حسین سالار قلبها
مرا صدا کن ، مرا از این سکوت تلخ رها کن
مرا آزاد کن ، چند لحظه به من نگاه کن ، ببین اشکهایم را ، به فریادم گوش کن
فریاد میزنم دوستت دارم…
چند لحظه سکوت بعد از این فریاد هنوز هم در گوشت زمزمه میشود تکرار این فریاد.
هنوز باور نداری معنای دوست داشتن را ، هنوز چند صباحی از با هم بودنمان نگذشته که تو شروع به نوشتن قصه ی عشق کرده ای
نه عزیزم این دیگر قصه نیست ، گرچه تلخ است اما عشق تنها غم و غصه نیست.
هنوز کسی به معنای واقعی عشق پی نبرده است ، قلبهای شکسته برای کسی تازه نیست ، در این زمانه عاشق شدن آسان است اما عاشق ماندن افسانه ای بیش نیست.
به حرفهایم گوش نکن ، این حرفها تازه نیست ، بر روی کاغذ مینویسم صدایم گویا نیست.
حالا بخوان ، خواندن آن کافی نیست ، با من نمان ، وفاداری کار هر کسی نیست.
من که میدانم آخر قصه ای که نوشته ای ، حرف از وفاداری زده ای ، تو که خودت نوشته ای قصه است ، پس نگو ماندنم برای همیشه است، حقیقت این است که دلم بدجور شکسته است.
By Ashoora.ir & Night Skin