سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























حسین سالار قلبها

خدایا من به جبهة‌ نبرد حق علیه باطل آمده‌ام تا جان ناقابل خود را بفروشم، امیدوارم که خریدار جان منِ عاصی تو باشی نه کس دیگر.

ما در عصری زندگی می کنیم که جوانان پاک و غیور و شجاع ما اعم از ارتشی، پاسدار، بسیجی و نیروهای مردمی، بی‌مهابا و بی‌امان و پرتوان و پرخروش به کاخ جنایتکاران می‌تازند. همة‌ اینان سلاحشان ایمان است و نبردشان بی‌امان و مصمم. این دلاوران، از جان خود در هر زمان و در هر مکان مایه خواهند گذاشت و می‌گذارند تا مکتب توحید را از اسارت استعمارگران و بیگانگان بیرون آورند. آنها رفتند و می‌روند و جهاد می‌کنند تا انسانیت کامل شود و تکامل یابد و رشد کند. شهید می‌شوند تا خفقان و دیکتاتوری را سرنگون سازند و آزادی و آزادگی را جایگزینش سازند.

من برای انتقام از کسی و برای چند وجب وسعت خاک نمی‌روم، اگر چه باید دشمن را با ذلت از خاکمان بیرون کنیم، بلکه برای احیای دین حقم اسلام و پایداری جمهوری اسلامی به جبهه می‌روم. برای دفاع از حقی که روزی موسی با عصایش، ابراهیم با تبرش، محمد(ص)‌ با قرآنش، علی با ذوالفقارش و حسین با خونش از آن دفاع کردند.

این نبرد بر سر قدرت و یا ثروت نیست، بلکه این جنگ، جنگ حق علیه باطل است که در یک طرف میدان یاران حسین زمان و در سمت دیگر یزدیان زمانند که با تجاوز به میهن اسلامی ما قصد برقراری حکومت زور را دارند.

پس از درود به خدا و رسول(ص)،‌ سخن علی(ع) است که: «پس همانا جهاد دری از درهای بهشت است که خدا آن را بر روی بندگان خالص و مخلص خود گشوده است و آن (جهاد)‌ لباس تقواست، زره خداست، سپر خداست و هر کس از جنگ و جهاد روی برگرداند خداوند لباس خواری به او خواهد پوشاند و به زبونی و بیچارگی و دچار خواهد گشت» و رزمندگان ما چه نیکو بدان پاسخ دادند و زره خدا را بر خود پوشیدند و مصمم و استوار در مقابل خصم ایستاده و به یاری خدا شتافتند و خدا نیز نصرت خویش را شامل حال آنها گرداند.

من اکنون قرآن در قلب، سلاح در دست، جان بر کف، پا در میدان جهاد می‌گذارم تا مسئولیت شرعی خود را در مقابل خداوند یکتای قادر و دین پاک او انجام دهم. اینک با قلبی پاک به جبهه اعزام می‌شوم تا بتوانم کفار متجاوز را از بین ببرم و آرزوی شهید شدن در این راه مقدس دارم زیرا من تعلق به خود ندارم.

 

امیدوارم که با رفتنم و با هجرت نمودنم به جبهه، به سخن امام حسین(ع) سرور شهیدان و آزادگان و ولی‌فقیه امام خمینی لبیک گفته باشم و با شهادتم مشتی خاک بر دهان یاوه‌گویان داخلی و خارجی و تمام تجاوزکاران به مرزها و شهرها و استعمارگران شرق و غرب بریزم و پوزة آنان را به خاک سیاه بمالم؛ و آرزویم در این حمله یا زیارت یا «شهادت» است.

بر هر انسان آزاده و مسلمان، از واجبات است که به جبهه برود. می‌دانید که عمر این زندگانی دنیا کوتاه است، به کوتاهی یک چشم بهم زدن؛ آنچه که می ماند نورانیت است،‌ عشق است، به ملکوت اعلی پیوستن است، در راه معشوق (خدا)‌ جان باختن است، گذشت است، ایثار است، حماسه است، پایداری است، مقاومت است، انسانیت است، بندگی خداست، از قید عبودیتهای غیر خدایی رها شدن است؛ و جان کلام، در یک کلام «شناخت اوست» ‌چرا که همه چیز از اوست و برای اوست. در این رابطه عشق است که جان عاشق را می‌گدازد و ذوب می‌کند در راه وصال معشوق.

رفتن به جبهه توفیق می‌خواهد و آنانی که می‌خواهند مشمول عنایت و رحمت پروردگار قرار گیرند باید دعا کنند تا خداوند توفیق حضور و درک فیض جبهه‌ها را نصیبشان نماید تا از راه جهاد علی دشمنان خدا به معشوق حقیقی نزدیک گردند.

مطمئناً به سوی خدا رفتن یک راه ندارد. ما از راهی می‌رویم که با عوامل خارجی و طاغیان مزدور رودر روییم، و جز شکست و انهدام دشمن راهی نداریم.

ای خواهران و برادران: زمان، زمان جنگ بین اسلام و کفر و حق و باطل است. جنگ بین جندالله و جنود شیطان است. ای عزیزان، خداوند ما را در بوتة آزمایش خویش می‌آزماید؛ آزمایشی بس عظیم و عزیز. در این آزمایش خونهای بسیار باید داده شود تا موفق در آییم. خدایا من هم دوست دارم در رکوع و سجود تو و برای همیشه در این مصاف سهمگین سر فرود آورم و بندگی خویش را به نمایش بگذارم.

 

آری، جهاد و شهادت هر دو سلاح یک مسلمان است. مسلمانی که راهش، عشقش، قلبش و راه خمینی‌اش همه حرکت به سوی خدا باشد.

ما پیروزیم برای اینکه خدا با ماست. ما پیروزیم برای اینکه اسلام پشتیبان ماست. ما پیروزیم برای اینکه ایمان داریم. ما پیروزیم برای اینکه شهادت را در آغوش می‌گیریم. ما پیروزیم... از شهادت خوشحال باشید و از آن استقبال کنید. پس پیش به سوی قلب دشمن و مقر فرماندهی و اتاق جنگ ارتش کفر. رسالت اصلی ما این است که معنویت انقلاب را با تمام لوازمش به ملتهای دیگر منتقل کنیم.

    *************** 

بزرگترین درسی که از اسلام گرفته‌ام جهاد و مهمترین امتحانش شهادت است. هر قدر عظمت و بزرگی این درس را بیشتر درک می‌کنم خوشحالتر می‌شوم.

جبهه‌های جنگ اکنون بهترین کلاس است که شاگردان آن هیچگاه احساس خستگی نمی‌کنند. جنگ بهتین دانشگاه است که شاگردان آن همین 13 ساله‌ها هستند.

عزیزان، دانشگاه من همین جنگ بوده و رشته تخصصی‌ام را هم در کنار همین سنگرها و میدانهای مبارزه – با یاری خدا- به دست آوردم و بر این دانشگاه افتخار می‌کنم، چون رهبرمان فرمودند مسألة اصلی جنگ است.

جبهه مکان خودسازی و دانشگاه کربلاست که حامیانش ائمه(ع) می‌باشند و استادانش خوبان امت رسول اکرم(ص)‌ که با اخلاص و آگاهیهای خود دیگران را آموزش می‌دهند. در این مکان،‌ آگاهیهای الهی انسان افزون می‌گردد،‌ خدا را قلباً می‌شناسند و معاد را اصلاً‌ درک می‌‌کنند و با کسب همان آگاهیهای الهی و اخلاقی در درست کردن اعمال خویش کوشش می‌نمایند. خدا می‌داند از روزی که به جبهه آمدم مسئلة‌ خودسازی بیشتر در من تقویت شده است. واقعاً‌ اینجا مسجد است که تمام اعمال در اینجا عبادت است، و انسان سعی در هر چه بیشتر کردن حسنات خود دارد، و دانشگاه است از این جهت که انسان ذهنش آماده جذب خیلی از مسائل است./

حسین سیمیاری

    *************** 

جبهه دانشگاهی است که مدرک آن پاک بودن، خلوص نیت، ‌صبر و تحمل است. جنگ بهترین فرصت برای آزمایش کردن ملت‌ اسلامی و به ثمر رساندن انقلاب اسلامی است. زمان خودسازی و زمان آزمایش و امتحان واقعی در این جنگ است./

محسن تورانی

    *************** 

 

اینجا (جبهه) کلاسی است که درس ایمان، اعتقاد، استقامت، شجاعت، بردباری و خشم در برابر دشمن به انسان می‌آموزد. / غلامحسین یزدانیان

 

    *************** 

 

جبهه این دانشگاه الهی که از نظر ظاهری جنگ است ولی در چشم خودم و همرزمان شهیدم هر زمان که می‌جنگیم یک دانشگاه معنوی و الهی است، که جوانهای اسلام در آن درسها می‌آموزند که زبان هیچ کس گویای آن نیست و هیچ معلمی استاد آن نیست جز امام زمان(عج). /

محمد پاریاب



نوشته شده در دوشنبه 90 اسفند 29ساعت ساعت 10:40 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin