حسین سالار قلبها
سر تو غرق به خون و تن تو بی جان بود
این همه ظلم همی از پسر مرجان بود
اول و آخر غمهای شما زیبا بود
کربلا خانه ی غمهای دل انسان بود
این سخن با که بگویم که مرا درک کند
بین نامردم دون خواهر تو حیران بود
دست پر آمده بودند همه اهل عرب
نیزه و سنگ و سنان در همه ی دستان بود
کوفه پر غم ولی والله امان از این شام
دست هر زن ز برای صدقه یک نان بود
نوشته شده در شنبه 90 دی 17ساعت
ساعت 12:4 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید
By Ashoora.ir & Night Skin