبوهی از این درهمی و آشوب ، معرفی یک برنامه صحیح در جهت تحقق سعادت بشری ، می تواند پویندگان حق را اقناع کند و آرزوها و مقاصدی را که زن ، قرن ها در جست جوی آن بود تحقق بخشد. امروزه که خطر سقوط فکری ، دامن عده ایی را گرفته و به گروهی دیگر هم نزدیک گردیده ، به نظر ما با اتکای به چنین شیوه ایی می توان از خطر جست و سنگری محکم برای حفظ و صیانت از خود و دفاعی جانانه از عقیده و فکر پدید آورد و این امر ، خود رسالت و مسئولیت آگاهان ، به ویژه زنان تحصیلکرده ی ایثارگر را بیش تر می سازد. تحکیم بنیاد خانواده در عصر ما بر خلاف اعصار پیشین نوعی بیداری و هوشیاری برای بانوان و زنان پدید آمده ، که خواستار رشد خود شده اند ، زیرا با توجه به ناموفق بودن حرکت ها و نهضت هایی که در گوشه و کنار جهان ، سر بر آورده ، آنان به این درجه از تجربه رسیده اند که باید خود را به دست طبقه ایی که راه را از بیراهه نمی شناسند ، نسپارند تا معضلات بعدی دامنگیرشان نگردد. از این منظر ،ما برآنیم تا در این نوشتار ، نقش و مسئولیت زنان تحصیلکرده ی ایثارگر را در ابعاد مختلف به ویژه در تشکیل خانواده و تحکیم بنیاد آن تبیین نماییم ؛ الف ) حیات عقیدتی : در این دوره ی تصادمات و تعارضات فکری و در عصر جاهلیت نو ، همگان نیاز به برنامه ایی صحیح ، موثق و الهی دارند ، تا آنان را از غرقاب افکار و موهومات برخی دانشمندان و روان شناسان نجات داده ، به سر منزل سعادت بشری برساند. بدون شک بشر امروز بیش از اعصار پیشین دچار تضادهای فکری ،عاطفی ، اخلاقی ، اقتصادی ، سیاسی و مهم تر از همه مذهبی بوده و خواستار این است که خویش را از این شرایط نامناسب رهایی بخشیده ، راهی را به سوی سعادت خود برگزیند. تنها چیزی که می تواند در این زمینه راه گشا باشد و آن دشواری ها و موانع رشد را از سر راه بردارد ، متمسک گردیدن به «عروه الوثقی» یعنی ریسمان نجات بخش دین پروردگار است. ب) الگوپذیری مناسب : زن امروز برای نجات خود از این مخمصه ها در مبارزه با این ستم عظیم ، الگویی برای تمام ابعاد انسانی خود می طلبد. زن در دنیای امروز از این همه تبلیغات و آوازه گری ها ، از این همه مکتب سازی ها و نغمه پراکنی ها و از این همه تلاش ها در عین بی ثمری ها خسته و فرسوده شده و خواستار الگویی است تا وی را از شرور مفاسد دور ساخته و فطرت و وجدانش را نیز قانع سازد. زن امروز نه تنها در ایران ، بلکه در همه جای جهان ، الگو می خواهد ، نمونه ایی موفق در زندگی سعادتمندانه ی الهی را جست جو می کند ، اسوه ایی در خور تبعیت را می طلبد ، تا در سایه سار آن چگونه شدن و چگونه ماندن را دریابد. در این میان نقش زنان تحصیلکرده ی ایثارگر ، هم در تجدید حیات مکتبی و عقیدتی دیگران و هم در معرفی شخصیت های ارزشمند ،مسئولیتی خطیر و بسیار حساس و سرنوشت ساز است. اصولاً تا فرهنگ ظلم ستیزی و حق جویی در جامعه ایی نهادینه نگردد ، وجود افرادی هر چند تحصیل کرده و ایثارگر در جامعه بدون تأثیر خواهد بود و به علت جهل اکثریت ،اقلیت نیز در آتش سرخوردگی و تحجر می سوزند. انقلاب های بزرگ و موفق ، زمانی توانستند حکام جور را بر خاک سیاه بنشانند که مشعل عدل و داد و بیداری را بر دست گرفتند. نخستین گام برای پیروزی ، تبیین اصول مکتب الهی و در پی آن ، معرفی انسان های وارسته و دانشمند و دوری از الگوهای ظاهری و تصنعی است. ج) شخصیت پروری :جامعه شناسان ، چگونگی تأثیر مستقیم فرد بر خانواده ، و خانواده بر روی اجتماع را از اصول بسیار کلیدی در تعیین ماهیت جوامع به شمار می آورند. این سیر طولی به وضوح در دین مبین اسلام نیز رعایت گردیده است و لذا نخستین ایدئولوژی چراغ فروزان اسلام بر روی شخصیت فردی زن خلاصه می گردد. دین اسلام با تأکید بر علم جویی و ارتقای سطح فرهنگی زنان و هم چنین دستور اکید به حفظ حجاب و متانت ، در حقیقت دو عنصر اساسی علم و اخلاق را که مهم ترین عناصر برای نجات زنان از غرقاب های فساد است ، متذکر شده و برای نحوه ی اجرای آن دو مهم نیز دستورهای مفصلی را ارائه داده است. به همین منظور یکی از وظایف زنان تحصیل کرده ی ایثارگر ، ایجاد فضاهای علمی ، اخلاقی است ، تا بانوان هر چه بهتر هویت حقیقی خویش را در قالب علم و عمل اسلامی شناسایی نموده و به پرورش نفوس خود بپردازند. از این منظر میتوان ایجا هیأت های مذهبی در خانه ها یا مساجد برای ارتقای سطح علمی ، اخلاقی و در سطح وسیع تر تأسیس فرهنگ سراها را مؤثر دانست. د) تشکیل خانواده : ازدواج ، امری محبوب و نوعی تن دادن به سنت آفرینش است. نظام آفرینش بر اساس زوجیت است و منفرد ماندن ، نوعی دور ماندن از این نظام محسوب می شود. بدون ازدواج ، وصول به کمال ، مقدور و میسر نیست و آدمی اگر علامه ی زمان بوده و دائماً در مسیر رشد و تحول باشد ،تا هنگامی که ازدواج نکرده است ، کامل نیست. چه بسیارند اهداف و مقاصد والایی که تنها در سایه ی ازدواج میسر می شوند ؛ مثل آرامش و سکون که در تصمیم گیری های معقول آدمی نقش اساسی ایفا می کنند ،یا تولید نسل که در سایه ی آن با حفظ شرایط ،زمین پربار می گردد و بر اثر آن ، عبادت ها رشد و کمال می یابند و عمل آدمی ، او را در ردیف قدیسین و مقربان قرار می دهد ، که دو رکعت نماز متأهل از هفتاد رکعت نماز افراد مجرد ، برتر و بالاتر است. آنچه در ازدواج مهم است ، وصول به حیات مشترکی است که در آن رنگ و بوی انسانیت باشد و الحق موجبات رشد و تکامل آدمی را برای او میسر سازد وگرنه ازدواجی که موجب دغدغه ی خاطر گردد به زحمتش نمی ارزد. ازدواج باید آگاهانه ،هدفدار ، گزینش شده و اندیشمند شده باشد که بنایش استوار است بر اتکا به صفات انسانی و اخلاقی و ایمان. مرد و زن همتای هم یا به زبان عادی و جاری ، همسر باشند یعنی هم شأن و هم رتبه ؛ چیزی که در اسلام از آن به کفویت و همتایی یاد شده است. در ازدواج باید به دنبال معیارهایی بود که زندگی سازند ، نه اسم و رسم آفرین. در انتخاب همسر ،شرافت و ایمان و تقوا را باید مد نظر قرار داد ، نه دارایی و ثروت و مکنت را. ازدواج به عنوان اساسی ترین گام برای تشکیل خانواده نقش بسیار مهمی را در سعادت شخص و جامعه بر عهده دارد. زیرا خانواده بسان حلقه ی اتصالی است که فرد را به جامعه مرتبط می نماید و با آرامش فرد در بوته ی خویش ،وی را برای نیل به محیطی فراتر مهیا می نماید. از آنچه گذشت ، این نکته به دست می آید که اگر بخواهیم نقش و مسئولیت یک زن تحصیل کرده ی ایثارگر را در تشکیل خانواده به نحوی وافی بیان کنیم ، بحثی خارج از این مقال می گردد ، لذا می کوشیم تا مختصراً این وظایف را شرح و تبیین نماییم ؛ الف) با توجه به توضیحات داده شده ،گام اول برای تشکیل خانواده ، تن دادن به ازدواج است و بدون شک توفیق در این امر یکی از مهم ترین مراحل زندگی برای نیل به سعادتی حقیقی است. اگر این مهمه با توجه به معیارهایی که آوردیم انجام گردد ، کامیابی در آن امری قطعی است. به علاوه در توضیح شرایط ازدواج باید توجه داشته باشیم که دور محور اساسی برای زندگی مشترک باید مد نظر قرار گیرد : 1- محور تفاهم و معنویت و اخلاق 2- محور اقتصاد و رفاه. زن و مرد باید با این دو پیش شرط اساسی ، زندگی جدید خود را آغاز نمایند. البته منظور از رفاه در این مبحث فراهم بودن حداقل امکانات برای یک زندگی مسالمت آمیز است ؛ یعنی امکاناتی که دو طرف به آن راضی باشند ، تا بتوانند زندگی را به صورتی آبرومندانه آغاز کنند. ب) بدون شک اگر پایه و اصل زندگی فعلی به نیکویی شکل گرفته باشد ،تحکیم آن بسیار آسان تر خواهد بود. در یک زندگی مشترک نیز مطمئناً مشکلات و موانعی وجود دارد که یک زن ایثارگر می تواند با صبر و حوصله از پس آن به آسودگی برآید. علاوه بر آن نباید اقتضائات ازدواج را هم از یاد برد. اقتضای ذاتی ،مانند حفظ کانون خانواده ،فرزند داری و تربیت فرزند ،ارتقای سطح علمی ، فرهنگی خویش متناسب با استعدادها و توانایی ها و مواردی از این قبیل. همه ی این مسئولیت ها اگر به درستی رعایت گردد ، تحکیم بنیاد خانواده را به دنبال خواهد داشت. ج) اگر الگو پذیری که عامل حیاتی در توفیق و پیشبرد زندگی است رعایت گردد مسلماًکیفیت تشکیل خانواده و تحکیم بنیاد آن بسیار آسان تر صورت خواهد گرفت ؛ از این رو ، به عنوان نمونه به مواردی چند از زندگی پر آموزه ی الگوی عظمای عالم اسلام ، حضرت زهرا (س) اشاره می نماییم؛ 1- ایده ی مستقل : در کتاب گران سنگ بحار الانوار می خوانیم : «وقتی امیر المؤمنین به خواستگاری حضرت زهرا رفت ،حضرت زهرا می دانست که مردم ، او را در این ازدواج به خاطر فقر علی (ع) سرزنش می کنند ،ولی در عین حال او را به عنوان شوهر برگزید ؛چون علی را همتای مؤمن خود می شناخت.» 1- زیرا حضرت از همشأنی و همسری و همدلی و همسخنی و از توان همرازی و مشاورت امیر المؤمنین خبر دارد و به همین علت از ازدواج با علی خوشدل است. 2- افتخار آمیزی ازدواج : علی - علیه السلام - همواره به وجود فاطمه ، و حضرت فاطمه نیز به همسری با امیرالمؤمنین ، فخر می نمودند و این از عوامل اساسی اساسی در تشدید روحیه ی تکامل و تفاهم در زوجین است. (2) 3- همراهی و سازگاری : حضرت زهرا (س)نه سال در خانه ی علی (ع) زندگی می کند و در این مدت از او درخواست و تمنایی ندارد و اصل را بر این گذاشته که باری بر دوش علی (ع) نباشد. گرسنه است و علی از او می پرسد :« پس چرا نگفته ایی؟» می فرماید :« من از خدایم حیا می کنم چیزی را بر تو تکلیف کنم که توانایی انجام آن را نداشته باشی.» همدل و همراز علی است ، تسلی ده اوست ، پناهگاه علی است و این امر به حدی بود که اگر مشکلی بر علی (ع) وارد می شد ، می فرمود :« به خانه می روم تا کمی با فاطمه سخن بگویم و آرام گیرم.» . این اقدام در تمام مدت زندگی مشترک علی (ع) با فاطمه (س) رعایت می شد. 4- دوستداری و همرزمی :دوستداری شان از یک دیگر به صورتی است که رنگ مکتبی دارد و در این رنگ است که آن دو را همرزم و هم مبارزه می یابیم. فاطمه به دفاع از اندیشه های علی ، و علی به دفاع از اندیشه های فاطمه (س) می پردازد. 5- فرزندداری و تربیت : فاطمه (س) امر تربیت را امری تحول انگیز ، سازنده ، نجات ده بشر از خطرها و عوارض می شناسد. او می داند که پیشرفت یا انحطاط فرد و جامعه در سایه ی تربیت ، قابل خلاصه شدن است. وی این دیدگاه را در زندگی دارد و می داند غفلت از آن موجب صدمه هایی عظیم بر فرد و جامعه است به ویژه در دوران خردسالی که کودک همانند شاخه ی نارس ،قابل انعطاف است. هم چنین او سخن پدر را به یاد دارد که فرموده بود : فرزندان را نیکو بشمارید و نیکو تربیت کنید ؛ که شما در برابر آن ها مسئولید. 6- اهمیت خانه داری : فاطمه (س) خانه را مدرسه و دانشگاهی ساخته بود که نه تنها برای فرزندان خود ، بلکه برای زنان مسلمان که پرسش های مذهبی خود را از او می پرسیدند. او از کسانی نبود که که خانه داری را کاری کوچک بشمارد و به این نکته آگاه بود که کانون خانوادگی و اداره ی آن ، کم تر از اداره ی یک کشور نیست و حتی پایه ی کشور داری به حساب می آید و هم او می دانست و از زبان مبارک پیامبر (ص)شنیده بود که «خدمت در خانه ، دارای اجر و حسنه است ؛ حسنه ایی که هیچ کاری با آن برابری نمی کند.» آنچه گذشت ، گوشه ایی بود از فعالیت های آن حضرت در امر تشکیل خانواده و تحکیم بنیاد آن. ملاحظه فرمودید که چگونه آن حضرت با بینش درست و تحمل در برابر مشقت ها توانست الگوی زنان عالم و یگانه بانوی جهان بشریت شود. با نگاهی اجمالی به آنچه گذشت ، این نکته به دست می آید که همواره زنان هر جامعه باید برای تکامل خویشتن ، استعدادها و توانایی های خود را بیابند و با پیروی از مکتبی الهی و الگویی انسانی ، راه تکامل را مرحله به مرحله طی نمایند. اگر زنان تحصیل کرده با تکیه بر علم خویش اصول و ضوابط پیشرفت علمی ، هنری را بیابند و با ایمان به عقاید ایثارگرانه ی خویش گامی در جهت احیای آن بردارند ، بدون شک در آینده یی نزدیک شاهد رشد هر چه بیشتر این قشر از جامعه ی اسلامی خواهیم بود. اگر زنان تحصیل کرده ی ایثارگر ، رمز الگوپذیری را همواره چراغ طریق خویش قرار دهند ، بدون شک به اهداف انسانی خویش دست می یابند. زنان ما باید با توجه به زندگی پر از آموزه ی امیرالمؤمنین و حضرت زهرا (س)که سرشار از محبت و همدلی و مشاوری و همرازی بود ، بتوانند با همسران خویش کمال تفاهم را داشته و همسر خویش را در حکم مکملی برای زندگی مشترک بیابند. شیرینی زندگی در محبت و مدارا خلاصه شده است ، نه در دارایی و مکنت ، و زندگی آن دو حضرت ، الگویی کامل و قابل اجرا برای زندگی ماست. اگر ما آن توانایی را نداشتیم که بتوانیم مانند آنان زندگی کنیم ، خداوند هیچ گاه از آن ها به عنوان الگو و اسوه یاد نمی کرد. الگو و اسوه هنگامی معنا پیدا می کند که ما بتوانیم اصول و ضوابط زندگی آن ها را در حیات مشترک خود نیز اجرا کنیم. پی نوشت ها : 1- بحارالانوار ، ج43 ، ص 18 2- احتجاج ، ج1 ، ص 171 مهدی امیر حسینی



نوشته شده در شنبه 92 مهر 13ساعت ساعت 2:1 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin