حسین سالار قلبها
تا پنجم ابتدایی را توی روستا خواند. نمی دانم کلاس اول یا دوم راهنمایی بود که گفت می خواهم بروم حوزه علمیه .
بیشتر از یک سال، در حوزه بود. یک بار آمد و گفت: می خواهم به جبهه بروم. فرستاده بودنش میناب.
پانزده شانزده روزی میناب بود. بعد برگشت و عصبانی گفت این جایی که مرا فرستادند جبهه نبود! گفتم کجا می خواهی بروی؟
گفت: اهواز، با چند تا دوستانش رفت اهواز. بعد از حدود 45 ـ 50 روز هم دوره ای هایش آمدند و گفتند موسی شهید شده. باورمان نمی شد. گفتیم تا با چشم نبینیم باور نمی کنیم. بعد از هشت سال جنازه اش را آوردند. وقتی گذاشتیمش زیر خاک، باورمان شد.
(متولد: 1352 روستای بهرغ استان هرمزگان/ شهادت: 1365)
نوشته شده در پنج شنبه 91 فروردین 3ساعت
ساعت 12:36 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید
By Ashoora.ir & Night Skin