سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























حسین سالار قلبها

لا تَدعُوِنّی وَیکِ اُمَّ البَنینَ  تُذَکِّـرینی بِـلُیـوثِ العَـرینِ 
کانَت بَنونَ لِیَ اُدعی بِهِم  والیَومَ اَصبَحتُ وَ لا مِن بَنینَ
أربَعَـةٌ مِثــلُ نُسُــورِ الـرُّبـی  قَد واصَلوُا المَوتَ بِقَطعِ الوَتینِ
تَنازَعَ الخِرصانُ اَشلاتَهُم  فَکُلُّهُم اَمسی صَریعاً طَعینَ
یا لَیتَ شِعری اَکَما اَخبَروا  بِأنَّ عَبّاساً قَطیعُ الیَمینِ

----------
ترجمه:
مرا دیگر مادر پسران مخوان 

که مرا به یاد شیران بیشه می اندازی.
من پسرانی داشتم و به نام آنها مرا امّ البنین می خواندند  و امروز صبح را آغاز کردم در حالی که دیگر فرزندی ندارم.
چهار تن (فرزند) بودند چون عقابان کوهسار  که کشته شدند و رگ وتین آنها قطع شد.
بر سر نعش آنها نیزه ها به هم افتاد  و همه یشان از طعن نیزه به زمین افتادند.
ای کاش می دانستم آیا آنچنان که خبر دادند  عبّاس (من) دست راستش قطع شده بود


نوشته شده در شنبه 90 دی 24ساعت ساعت 12:33 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin