سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























حسین سالار قلبها

«رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی»

روایتی از امام پنجم حضرت امام محمد باقر«سلام‌الله‌علیه» نقل شده است و آن حضرت از پدر بزرگوارشان امام سجاد«سلام‌الله‌علیه» و ایشان هم از پدرشان حضرت سیّدالشهداء«سلام ‌الله‌علیه» و آن امام بزرگوار از قول مبارک امیر مؤمنان و مولای متقیان امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» روایت را نقل می‌فرمایند.

همچنین در روایت آمده است که امام حسین و امام سجاد «سلام‌الله‌علیهما» در آخرین لحظات حیات و هنگام شهادت، روایت را وصیّت کرده‌اند. یعنی علاوه بر این‌که چهار امام معصوم این مطلب را بیان فرموده‌اند، دو امام بزرگوار در حسّاس‌ترین مواقع به ذکر روایت پرداخته‌اند. معلوم می‌شود روایت، بسیار اهمیّت دارد که این سلسل? نورانی و مطهّر آن را نقل فرموده‌اند.

به خصوص حضرت اباعبدالله الحسین«سلام‌الله‌علیه» در روز عاشورا و موقعی که هم? اصحاب و یاران به شهادت رسیده بوده‌اند، یعنی در آن موقعیت حساس، که لازم است مهم‌ترین و حساس‌ترین مطالب بیان شود، آخرین وصیت خود به فرزند برومندشان که در حقیقت آخرین وصیت ایشان به شیعیان و بلکه بشریت است را چنین بیان می فرمایند:

«یا بُنَیَّ إِیَّاکَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا یَجِدُ عَلَیْکَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ»

ای فرزندم، از ظلم به کسی که در برابر تو ، هیچ یاری کننده‌ای به جز خداوند ندارد، بر حذر باش.

بارزترین مصداق مظلوم، حضرت اباعبداالله الحسین«سلام الله علیه» و یاران با وفای ایشان هستند. افراد شروری به آنان ظلم کردند و ایشان را با آن وضعیت به شهادت رسانیدند و پس از شهادت مردان، زنان و کودکان را به اسارت بردند. یعنی به کسانی که در آن بیابان و در اوج تشنگی، هیچ یاوری به جز خداوند متعال نداشتند، ظلم کردند.

ظلم و به خصوص ظلم به افراد بی‌پناه و بی‌یاور، اقسامی دارد که ذیلاً چند نونه از آن بیان می‌گردد.

 ظلم حاکمان

مرتبه نازل‌تر ظلم به مظلوم بی یاور، ظلم برخی حکومت ها به مردم بی پناه است. افرادی که بر یک ملّت مسلط می‌شوند و نسبت به آنان ظلم روا می‌دارند و آن ملت در برابر ظلم ظالمان، یاوری جز خداوند برای خویش نمی‌یابند، مصداق روایت شریف هستند.

این مرتبه از ظلم نیز بسیار مذموم و ناپسند است و بنابر فرمایش پیامبر گرامی «صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم»، تسلّط افراد شرور بر یک ملّت، اثر وضعی کردار آن ملت است:

«سَیَأْتِی زَمَانٌ عَلَى أُمَّتِی یَفِرُّونَ مِنَ الْعُلَمَاءِ کَمَا یَفِرُّ الْغَنَمُ عَنِ الذِّئْبِ فَإِذَا کَانَ کَذَلِکَ ابْتَلَاهُمُ اللَّهُ تَعَالَى بِثَلَاثَةِ أَشْیَاءَ الْأَوَّلُ یَرْفَعُ الْبَرَکَةَ مِنْ أَمْوَالِهِمْ وَ الثَّانِی سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ سُلْطَاناً جَائِراً وَ الثَّالِثُ یَخْرُجُونَ مِنَ الدُّنْیَا بِلَا إِیمَان‏
زمانى بر امّتم خواهد آمد که از علماء فرار مى‏کنند همان‌گونه که گوسفند از گرگ فرار مى‏کند. هر گاه چنین شد، خداوند آنان را دچار سه بلا مى‏کند: اول: برکت از اموال آنان برمى‏دارد. دوم: زمامدارى ستمگر بر آنان مسلّط مى‏کند. سوم: بى‏ایمان از دنیا مى‏روند.

ظلم کارفرما به کارگر نیز ظلم بزرگی است. به خصوص هنگامی که کارگر، مجبور است برای یک کارفرما کار کند و اگر ستم و زورگویی او را نپذیرد، اخراج می‌شود و بی‌کار می‌گردد. در بسیاری از موارد، کارفرما از احتیاج کارگر به کار، سوء استفاده می‌کند و بر وی مسلّط شده و او را استثمار می‌نماید. البته کارگر و افراد زیردست نیز باید کار خود را به نحو احسن انجام دهند و کم کاری، بدکاری و بی‌کاری نداشته باشند که حقّ النّاس و ظلم است.

 ظلم اعضای خانواده نسبت به یکدیگر

مرتب? سوم ظلم به افراد بی پناه، ظلمی است که اعضای خانواده نسبت به هم روا می‌ دارند. ظلم زن و شوهر نسبت به یکدیگر یا آنان نسبت به اولاد و ظلم اولاد نسبت به پدر و مادر، هنگام بی پناهی و بی یاوری طرف مقابل، مصداق بحث ما است.

هنگامی که زن، پشتیبان ندارد و مجبور است به ظلم شوهر خویش بسوزد و بسازد و همچنین مرد، مجبور است برای حفظ آبرو یا جهات دیگری، ظلم همسر خویش را تحمّل کند.

سرزنش، زخم زبان، نیش و کنایه به همسری که پناه‌گاه و پشتیبان و یاوری جز خداوند ندارد، ظلم بزرگی است. گاهی اوقات یک مادر پیر و ناتوان، به جز فرزند خویش هیچ کس دیگری را در این دنیا ندارد و چاره ای جز تحمّل آزار و اذیت او و شنیدن کنایه های نیش دار او ندارد که انصافاً گناه آن فرزند، گناه بزرگی است.

قرآن کریم در مورد رعایت احترام پدر و مادر، به خصوص وقتی که آنان زیر دست انسان واقع شوند، تاکید فراوان دارد و وظیف? فرزند را در این گونه موارد سنگین و حساس بر می شمرد.

«وَ قَضىَ‏ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُواْ إِلَّا إِیَّاهُ وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَنًا  إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبرََ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لهَُّمَا أُفٍ‏ّ وَ لَا تَنهَْرْهُمَا وَ قُل لَّهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا وَ اخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلّ‏ِ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُل رَّبّ‏ِ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانىِ صَغِیرًا

و پروردگار تو حکم کرد که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید. اگر یکى از آن دو یا هر دو نزد تو به پیرى رسند پس به آنها «اف»- سخن بیزارى و ناخوشایند- مگو و بر ایشان بانگ مزن- یا: ایشان را از خود مران-، و به ایشان گفتارى نیکو و درخور گرامیداشت بگو. و آن دو را از روى مهربانى بال فروتنى فرود آر، و بگو: پروردگارا، آن دو را به پاس آنکه مرا در خردى بپروردند، ببخشاى.

نکت? ظریف این آیات آن است که سفارش به رعایت احترام والدین در کنار سفارش به پرستش خدای یگانه واقع شده است.

ظلم به فرزند نیز مذموم و ناپسند است. دختری که مقدمات ازدواج او فراهم نشده و تحت تکلّف پدر و مادر است، شرایط حسّاسی دارد و نباید با زورگویی، درشت گویی و یا سرزنش و اهانت پدر و مادر مواجه شود.

 ظلم به دیگران،به واسط? اهانت و آبروریزی

مرتب? بعدی ظلم به افراد بی یاور، که پرهیز از آن اهمیّت بسیاری دارد، گناهانی نظیر غیبت، تهمت و شایعه پراکنی است. متأسفانه این مرتبه از ظلم امروزه در جامعه بسیار رایج و شایع است. افراد در مجلس می نشینند و پشت سر کسی که حضور ندارد، غیبت می کنند یا به او تهمت می‌زنند.

در بسیاری از مجالس، برای کسی که حضور ندارد، شایعه سازی و شایعه پراکنی می کنند و  چون نمی تواند از خودش دفاع کند و پاسخ شایعات را بدهد، در آن جلسه یاوری جز خداوند ندارد و مظلوم واقع می شود.

تهمت و نسبت ناروا به دیگران دادن، گناه بسیار بزرگی است که امروزه نقل محافل و مجالس شده است. من تصور می کنم کمتر مجلسی بشود یافت که این گناهان بزرگ و این ظلم های عظیم در آن نباشد. به تجربه هم اثبات شده است که افرادی که مرتکب چنین گناهانی می شوند، عاقبت به خیر نخواهند شد.

بردن آبروی دیگران و هتک حرمت و اهانت به شخصیت سایر انسان ها، حقّ النّاس است و اگر انسان نتواند جبران حقّ النّاس خویش را بکند، عاقبت سوئی در انتظار او خواهد بود.

بیش از نود درصد سخنانی که در محافل و مجالس بیان می شود، تهمت است و کسانی که مورد این ظلم واقع می شوند، از آن نسبت هایی که به آنان داده می شود، مبرّا هستند. ای کاش لااقل این سخنان غیبت بود.

من همواره به جوانان می گویم: شما را به خدا قسم می دهم تهمت نزنید و اگر راجع به کسی تهمت شنیدید، از او دفاع کنید. متأسفانه بسیار اتفاق می افتد که افراد متدیّن در جلسات حضور دارند و در مقابل آنان به دیگران تهمت زده می شود ولی یا سکوت می کنند و یا آن تهمت را همراهی می کنند که هر دو بد است.

امام حسین«سلام‌الله‌علیه» در روز عاشورا هم? ما را از چنین ظلم‌هایی بر حذر داشته‌اند.

با تأسف باید گفت: بسیاری از رسانه های گروهی، روزنامه ها و سایت های اینترنتی، امروزه تبدیل به تهمت‌نامه، غیبت‌نامه و فحش‌نامه شده اند. مطلبی منتشر می کنند و خودشان هم می دانند که تهمت است، ولی منتظر می مانند تا تکذیب شود. اما وقتی آبروی کسی رفت و شخصیّت او در اذهان عمومی خدشه دار شد، تکذیب مطلب سودی به حال وی نمی بخشد و جبران آبروی رفته را نمی نماید.

اهانت به دیگران و بردن آبروی افراد، مثل جنگ با خداوند متعال است.

«مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ بَارَزَنِی بِالْمُحَارَبَةِ»

گناه کسانی که تهمت می زنند و اهانت می کنند بسیار بزرگ است و افرادی که آن تهمت و اهانت را می شنوند و از مظلوم دفاع نمی کنند نیز گناهکارند. اهمیّت این مطلب به قدری است که چهار امام بزرگوار آن را بیان فرموده‌اند و نیز در روز عاشورا، آخرین گفتگوی دو انسان کامل، دو امام معصوم، در حساس ترین مواقع، راجع به پرهیز از ظلم به کسی است که یاوری ندارد.

 روایت امام حسین«ع» همیشه مصداق دارد

 روایت نورانی امام حسین«سلام‌الله‌علیه» صرفاً مربوط به زمان خودشان نیست. این روایت زنده است و همواره مصداق دارد. بنابراین ذهن ما نباید فقط برود روی ظلمی که شمرابن ذی الجوشن و عمر سعد و ابن زیاد به اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» روا داشتند. بلکه باید مراقب باشیم خود ما مصداق سخن و هشدار حضرت سید الشهدا«سلام‌الله‌علیه» واقع نشویم. دفاع از مسلمانان، از اوجب واجبات است و کوتاهی از دفاع کسی که یاوری ندارد، گناه بزرگی است.

بعضی اوقات گرفتاری های دنیوی افراد صالح و شایسته، ناشی از عدم دفاع آنان از مظلومین است. یعنی غیبت یا تهمتی شنیده‌اند و نتوانسته‌اند یا نخواسته‌اند، دفاع کنند و ناخودآگاه و ناخواسته، ظالم شده اند. خداوند متعال نیز که مظهر رحمت و رأفت است و بنا دارد افراد نیکوکار و پرهیزکار را به بهشت ببرد، آنان را گرفتار می کند یا قبل از مرگ به بیماری سختی مبتلا می کند تا پاک شوند و از این دنیا بروند و این لطف از الطاف خفیّه خداست. البته این مطلب کلیّت ندارد و گرفتاری های دنیوی عوامل بسیار دیگری نیز دارد.

عالم برزخ و قیامت نیز برای افرادی که به دیگران اهانت کرده‌اند یا تهمت زده‌اند یا غیبت آنان را کرده‌اند و حتی برای کسانی که شاهد این گناهان بزرگ بوده اند و از مظلوم، دفاع نکرده اند، بسیار مشکل است. بنابر این توبه از این گناهان بزرگ، از اوجب واجبات است و باید یه آن اهمیّت داده شود.

 جهنّم، از الطاف خفیّ? خداوند

اگر افراد گناه‌کار بدون توبه از دنیا بروند، باید در جهنّم بسوزند تا کدورات گناه آنان برطرف شود، پاک شوند و لیاقت بهشت را پیدا کنند. شدّت رحمت و مغفرت پروردگار متعال به قدری است که جهنّم نیز از الطاف خفیّه او است و برای زدودن ناپاکی ها و ناخالصی ها و پاکیزه کردن انسان می باشد.

اگر آدمی ظالم شد، به خصوص اگر به کسانی که یاوری جز خداوند ندارند، ظلم کرد، جایگاه او جهنّم است و در جهنّم نیز به جای اینکه از الطاف بی‌کران الهی استفاده کند و خود را نجات دهد، حقّه بازی می کند و تصور می کند همان‌گونه که در دنیا ظلم می کرد و دیگران را فریب می داد، در جهنم نیز می تواند خداوند را فریب دهد.

«یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمیعاً فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَما یَحْلِفُونَ لَکُمْ وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْکاذِبُونَ»

در روزى که خداوند همه آنها را برمى‏انگیزد، پس براى خدا سوگند یاد مى‏کنند آن گونه که براى شما سوگند یاد مى‏کنند، و گمان مى‏کنند بر پایه چیزى هستند، آگاه باش که آنها همان دروغگویانند.

اگر افراد ظالم و مکّار، چند روزی در دنیا به ظاهر موفق می‌شوند، خود آنان و دیگران نباید تصور کنند که خداوند خیر آنان را می‌خواهد و به آنان نعمت عطا می‌فرماید، بلکه در حقیقت خداوند متعال به این افراد مهلت می‌دهد تا هرچه می‌توانند بر گناه و ظلم خویش بیفزایند.

«وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ»

و کسانى که کفر ورزیدند گمان نکنند که آنچه به آنها مهلت مى‏دهیم به خیر آنهاست، جز این نیست که مهلتشان مى‏دهیم تا بر گناه بیفزایند، و براى آنها عذابى خوارکننده است.

بنابراین باید همه توجه داشته باشند و بنا بر فرمایش امام حسین«سلام‌الله‌علیه»، از ظلم به کسی که ناصر و یاوری جز خداوند تبارک و تعالی ندارد، بر حذر باشند.

اگر هم ظلمی از کسی سرزد یا شاهد ظلم دیگران بود و نتوانست از مظلوم دفاع کند، باید فوراً توبه کند و به جبران ظلم واقع شده بپردازد تا خداوند سبحان از قصور و تقصیر  او بگذرد و  او را بیامرزد
.  



نوشته شده در جمعه 90 دی 23ساعت ساعت 11:42 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

زهیربن قین در روز عاشورا، فرماندهی جناح راست سپاه امام حسین(ع) را برعهده داشت. عبدالله‌بن عمیر کلبی نیز رزمنده‌ای شجاع و دلیر بود که با تشخیص امام حسین (ع)، ‌به عنوان نخستین مبارز، به نبرد دو تن از شجاعان دشمن رفت و آنها را به هلاکت رساند.

 قیام حسینی با همه رمز و رازهای آشکار و نهانش، شاهدی برای از جان گذشتگی و ایثار افلاکیانی است که بدون توجه به ظواهر دنیایی، زیباترین و خوش‌ترین عاقبت‌ها را برای خود خریداری کردند.
شهدای کربلا را باید جزو برترین انسان‌های تاریخ و همنشین انبیا‌ء و اولیاء در بهشت جاویدان خدا نامید.
این سلسله مطالب، نوشتاری کوتاه از شرح حال تعدادی از اولیای دشت نینوا با استناد به دانشنامه 14 جلدی امام حسین (ع) است که در این بخش «زهیربن قین» و «عبدالله بن عمیر کلبی» معرفی می‌شوند.

 زهیر بن قین

زُهَیر بن قین بن حارث بَجَلی، یکی از برجسته‌ترین یاران امام حسین(ع) بود که در روز عاشورا، فرماندهی جناح راست سپاه امام حسین(ع) برعهده او بود و نقش مؤثری در برخورد با سپاه کوفه داشت.
«بَلاذُری» وی را از هواداران عثمان می‌داند. دشمن نیز در عصر تاسوعا، او را عثمانی خواند. شرکت او در جنگ بَلَنجَر ـ که به فرماندهی سلمان باهلی، در دوران حکومت عثمان در گرفت ـ در دست نبودن گزارشی دال بر حضور وی در جنگ‌های دوران زمام‌داری امام علی (ع) و هم‌چنین، مایل نبودن زهیر به ملاقات با امام حسین (ع) در مسیر مکه به کوفه، مؤید این نکته است.
با این همه، هنگامی که در منزل «زَرود» فرستاده امام (ع) او را برای دیدار با ایشان دعوت کرد، با تشویق همسرش، به حضور امام حسین (ع) رسید و طولی نکشید که با چهره‌ای گشاده ـ که حاکی از تحول اساسی در روحیه او بود ـ ‌به خیمه‌اش بازگشت و دستور داد که آن را به نزدیکی خیمه‌های امام حسین (ع) منتقل کنند.
او خود نیز عصر تاسوعا، در سخنان اندرزگونه‌اش در مقابل دشمن، به تحول خود، اشاره‌ای کوتاه کرد. یکی از سپاهیان کوفه به او گفت: «ای زهیر! تو در نگاه ما، از شیعیان این خانواده نبودی؛ ‌(بلکه) عثمانی بودی؟»
زهیر، پاسخ داد: «چرا به موقعیت فعلی من، استدلال نمی‌کنی که از آنهایم؟! بدان ـ که به خدا سوگند ـ من هرگز نامه‌ای برای حسین ننوشتم، پیکی به سویش نفرستادم و قول کمکی نیز به او ندادم؛ ولی راه، مرا با او در یک جا گرد آورد و همین که او را دیدم، ‌به یاد پیامبر خدا (ع) و منزلتی افتادم که او در پیش ایشان داشت، و پی بردم که از سوی دشمنانش و گروه شما، چه بر سر او خواهد آمد، دیدم که برای حفظ حق خدا و پیامبرش که شما آن را ضایع کرده‌اید، باید به کمک او بشتابم، در زمره گروه او باشم و جانم را فدای او کنم.»
ما نمی‌دانیم که در آن ملاقات کوتاه، امام حسین (ع) به زهیر چه فرمود؛ اما از سخنانی که هنگام خداحافظی به یارانش گفت، بعید نیست که یکی از سخنان امام حسین (ع) به او، ‌یادآوری خاطره‌ای مهم و شیرین از جنگ بلنجر بوده باشد.
زهیر، پس از بازگشت از محضر امام (ع) ‌این خاطره را برای همراهانش تعریف کرد تا شاید بتواند آنان را با خود همراه کند.
وی خطاب به آنان گفت: «هر کس علاقه‌مند است، از من پیروی کند، وگرنه این آخرین فرصت است. من برایتان ماجرایی را نقل می‌کنم: در بلنجر که می‌جنگیدیم، خداوند، ما را پیروز کرد و به غنایمی دست یافتیم. سلمان باهلی به ما گفت: آیا از پیروزی و غنیمت‌هایی که خدا نصیبتان کرد، خوش حالید؟ گفتیم: آری. به ما گفت: هرگاه جوانان خاندان محمد (ع)‌ را یافتید، شادمانی‌تان از این که در کنار آنان می‌جنگید، بیش از شادی به دست آوردن غنیمت باشد. اینک من، شما را به خدا می‌سپارم.»
او در ادامه سخنان خود افزود: «هر یک از شما که به شهادت علاقه‌مند است، برخیزد و هر کس که آن را خوش ندارد، بماند.»
از آن جمعیتی که با او بودند، کسی برنخاست، پس از این لحظه سرنوشت‌ساز، زهیر در صف یاران استوار امام حسین (ع) قرار گرفت. شب عاشوار نیز امام حسین (ع)، ‌خطاب به یاران خود فرمود: «بدانید که به گمانم، امروز، آخرین روزی است که با آنهاییم. من به شما، اجازه دادم و همه شما آزادید که بروید. هیچ عهدی از من برعهده شما نیست. شب، تاریکی‌اش را گسترده است. پس آن را مرکب خود قرار دهید (و بروید).»
زهیر ، ایستاد و با این جملات زیبا و شگفت‌انگیز، ‌نسبت به آن امام (ع)، اظهار ارادت و وفاداری کرد: «به خدا سوگند، ‌دوست دارم که کشته شوم، آن گاه، دوباره زنده گردم و باز، کشته شوم و تا هزار بار، کشته شدنم تکرار شود؛ و خداوند، با این کشته شدنم، از تو و از این جوانان خاندانت، کشته شدن را برطرف کند.»
ظهر عاشورا، زهیر، در کنار سعد بن عبدالله حنفی، همراه با نیمی از یاران باقی مانده امام (ع)، خود را سپر دفاعی ایشان قرار دادند. آنان، جلوی امام (ع) ایستادند و امام (ع)‌در پشت آنها نماز خواند. هنگامی که دشمن به خیمه‌های خانواده امام (ع)‌حمله کرد، زهیر ، همراه با ده تن از یاران امام (ع)، در مقابل آنها مقاومت کردند و آنها را به مواضع خود، بازگرداندند و او، این اشعار ار خطاب به امام حسین (ع) خواند:
«امروز، جدت پیامبر (ع)‌را دیدار می‌کنیم
و حسن و علی مرتضی را
و جعفر، دارنده دو بال (در بهشت)،‌جوان مرد دلیر را»
زهیر، پس از نبردی سنگین و قهرمانانه، به دست «کثیر بن عبدالله» و «مهاجر بن اوس»، شهید شد. لحظه‌ای که او به زمین افتاد، امام (ع)‌خطاب به این مجاهد بزرگ، چنین فرمود: «خداوند، تو را از [رحمتش] دور نکند ـ ای زهیر ـ و کشنده‌ات را لعنت نماید؛ همانند لعن کسانی که آنها را به بوزینه و خوک، تبدیل کرد!»



نوشته شده در جمعه 90 دی 23ساعت ساعت 11:37 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

  1. اَلسَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَ حَبیبِهِ

    سلام بر ولى خدا و دوست او

    اَلسَّلامُ عَلى خَلیلِ اللَّهِ وَ نَجیبِهِ

    سلام بر خلیل خدا و بنده نجیب او

    اَلسَّلامُ عَلى صَفِىِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِیِّهِ

    سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیده‌اش

    اَلسَّلامُ عَلىَ الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ

    سلام بر حسین مظلوم و شهید

    اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْکُرُباتِ وَ قَتیلِ الْعَبَراتِ

    سلام بر آن بزرگوارى که به گرفتاری‌ها اسیر بود و کشته اشکِ روان گردید

    اَللّهُمَّ اِنّى اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِیُّکَ وَابْنُ وَلِیِّکَ

    خدایا من به راستى گواهى دهم که آن حضرت ولىّ (و نماینده) تو و فرزند ولىّ تو بود

    وَ صَفِیُّکَ وَابْنُ صَفِیِّکَ الْفاَّئِزُ بِکَرامَتِکَ

    و برگزیده‌ات و فرزند برگزیده‌ات بود که کامیاب شد به بزرگداشت تو

    اَکْرَمْتَهُ بِالشَّهادَهِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعادَهِ وَاَجْتَبَیْتَهُ بِطیبِ الْوِلادَهِ

    گرامیش کردى به وسیله شهادت و مخصوصش داشتى به سعادت و برگزیدى او را به پاکزادى

    وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السّادَهِ وَ قآئِداً مِنَ الْقادَهِ وَ ذآئِداً مِنْ الْذادَهِ

    و قرارش دادى یکى از آقایان (بزرگ) و از رهروان پیشرو و یکى از کسانى که از حق دفاع کردند

    وَاَعْطَیْتَهُ مَواریثَ الاَْنْبِیاَّءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّهً عَلى خَلْقِکَ مِنَ الاَْوْصِیاَّءِ

    و میراث‌هاى پیمبران را به او دادى و از اوصیائى که حجت تو بر خلقت هستند قرارش دادى

    فَاَعْذَرَ فىِ الدُّعآءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ

    او نیز در دعوت مردم جاى عذر و بهانه‌اى (براى کسى) نگذارد و بی‌دریغ خیرخواهى کرد و جان خود را در راه تو داد

    لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلالَهِ

    تا برهاند بندگانت را از (گرداب) جهالت و نادانى و سرگردانى (در وادى) گمراهى

    وَ قَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا وَ باعَ حَظَّهُ بِالاَْرْذَلِ الاَْدْنى

    و چنان شد که همدست شدند بر علیه آن حضرت کسانى که دنیا فریبشان داد.

    وَ شَرى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الاَْوْکَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدّى فى هَواهُ

    و فروختند بهره (کامل و سعادت خود را) به بهاى پست ناچیزى و بداد آخرتش را در مقابل بهائى اندک ،

    و بى مقدار و بزرگى کردند و خود را در چاه هوا و هوس سرنگون کردند،

    وَاَسْخَطَکَ وَاَسْخَطَ نَبِیَّکَ وَ اَطاعَ

    و تو و پیامبرت را به خشم آوردند و پیروى کردند

    مِنْ عِبادِکَ اَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ وَ حَمَلَهَ الاَْوْزارِ

    از میان بندگانت آنانى را که اهل دو دستگى و نفاق بودند و کسانى را که بارهاى سنگین گناه به دوش مى‌کشیدند.

    الْمُسْتَوْجِبینَ النّارَ فَجاهَدَهُمْ فیکَ صابِراً مُحْتَسِباً

    و بدین جهت مستوجب دوزخ گشته بودند آن حضرت (که چنان دید) با شکیبائى و پاداش جوئى با آنها جهاد کرد

    حَتّى سُفِکَ فى طاعَتِکَ دَمُهُ وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ

    تا خونش در راه پیروى تو ریخت و حریم مقدسش شکسته شد.

    اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً وَ عَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیماً

    خدایا آنان را لعنت کن به لعنتى وبال دار و عذابشان کن به عذابى دردناک

    اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ سَیِّدِ الاَْوْصِیاَّءِ

    سلام بر تو اى فرزند رسول خدا، سلام بر تو اى فرزند آقاى اوصیاء

    اَشْهَدُ اَنَّکَ اَمینُ اللهِ وَابْنُ اَمینِهِ عِشْتَ سَعیداً

    گواهى دهم که به راستى تو امانتدار خدا و فرزند امانت‌‌دار اویى سعادتمند زیستى

    وَ مَضَیْتَ حَمیداً وَ مُتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً وَ اَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَکَ

    و ستوده از دنیا رفتى و گمگشته و ستمدیده و شهید درگذشتى و نیز گواهى دهم که خدا به راستى وفا کند بدان وعده‌اى که به تو داده،

    وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِاللهِ

    و به هلاکت رساند هر که را که دست از یاریت برداشت و عذاب کند کسى که تو را کشت و گواهی دهم که تو به خوبى وفا کردى به عهد خدا،

    وَ جاهَدْتَ فى سَبیلِهِ حَتّى اَتیکَ الْیَقینُ فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَکَ،

    و جهاد کردى در راه او تا مرگت فرا رسید خدا لعنت کند کسى که تو را کشت

    وَ لَعَنَ اللهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّهً سَمِعَتْ بِذلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ

    و خدا لعنت کند کسى که به تو ستم کرد و خدا لعنت کند مردمى که شنیدند جریان کشتن و ستم تو را و بدان راضى بودند،

    اَللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُکَ اَنّى وَلِىُّ لِمَنْ والاهُ وَ عَدُوُّ لِمَنْ عاداهُ بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ.

    خدایا من تو را گواه مى‌گیرم که من دوست دارم هر که او را دوست دارد و دشمنم با هر که او را دشمن دارد پدرم و مادرم به فدایت اى فرزند رسول خدا.

    اَشْهَدُ اَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فىِ الاَْصْلابِ الشّامِخَهِ وَالاَْرْحامِ الْمُطَهَّرَهِ،

    گواهى دهم که تو به راستى نورى بودى در پشت پدرانى بلند مرتبه و رحم‌هایى پاکیزه

    لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجاهِلِیَّهُ بِاَنْجاسِها وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمّاتُ مِنْ ثِیابِها،

    که آلوده‌ات نکرد اوضاع زمان جاهلیت به آلودگی‌هایش و در برت نکرد از لباس‌هاى چرکینش

    وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ مِنْ دَعاَّئِمِ الدّینِ وَ اَرْکانِ الْمُسْلِمینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنینَ،

    و گواهى دهم که به راستى تو از پایه‌هاى دین و ستون‌هاى محکم مسلمانان و پناهگاه مردمان با ایمان هستی

    وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ الاِْمامُ الْبَرُّ التَّقِىُّ الرَّضِىُّ الزَّکِىُّ الْهادِى الْمَهْدِىُّ،

    و گواهى دهم که تو به راستى پیشواى نیکوکار با تقوا و پسندیده و پاکیزه و راهنماى راه یافته‌اى

    وَ اَشْهَدُ اَنَّ الاَْئِمَّهَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَهُ التَّقْوى وَ اَعْلامُ الْهُدى

    و گواهى دهم که همانا امامان از فرزندانت روح و حقیقت تقوا و نشانه‌هاى هدایت

    وَالْعُرْوَهُ الْوُثْقى وَالْحُجَّهُ على اَهْلِ الدُّنْیا وَ اَشْهَدُ اَنّى بِکُمْ مُؤْمِنٌ

    و رشته‌هاى محکم (حق و فضیلت) و حجت‌هایى بر مردم دنیا هستند و گواهى دهم که من به شما ایمان دارم

    وَ بِاِیابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرایِعِ دینى وَ خَواتیمِ عَمَلى وَ قَلْبى لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ،

    و به بازگشتتان یقین دارم با قوانین دینم و عواقب کردارم و دلم تسلیم دل شما است

    وَ اَمْرى لاَِمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتى لَکُمْ مُعَدَّهٌ حَتّى یَاْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ،

    و کارم پیرو کار شما است و یاریم برایتان آماده است تا آن که خدا در ظهورتان اجازه دهد

    فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لامَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ وَ على اَرْواحِکُمْ،

    پس با شمایم نه با دشمنان شما، درودهاى خدا بر شما و بر روان‌هاى شما

    وَ اَجْسادِکُمْ وَ شاهِدِکُمْ وَ غاَّئِبِکُمْ وَ ظاهِرِکُمْ وَ باطِنِکُمْ.

    و پیکرهایتان و حاضرتان و غائبتان و آشکارتان و نهانتان.

    آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ.


نوشته شده در جمعه 90 دی 23ساعت ساعت 11:21 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر

 

  1. اعمال عبادی ماه صفر

    نوع واقعهاعمال این ماه
    ماه صفر
    در نامگذاری این ماه، دو وجه ذکر کرده‏اند:
    1. از «صُفْرَة (زردی)» گرفته شده؛ زیرا زمان انتخاب نام، مقارن فصل پاییز و زردی برگ درختان بوده است.
    2.از «صِفْر (خالی)» گرفته شده؛ زیرا مردم پس از پایان ماه‏های حرام، رهسپار جنگ می‏شدند و شهرها خالی می‏شد.
    این ماه، معروف به شومی و بدشگونی است. از پیامبر اکرم (ص) درباره ماه صفر، چنین نقل شده است:
    هر کس خبر تمام شدن این ماه را به من دهد، بشارت بهشت را به او می‏دهم.
    لذا در این ماه، به دادن صدقه اهتمام بیشتری شود و برای ایمنی از بلاها، دعای زیر هر روز ده مرتبه خوانده شود:
    یا شَدیدَ الْقُوی‏ وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنی‏ شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی‏ کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی‏ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ‏
    الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ!
    ای سخت نیرو، و ای سختگیر! ای عزیز، ای عزیز، ای عزیز! خوارند از بزرگی‏ات همه خلقت. پس کفایت کن از من شرّ خلق خودت را، ای احسان بخش! ای نیکوکار! ای نعمت بخش! ای عطا دِه! ای که معبودی جز تو نیست! منزّهی تو! به راستی من از ظالمانم. اجابت کردیم برایش و نجاتش دادیم از غمّ و همچنین نجات دهیم مؤمنان را، و رحمت کند خدا بر محمّد و آل پاک و پاکیزه‏اش!

    وقایع روز اوّل ماه صفر:
    شهادت زید بن علی بن حسین در سال 121 ه.ق.

    وقایع روز سوم ماه صفر:
    ولادت امام باقر (ع) در سال 57 ه.ق.

    اعمال روز سوم ماه صفر:
    1. نماز گزاردن. دو رکعت نماز که در رکعت اوّل، سوره حمد و فتح، و در رکعت دوم، سوره حمد و اخلاص خوانده شود.
    پس از نماز:
    الف) صد مرتبه صلوات.
    ب) صد مرتبه «اَللَّهُمَّ الْعَنْ الَ اَبی‏ سُفْیانَ».
    ج) صد مرتبه استغفار گفته شود و از خداوند متعال، طلب حاجت شود.
    وقایع روز هفتم ماه صفر:
    ولادت امام موسی کاظم (ع) در سال 128 ه.ق.

    وقایع روز بیستم ماه صفر:
    اربعین حسینی.
    بازگشت اسیران حادثه کربلا به کوفه.

    اعمال روز بیست و هفتم صفر:
    1. خواندن زیارت امام حسین (ع).
    2. خواندن زیارت اربعین. در روایتی از امام عسکری (ع)، خواندن زیارت اربعین، از نشانه‏های مؤمن بر شمرده شده است.
    وقایع روز بیست و هشتم ماه‏
    رحلت پیامبر اکرم (ص) در سال 11 ه.ق‏
    شهادت امام حسن مجتبی (ع) در سال 50 ه.ق‏

    اعمال روز بیست و هشتم صفر:
    1. عزاداری و سوگواری کردن.
    وقایع روز سی‏ام ماه‏
    شهادت حضرت رضا (ع) در سال 203 ه.ق اتفاق افتاد. البته تاریخ شهادتش را آخر ماه صفر نقل کرده‏اند ولی معلوم نشد در سال شهادت، این ماه بیست و نه روز بود یا سی روز. (293)
    منابع:
    - المراقبات، جواد الملکی التبریزی، چاپخانه حیدری، قم، 1381 ق، ص 18.
    - مفاتیح الجنان‏، شیخ عباس قمی، افتخاری، تهران، 1375 ش، ص 293.
    - آشنایی با زندگی امام باقر (ع) ولادت امام محمد باقر (ع)، در اوّل ماه رجب، یا سوم ماه صفر سال 57 هجری در مدینه بوده است. ایشان در روز دوشنبه هفتم ذی حجّه سال 114 هجری در مدینه وفات نمود. بارگاه نورانی آن حضرت، قبرستان بقیع، و مدت عمر ایشان، 57 سال است. پدر بزرگوارش، امام سجّاد (ع) و مادرش، فاطمه دختر امام حسن (ع) بود. آن حضرت، «ابن الخیرتین» و «عَلَویٌّ بین علوّیین» بود. فرزندان آن حضرت عبارت‏اند از: 1. جعفر [امام صادق (ع)]، 2.عبداللَّه، 3. ابراهیم، 4. عبیداللَّه، 5. علی، 6. زینب. 7. امّ‏سلمه.
    دوره امامت آن حضرت و فرزند بزرگوارش امام صادق (ع)، مقارن با تبلیغات سرّی بنی عبّاس و درگیری آنان با حاکمان بنی‏امیّه بود. بدین جهت، فرصتی مناسب، برای این دو امام در نشر دین و تعلیم و تربیت به وجود آمد. امامت آن حضرت، نُه یا ده سال به طول انجامید.
    زمامداران غاصب در دوره ایشان عبارت‏اند از: 1.ولید بن عبدالملک، 2. سلیمان بن عبدالملک، 3. عمر بن عبدالعزیز، 4.یزید بن عبدالملک، 5.هشام بن عبدالملک.
    از سخنان آن حضرت است:
    عالِمٌ یُنْفَعُ بِعِلْمِهِ اَفْضَلُ مِنْ سَبْعینَ اَلْفِ عابِدٍ.
    دانشمندی که از دانش او سود برده شود، از هفتاد هزار عبادت کننده [بدون علم‏]، برتر است.
    - بحارالأنوار، محمّد باقر المجلسی (م 1111 ق)، المکتبة الاسلامیة، ج 98، ص 348.
    - همان.
    - همان؛ مفاتیح الجنان، ص 467.
    - همان.
    - حضرت رضا (ع)، در روز 11 ذی حجّه سال 148 هجری در مدینه به دنیا آمد و در آخر صفر سال 203 هجری در طوس در 55 سالگی به شهادت رسید. بارگاه ملکوتی آن حضرت در مشهد مقدّس است. پدر بزرگوارش حضرت موسی بن جعفر(ع) و مادرش امّ‏البنین (نجمه) نام داشت.
    شیخ مفید و طبرسی گفته‏اند: امام رضا (ع) یک فرزند داشت و نام او محمد بن علی‏[جواد (ع) ]بود. امامت آن حضرت، بیست سال بود. ده سالِ آن در خلافت هارون الرشید، پنج سال در حکومت امین و پنج سال دیگر، در حکومت مأمون واقع شد.
    وقتی مأمون روی کار آمد، از حضرت دعوت کرد تا به مَرْو بیاید و بر این دعوت، اصرار ورزید تا این که در سال 200 ه.ق. حضرت مدینه را به مقصد مَرْو ترک کرد.
    حوادث مهمّ این سه سال عبارتند از:
    1. عبور حضرت از نیشابور و خواندن حدیث «سلسلة الذَهَب» در جمع مردم آن شهر؛
    2. قبولی مشروط ولایت عهدی مأمون در سال 201 ه.ق.
    3. مناظرات علمی حضرت با علمای ملل و ادیان.
    4.رفتن حضرت برای ادای نماز عید فطر و برگرداندن ایشان به دستور مأمون.
    کلمات گهربار ایشان، در مجموعه‏های مستقل گردآوری شده و موجود است از جمله:
    1. عیون أخبار الرضا (ع)، شیخ صدوق.
    2. مسند الامام الرضا (ع) (2 ج)، عزیز اللَّه عطاردی.
    3. موسوعة کلمات الامام الرضا(ع)، پژوهشکده باقرالعلوم (ع).



نوشته شده در پنج شنبه 90 دی 22ساعت ساعت 12:52 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

نوید شاهد: دانشجویان عضو هیئت های دانشجویی دانشگاه های تهران در اعتراض به ترور دانشمندان هسته ای کشور راهپیمایی می کنند.

به گزارش نوید شاهد به نقل از فارس هیئت های دانشجویی استان تهران در اعتراض به ترور دانشمندان هسته ای کشور و تجدید میثاق با رهبر معظم انقلاب و با هدف ادامه راه اساتید شهید عرصه جهاد علمی صبح شنبه راهپیمایی می کنند.

این راهپیمایی از مقابل دانشگاه صنعتی امیرکبیر تا دفتر مقام معظم رهبری واقع در خیابان فلسطین رأس ساعت 7 صبح برگزار می شود.


نوشته شده در پنج شنبه 90 دی 22ساعت ساعت 12:49 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

رییس دانشگاه تهران گفت: پرچم دانشمندانی که امروز توسط دشمنان ترور می شوند روی زمین قرار نخواهد گرفت و توسط شاگردان آنها با عزم بیشتر و همت بالاتر برافراشته خواهد ماند.

به گزارش خبرنگار نوید شاهد دکتر "فرهاد رهبر" در حاشیه مراسم بزرگداشت سالگرد شهادت دکتر مسعود علیمحمدی در دانشکده فیزیک دانشگاه تهران با اعلام این مطلب افزود:دشمن فرهنگ شهادت را به خوبی نشناخته است و هرچه در این مسیر بیشتر گام بردارد بیشتر متضرر خواهد شد.

رییس دانشگاه تهران اظهار داشت: پیشرفت و اقتدار علمی کشور را به اقتدار ملی و استقلال خواهد رساند و هم اکنون دشمن و استکبار به اقتدار علمی ایران اعتراف کرده است .

وی گفت : از یک سو، جمهوری اسلامی ایران با دستیابی به اقتدار علمی، برای تمام کشورهای جهان و بیداری آنها به الگویی تبدیل شده و از سوی دیگر استکبار از نابودی انحصار علمی خود به منظور تحقق اهداف خود نگران است و ترورهای انجام شده توسط استکبار حکایت از وحشت آن از پیشرفت جمهوری اسلامی ایران دارد

رییس دانشگاه تهران درباره ترور دانشمندان ایرانی به دست عوامل موساد گفت: استکبار بخوبی دریافته است که تحریم ها بر جمهوری اسلامی تاثیری نداشته است .و ایران تحت تحت تحریم های بسیار شدید جمهوری اسلامی موفق به دستیابی به فناوری هسته ای شد و این امر مرهون نیروی انسانی توانمند در داخل کشور بود.

وی اظهار داشت: امروز بالاتر از سرمایه انسانی در دنیا سرمایه ای وجود ندارد و دشمنان به خوبی فهمیده اند که جمهوری اسلامی ایران با سرمایه انسانی خود به راحتی تحریم ها را دور خواهد زد و با اقتدار علمی خود می تواند به عنوان یک الگو تمام مسایل و مشکلات خود را حل کند و همین عوامل دشمنان را به ترس واداشته است

وی همچنین تاکید کرد: جمهوری اسلامی ایران از علم برای رفاه مردم، عدالت، رفع نیاز همه جوامع بشری استفاده خواهد کرد.



نوشته شده در پنج شنبه 90 دی 22ساعت ساعت 12:45 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

حضرت علی علیه السلام پس از جنگ احد با هشتاد زخم کاری بر بدن از میدان نبرد برگشت و در خانه بر زیراندازی از پوست بستری شد. رسول خدا صلی الله علیه و آله به عیادتش آمد.
علی علیه اسلام با دیدن پیامبر به گریه افتاد.
پیامبر خدا فرمود:« بر خداوند واجب است به کسی که در راهش این‌گونه مجروح می‌شود، پاداشی عظیم عنایت کند.»
حضرت علی علیه السلام دوباره گریه سر داد و در پاسخ عرض کرد:« حمد و سپاس مخصوص خدایی است که مرا در جنگ در حال فرار از تو ندید، ولی آخر چرا از شهادت محروم گشتم؟!»
پیامبر خدا به او فرمود:« ان شاء الله تو نیز در آینده به شهادت خواهی رسید.»

 

تبیان زنجان


تبیان زنجان


 

تبیان زنجان


 

تبیان زنجان

 


 

تبیان زنجان

 


 

تبیان زنجان

 




نوشته شده در پنج شنبه 90 دی 22ساعت ساعت 12:32 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

* هراس ، آن دارد که شهادت مکتب او نیست.


 

* شهادت رمز پیروزی است.


 

* ملتی که شهادت را آرزوداردپیروز

 

 است.

 شما چه در دنیا پیروز بشوید یا به شهادت برسید  ، پیروزمندید.

 


 

 

* شهادت عزت ابدی است .


 

* شهادت فخر اولیا بوده است و فخر ما.


 

* شهادت در راه اسلام برای همه ما افتخار است.


 

* شهادت برای ما فیض عظیمی است.


 

* این حس شهادت خواهی [و] فداکاری بود که یک ملتی ،که هیچ نداشت، بر طاغوت غلبه پیدا کرد.


 

* یک ملتی که زن و مردش برای جان فشانی حاضرند ،و طلب شهادت می کنند، هیچ قدرتی با آن نمی تواند مقابله کند .


 

* خون شهیدان ما امتداد خون پاک شهیدان کربلاست.


 

* ملتی که شهادت برای او سعادت است پیروز است.


 

* یک همچو ملتی که آرزوی شهادت می کند، این ملت دیگر خوف ندارد.     

          

* ملت ما خون داده است تا جمهوری اسلامی وجود پیدا کند.


 

* ملت ما عاشق شهادت بود، با عشق به شهادت پیش رفت این نهضت.


 

* ما از خدا هستیم همه ،هم? عالم از خداست، جلو? خداست؛ و همه عالم به سوی او بر خواهد گشت.پس چه  بهتر که برگشتش اختیاری باشد و انتخابی، و انسان انتخاب کند شهادت را در راه خدا ،و انسان اختیار کند  موت را برای خدا، و شهادت را برای اسلام .



نوشته شده در پنج شنبه 90 دی 22ساعت ساعت 12:2 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

"کریس نینهام" روز پنجشنبه در گفت و گو با شبکه خبری العالم، رژیم صهیونیستی و هم پیمانان غربی این رژیم را عامل توطئه چینی برای متوقف کردن برنامه هسته ای ایران دانست و ترور دانشمندان ایرانی را در همین چارچوب ارزیابی کرد.

وی اظهار داشت: سال گذشته شاهد دو عملیات تروریستی و یک مورد تلاش برای نفوذ به رایانه های ویژه تاسیسات هسته ای ایران بودیم و امسال نیز هجمه دیگری برای ایجاد رعب و وحشت از تحریم ها و به انزوا راندن تهران در دستور کار غرب قرار گرفته است.

نینهام گفت: در واقع اسراییل سعی دارد با این گونه اقدامات جلوی پیشرفت برنامه هسته ای ایران را بگیرد.

احتمال واکنش ایران به جنگ تروریستی

وی افزود: واقعه ترور دانشمندان ایرانی ، جنایتی آشکار است و ممکن است ایران به این جنگ تروریستی واکنش نشان دهد. در واقع آمریکا و رژیم صهیونیستی به دنبال آن هستند که اوضاع را به سمت تنش سوق دهند. بنابراین باید در این خصوص به کشورهای غربی هشدار داد که چنین روندی اشتباهی بزرگ است.

عضو سازمان ائتلاف جنگ را متوقف کنید، سپس با انتقاد از سکوت کشورهای غربی در قبال اقدامات تروریستی که ضد دانشمندان ایرانی صورت می گیرد و همنوایی همه این کشورها در این سکوت خاطر نشان کرد: اطلاعات درز شده حاکی از وجود نقشه و توطئه ای برای حمله ضد ایران است

 

[تصویر: fa-alalam1318754492.jpg]



نوشته شده در پنج شنبه 90 دی 22ساعت ساعت 11:49 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

کریس نینهام سپس تنظیم ستادهای مردمی در اروپا و آمریکا برای متوقف کردن جنون رژیم اسراییل و همپیمانان غربی این رژیم در جنگ ضد ایران را خواستار شد تا از بروز فاجعه جلوگیری شود زیرا افکار عمومی به هیچ وجه موافق هیچگونه حمله به ایران نیست.

در اثر انفجار یک بمب مغناطیسی در خیابان شهید داوود گل نبی در تهران که صبح دیروز (چهارشنبه21دی) به وقوع پیوست، مصطفی احمدی روشن استاد دانشگاه و معاون بازرگانی سایت نطنز به شهادت رسید.

این استاد دانشگاه، دانش آموخته دانشگاه صنعتی شریف بوده است .

 شیوه شهادت این استاد دانشگاه همچون سایر ترورهای صورت گرفته توسط عوامل صهیونیستی از طریق چسباندن بمب مغناطیسی به وسیله نقلیه بوده است.

 این بمب مغناطیسی در مقابل درب پژوی نقره ای رنگ در سمت راست آن چسبانده شده بود.



نوشته شده در پنج شنبه 90 دی 22ساعت ساعت 11:47 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin