سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























حسین سالار قلبها

 

 

Australia

Belgium

China

 

 

 


Finland

France

Germany

 

 

 


India

Iraq

 

 

 


Italy

 

 

 


Japan

Portugal

Russia

lovakia

SouthKorea

 

 




نوشته شده در چهارشنبه 90 مهر 27ساعت ساعت 5:25 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر

بیا با هم باشیم ، از هم بگوییم ، با دل باشیم.
بیا من و تو برای هم باشیم و با عشق هم زندگی کنیم.
با عشق تو زندگی میکنم ، با تو نفس میکشم و با تو عاشقترینم.
عزیزم بیا تا در آن چشمان زیبایت نگاه کن، درون چشمهایت یک دنیا عشق میبینم.
درون چشمهایت فرداهای زیبای با تو بودن را می بینم.
بیا برای هم باشیم ، با هم بمانیم و در این راه نفسگیر زندگی همسفر هم باشیم.
بیا اولین و آخرین سفر را در این جاده زندگی با هم باشیم.
سفری به آن سوی سرزمین خوشبختی ، سفری به سوی مرز رسیدن.
بیا و یک لحظه دستانت را به من بده تا برای یک عمر آن را درون دستانم بگیرم و بفشارم و دیگر حتی یک لحظه نیز آن را رها نکنم.
بیا و یک لحظه به چشمانم نگاه کن تا برای یک عمر چشمانت به چشمان من طلسم شود.
بیا و یک لحظه با من باش ، تا برای یک عمر با هم بمانیم عزیزم.
بیا برای هم باشیم ، از هم بگوییم با عشق باشیم.
بیا بگو آنچه در آن دل مهربانت میگذرد، بگو که چقدر مرا دوست داری.
میخواهم تا ابد با عشق تو زندگی کنم ، حتی اگر در کنارم نباشی.
میخواهم به عشق تو لحظه های سرد تنهایی را بگذرانم ، حتی اگر مرا دوست نداشته باشی.
بعد از تو عاشق می مانم ولی تنها میشوم ، خوشبخت می مانم ولی نا امید میشوم.
خوشبختی من یعنی عاشق تو ماندن ، و با عشق تو نفس کشیدن.
خوشبختی من یعنی به یاد تو بودن ، و با خاطرات تو زندگی کردن.
بیا بدون هم نباشیم ، نه من بی تو و نه تو بی من.
بیا با هم باشیم ، از هم بگوییم با عشق باشیم.

 



نوشته شده در چهارشنبه 90 مهر 27ساعت ساعت 1:44 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده
فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده…
اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم
باور نمیکنم اینک بی توام
کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی
تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ، تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم…
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم
در حسرت چشمهایت هستم ،چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشد
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده
در حسرت گرمی دستهایت ، تا کی باید خیره شوم به عکسهایت ، هنوز هم عاشقم ، عاشق آن بهانه هایت…
کاش بودی و به بهانه هایت نیز راضی بودم ، کاش بودی و من دیگر از سردی  نگاهت شاکی نبودم
هر چه خواستم از تو بگذرم از همه چیز گذشتم جز تو ، هر چه خواستم فراموشت کنم همه را فراموش کردم جز تو ، هر چه خواستم به خودم بگویم هیچگاه ندیدم تو را ، چشمهایم را بستم و باز هم دیدم تو را ، هر چه خواستم دلم را آرام کنم ، آرام نشد دلم و بیشتر بهانه تو را گرفت ، هر چه خواستم بگویم بی خیال ، بی خیالت نشدم و به خیالت تا جایی که فکرش هم نمی کنی رفتم…
میخواستم با تنهایی کنار بیایم ، دلم با تنهایی کنار نیامد ، میخواستم دلم را راضی کنم ، یاد تو باز هم به سراغم آمد ، میخواستم از این دنیا دل بکنم ، دلم با من راه نیامد …
بگذار اعتراف کنم که دلم در چه حالیست ، بدجور از نبودنت شاکیست ، هر جا هستی برگرد که اصلا حالم خوب نیست….



