حسین سالار قلبها
تقدیم به شهیدان گمنام، عاشقان بىنام و نشانى که در باغ ملکوت شهرهاند و در عالم خاک غریب.
به استخوان پارههایى که پروازشان بر فراز دستها بوى بهشت را در مشام شهر افکند.
اى پاره پاره، نوگل خندان کیستى؟
اى پر شکسته ، بلبل بستان کیستى؟
اى مهربان ستاره، تو را آسمان کجاست؟
اى ماهپاره، شمع شبستان کیستى؟
باناز ، اى غزال رها مىروى چه خوش
اى نور دیده، سرو خرامان کیستى؟
از هم گسسته از چه بلا، بند بند تو؟
اى صید رسته، خستهى پیکان کیستى؟
این داغ از کجاست چنین استخوان گداز؟
مىآیى از کجا؟ ز شهیدان کیستى؟
عاشقترین سوار! چرا خفتهاى خموش؟
از لشکر کهاى ؟ وز گردان کیستى؟
اسطورهها به نام تو تعظیم مىکنند
اى عشق، اى فسانه، ز دیوان کیستى ؟
آرامش کدام دل شرحه شرحهاى؟
روح کىاى ؟ قرار کهاى؟ جان کیستى؟
دل مىبرد ز دست ، شمیم بهشتىات
اى گلبن شرف ز گلستان کیستى؟
آشفته حال، آبله پا، مىرسى ، غریب
مجنون داغدار بیابان کیستى؟
ما مانده چون غبار و تو ره برده تا حبیب
اى خوش رهیده ، دست به دامان کیستى؟
اى شهره در جهان بقا، بىنشان خاک
شهرت کجاست؟ اهل کجا؟ زان کیستى؟
توفان مستىات همه رقص حماسه داشت
در حیرتم که مست خمستان کیستى؟
از ناى استخوان تو گلبانگ «ارجعى» است
پیداست اى شهید که قربان کیستى ؟
از نینواى سینه برآر آتشى «کویر»
تا گویمت جدا ز نیستان کیستى؟
نوشته شده در شنبه 90 آذر 19ساعت
ساعت 6:35 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید
By Ashoora.ir & Night Skin