نوشته شده در چهارشنبه 90 مهر 27ساعت ساعت 1:42 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

عشق یعنی وختنها از درون،
عشق یعنی سوختن تا ساختن ،
عشق یعنی عقل و دین را باختن ،
عشق یعنی دل تراشیدن ز گل ،
عشق یعنی گم شدن در باغ دل ،
عشق یعنی تو ملامت کن مرا،
عشق یعنی می ستایم من تو را ،
عشق یعنی در پی تو در به در ،
عشق یعنی یک بیابان درد سر،
عشق یعنی با تو آغاز سفر ،
عشق یعنی قلبی آماج خطر،
عشق یعنی تو بران از خود مرا ،
عشق یعنی باز می خوانم تو را ،
عشق یعنی بگذری از آبرو ،
عشق یعنی کلبه های آرزو،
عشق یعنی با تو گشتن هم کلام ،
عشق یعنی شاخه ای گل در سبد ،
عشق یعنی دل سپردن تا ابد ،
عشق یعنی سروهای سر بلند ،
عشق یعنی خارها هم گل کنند،
عشق یعنی تو بسوزانی مرا ،
عشق یعنی سایه بانم من تو را ،
عشق یعنی بشکنی قلب مرا ،
عشق یعنی می پرستم من تو را،
عشق یعنی آن نخستین حرفها ،
عشق یعنی در میان برفها ،
عشق یعنی یاد آن روز نخست ،
عشق یعنی هر چه در آن یاد توست ،
عشق یعنی تک درختی در کویر ،
عشق یعنی عاشقانی سر به زیر،
عشق یعنی بگذری از هفت خان ،
عشق یعنی آرش و تیر و کمان …
عشق یعنی بی پروا شدن    سعی از قطره تا دریا شدن

 



نوشته شده در چهارشنبه 90 مهر 27ساعت ساعت 1:39 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

میخواهم برای تو بنویسم ، از تو بنویسم تا بشکنم لحظه های انتظار را
میخواهم از عشق بنویسم ، از عشقی که با تو قلبم را به خود وابسته کرده است.
از تو مینویسم ای همنفسم ، نمی نویسم که مثل یک خاطره بماند ، مینویسم که جاودانه بماند حرفهای عاشقانه ام.
هر چه بین ماست خاطره نیست ، یک حرف دل عاشقانه است ، عزیزم بخوان آنچه که برای تو نوشته ام ، درک کن آنچه که در قلبم میگذرد و حس کن که چقدر برایم عزیزی ای نازنینم.
میخواهم برای تو بنویسم ، تا شبهای تنهایی بخوانی حرفهای مرا ، تا دیگر احساس تنهایی نکنی ، با ماه درد دل نکنی و شبها را تا سحر بیدار نمانی ، به یاد من باشی اما دلتنگم نشوی.
من همیشه در کنار توام ، حس کن مرا درون قلبت ، ببین که چه عاشقانه نگاهت میکنم .
میخواهم از تو بنویسم ، از تو که خودت سرشار از کلمات عاشقانه ای.
هرگاه که سخن میگویی ، زبانم بند می آید ، نمیدانم که در مقابل این همه احساسات قشنگت چه پاسخی بدهم ، تنها سکوت میکنم تا با شنیدن حرفهای قشنگت آرام شوم.
پس نگو چرا ساکتم ، من در حال شنیدنم ، دوست دارم حرف بزنی برایم ، و بگویی از رویاهای شیرین ، بگویی از خودت ، از آن قلب مهربانت .
میخواهم از تو بنویسم ، از تو که خودت یک شاعر پرآوازه ای.

 



نوشته شده در چهارشنبه 90 مهر 27ساعت ساعت 1:38 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

رفتی ؟ بی خداحافظی؟ فکر دلم نبودی که بی تو عذاب میکشد؟
فکر من نبودی که بی تو زندگی برایم جهنم می شود؟
مگر یادت نیست حرفهای روز آشنایی مان را؟
مگر قول ندادی همیشه با من بمانی و مرا تنها نگذاری؟
تو که اینک مرا تنها گذاشتی ، تو که بر روی قلبم پا گذاشتی
چه زود فراموشم کردی ، مرا آواره کوچه پس کوچه های شهر بی محبتی ها کردی
مگر نمیدانستی بعد از تو دلم را به کسی نمیدهم؟
مگر نگفته بودم عاشق شدن یک بار هست و دیگر عاشق کسی نمیشوم؟
مگر نگفته بودم اگر عاشقی هیچگاه مرا تنها نمیگذاری
پس تو عاشقم نبودی ، همه حرفهایت دروغ بود ، عشقی در دلت نبود ، سهم من از با تو بودن همین بود!
باورم نمیشود رفته ای و بار سفر را بسته ای
دلم به تو خوش بود ، چه آرزوهایی با تو داشتم ، نمیدانی که شبها یک لحظه هم خواب نداشتم
رفتی و من چشمهایم خیس شد روزهای زندگی ام نفسگیر شد
رفتی ؟ بدون یک کلام حرف گفتنی!
کاش میگفتی که دیگر مرا نمیخواهی و بعد میرفتی ، کاش میگفتی از من متنفری و بعد مرا تنها میگذاشتی ، کاش میگفتی عاشقم نیستی و جایی در قلبم نداری و بعد میرفتی ! چرا بی خبر رفتی؟



نوشته شده در سه شنبه 90 مهر 26ساعت ساعت 11:3 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر
طبقه بندی: مذهبی

همچنان لحظه های سرد تنهایی میگذرد اما هنوز باور ندارم که تنهایم.
همچنان عمر میگذرد ولی هنوز باور ندارم که در این دو روز دنیا دو روز آن پر از غم است .
همچنان زندگی ساز خودش را میزند ولی سرنوشت با آن ساز نمی رقصد.
همچنان در حسرت بهار نشسته ام ، اما نمیدانم که خزانی زیباتر از بهار را پشت سر گذاشته ام .
این دل لحظه به لحظه بهانه هایش را بیشتر میکند اما نمیداند حتی این بهانه ها نیز دیگر به یاری او نمی آید .
همچنان هوای چشمهایم گریان است ، روزها بارانیست و شبها طوفانیست.
همچنان این لحظه های نفسگیر زندگی را میگذرانم اما هنوز باور ندارم که دیگر هیچ امیدی در قلبم نیست.
امید من دیروز بود که گذشت ، امید من فرداست که از فردا نیز نا امیدم.
دیروز هر چه بود گذشت ، اما هر چه پیش خواهد آمد دیگر نخواهد گذشت و در دلم باقی خواهد ماند.
همچنان از نگاه گل پژمرده در گلدان خشک میفهمم که پرپرم.
همچنان از آواز بی صدای پرنده در قفس میفهمم که من نیز در قفسی به بزرگی دنیا اسیرم!
همچنان از سکوت سرد شبانه میفهمم که آسمان بی مهتاب است و امشب نیز شب دلگیریست !
کسی نیست که به داد این دل برسد ، هر کسی به داد دل خودش میرسد،به داد و فریاد این دل تنها نمیرسد.
همچنان باید درون خودم فریاد بزنم ، درون خودم اشک بریزم و ناله کنم .
ای خدا تو شاهد روزگار من باش ، و بیا این درد بی درمان مرا درمان کن.
دلم میخواهد شاد باشم ، اما شادی جای دیگری اسیر است.
دلم میخواهد امیدوار باشم ، اما امید من خواب است .
همچنان لحظه های سرد زندگی میگذرد اما هنوز باور ندارم که وجودم از سردی لحظه ها یخ زده است.

 



نوشته شده در سه شنبه 90 مهر 26ساعت ساعت 11:1 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

تو نمیدانی آنچه که مینویسم حقیقتی بیش نیست ، شاید یک حقیقت تلخ و غم انگیز باشد ، اما مینویسم تا حس کنی درد عشق را .
تو نمیدانی ، اما میخوانی ، و میدانی که تنها یک درد دل است .
عاشقانه هایم را بر روی کاغذی مینویسی و بر روی دیوار اتاقت میچسبانی، یا در دفتر خاطراتت خط به خط مینویسی تا به یادگار بماند ، گاهی با خط خوش مینویسی و آن را قاب میکنی ، گاهی که دلتنگی و دلت گرفته است میخوانی و اشک میریزی ، و گهگاهی نیز برای آنکه دوستش داری میخوانی و آن را تقدیم به او میکنی.
اما تو نمیدانی که آنچه مینویسم در وصف یک عشق خیالیست ، که او هست اما نیست.
تو نمیدانی که متنهایم را با چشمهای خیس مینویسم ، نمیدانی آن غم همیشگی که در جملات عاشقانه ام همیشه هست غم عشق است ، غمی که همیشه حتی در شیرین ترین لحظات نیز میتوان آن را حس کرد!
تو نمیدانی ، فقط میخوانی.
نه شاعرم ، نه نویسنده ، شاید یک دلشکسته باشم ، و شاید هم از زندگی خسته.
هر چه هستم به عشق تو مینویسم ، به عشق تو ، به عشق او و به عشق همه.
تو نمیدانی ، از دلم خبر نداری ، نه عاشقم ، نه دلشکسته ، نه تنها هستم و نه خسته.
دوست دارم از عشق نوشتن را ، دوست دارم با تنهایی زیستن را …

 



نوشته شده در سه شنبه 90 مهر 26ساعت ساعت 11:0 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

  • دلم گرفته بود ، آن لحظه دلم هوای آغوشش کرده بود
    تنها اشک بود که میریخت از گونه هایم ، در آن لحظه تنها او را میخواستم در کنارم
    محکم مرا در آغوش خودش گرفت ، اشکهایم را از گونه هایم پاک کرد و در گوشم گفت : دیوانه من که اینک در کنارتم
    میگفت تا آخرش باتوام ، عزیزم آرام باش ، من در کنارتم
    این را گفت و کمی آرام شدم ، اشک از چشمانم میریخت ، دلم خالی شد و همین شد که من خوشحال شدم
    مدتی گذشت دلم گرفته بود و او در کنارم نبود ، دلم گرفته بود او دلش با من نبود
    دیگر او نبود تا اشکهایم را پاک کند ، با حضورش مرا آرام کند
    در این لحظه تنها و دلگیر ، او نیز مرا تنها گذاشته بود
    حالا وقتش نبود که نباشی ، حالا وقتش نبود که مرا در حسرت بودنت بگذاری
    اینک در این لحظه ی تلخ و دلگیر تنها وجودت مرا آرام میکند، آن حرفها ، همان حرفها را یادت هست؟ آنها مرا آرام میکند
    تو اینک کجایی که حال مرا عوض کنی ، کجایی که مرا ناز کنی…
    مگر نگفته بودی همیشه با منی ، مگر نگفته بودی نمیگذاری دیگر حالم اینگونه شود ، نمیگذاری حالم خراب شود
    معنی دلتنگی را میفهمی؟ تو اصلا میفهمی دلم چقدر برایت تنگ شده ؟ میفهمی چقدر دوستت دارم؟ میفهمی بدون تو این زندگی را نمیخواهم؟ میفهمی که اینک در این لحظه تنها به تو نیاز دارم؟ پس کجای ای عشق بی وفای من؟
    کجایی که آرامم کنی ، کجایی که مثل آن روز مرا محکم در آغوش بگیری و با من درد دل کنی
    دلم برای حرفهایت ، امیدهایت یک ذره شده ، آیا هنوز بر سر آن حرفهایت هستی ؟ یا اینکه من تو را گم کردم و دیگر پیدایت نمیکنم؟
    به چه کسی بگویم دلم گرفته ؟ به چه کسی بگویم تنها یک نفر است که میتواند آرامم کند ، به چه کسی بگویم دردهای این دل خسته ، به چه کسی  بگویم عاشقم ، ولی تنها ، تنها ، تنهای تنها….
    عاشق باشی و تنها باشی ، این رسمش نیست اگر بخواهی در این لحظه به یاد من نباشی ….
    بیا مرا با آن دلخوشی های پوچت آرام کن ، به همین هم قانعم! بیا و مرا آرام کن حتی اگر از ته دلت مرا نخواهی ، حتی اگر دوستم نداشته باشی….


نوشته شده در سه شنبه 90 مهر 26ساعت ساعت 10:59 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

azarpix.com tolu ghorub64967%20%2810%29 تصاویر چشم نواز و زیبا از طلوع و غروب آفتاب

azarpix.com tolu ghorub64967%20%2811%29 تصاویر چشم نواز و زیبا از طلوع و غروب آفتاب

azarpix.com tolu ghorub64967%20%2812%29 تصاویر چشم نواز و زیبا از طلوع و غروب آفتاب

azarpix.com tolu ghorub64967%20%2813%29 تصاویر چشم نواز و زیبا از طلوع و غروب آفتاب

 

 

azarpix.com tolu ghorub64967%20%2816%29 تصاویر چشم نواز و زیبا از طلوع و غروب آفتاب

azarpix.com tolu ghorub64967%20%2817%29 تصاویر چشم نواز و زیبا از طلوع و غروب آفتاب

azarpix.com tolu ghorub64967%20%2818%29 تصاویر چشم نواز و زیبا از طلوع و غروب آفتاب azarpix.com tolu ghorub64967%20%2823%29 تصاویر چشم نواز و زیبا از طلوع و غروب آفتاب

azarpix.com tolu ghorub64967%20%2824%29 تصاویر چشم نواز و زیبا از طلوع و غروب آفتاب

 

 

azarpix.com tolu ghorub64967%20%2827%29 تصاویر چشم نواز و زیبا از طلوع و غروب آفتاب

 

azarpix.com tolu ghorub64967%20%2829%29 تصاویر چشم نواز و زیبا از طلوع و غروب آفتاب

azarpix.com tolu ghorub64967%20%283%29 تصاویر چشم نواز و زیبا از طلوع و غروب آفتاب

azarpix.com tolu ghorub64967%20%2830%29 تصاویر چشم نواز و زیبا از طلوع و غروب آفتاب

azarpix.com tolu ghorub64967%20%2831%29 تصاویر چشم نواز و زیبا از طلوع و غروب آفتاب

azarpix.com tolu ghorub64967%20%2832%29 تصاویر چشم نواز و زیبا از طلوع و غروب آفتاب

azarpix.com tolu ghorub64967%20%2833%29 تصاویر چشم نواز و زیبا از طلوع و غروب آفتاب

azarpix.com tolu ghorub64967%20%2834%29 تصاویر چشم نواز و زیبا از طلوع و غروب آفتاب

azarpix.com tolu ghorub64967%20%2835%29 تصاویر چشم نواز و زیبا از طلوع و غروب آفتاب

azarpix.com tolu ghorub64967%20%2836%29 تصاویر چشم نواز و زیبا از طلوع و غروب آفتاب

azarpix.com tolu ghorub64967%20%2837%29 تصاویر چشم نواز و زیبا از طلوع و غروب آفتاب

 

azarpix.com tolu ghorub64967%20%2839%29 تصاویر چشم نواز و زیبا از طلوع و غروب آفتاب

 

 

azarpix.com tolu ghorub64967%20%2841%29 تصاویر چشم نواز و زیبا از طلوع و غروب آفتاب

 

 

 

azarpix.com tolu ghorub64967%20%2845%29 تصاویر چشم نواز و زیبا از طلوع و غروب آفتاب

azarpix.com tolu ghorub64967%20%2846%29 تصاویر چشم نواز و زیبا از طلوع و غروب آفتاب

azarpix.com tolu ghorub64967%20%2847%29 تصاویر چشم نواز و زیبا از طلوع و غروب آفتاب

 

 

 

 

 

azarpix.com tolu ghorub64967%20%2852%29 تصاویر چشم نواز و زیبا از طلوع و غروب آفتاب

azarpix.com tolu ghorub64967%20%2853%29 تصاویر چشم نواز و زیبا از طلوع و غروب آفتاب

azarpix.com tolu ghorub64967%20%286%29 تصاویر چشم نواز و زیبا از طلوع و غروب آفتاب

azarpix.com tolu ghorub64967%20%287%29 تصاویر چشم نواز و زیبا از طلوع و غروب آفتاب

 

 



نوشته شده در سه شنبه 90 مهر 26ساعت ساعت 4:34 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin