حسین سالار قلبها

به گزارش خبرگزاری فارس از قم، آیتالله سید هاشم حسینی بوشهری پیش از ظهر امروز در دیدار با رئیس هیئت امنای موسسه تفحص سیره شهدا اظهار داشت: لطفی که خداوند به موسسه تفحص سیره شهدا داشته، سبب شده تا فعالان این موسسه در شرایطی قرار گیرند که با جرقههای کوچک شعلههای بزرگ به پا کنند و این مطمئنا به خاطر عنایت و توجه شهدا است.
وی ادامه داد: گاهی کسی در جایی مطلبی را بیان میکند که در ظاهر ساده به نظر میرسد، اما مانند یک جرقه میتواند اتفاقات بزرگی را رقم بزند.
امام جمعه قم افزود: شهدا به فرموده قرآن کریم زنده هستند و این زنده بودن را در حیات ما با توجهاتی که به ما دارند، ثابت میکنند.
وی ابراز داشت: ما در ظاهر زنده هستیم اما شهدا دو مرحله حیات دارند که یکی از زمان ولادتشان آغاز شده و دیگری از لحظه شهادتشان شروع میشود.
حسینی بوشهری خاطرنشان کرد: اگر بخواهیم این انقلاب را حفظ کنیم و جوانانمان را از انحرافات باز داریم، مطمئنا بهترین و آسیبناپذیرترین پیوند، پیوندی است که یک جوان با شهدا پیدا میکند.
وی گفت: یکی از برکات پیوند جوانان با شهدا، محافظت آنان از عرفانهای کاذب در نتیجه آشنایی با جوانان عارفی است که آن حماسه و شور را در جنگ تحمیلی آفریدند.
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم عنوان کرد: گزارشاتی از تغییراتی که در جوانان پس از سفر به سرزمینهای نور و آشنایی نزدیک با راه و روش شهدا اتفاق میافتد، به ما میرسد که نشان دهنده ظرفیت تاثیرگذاری این فرهنگ در نسل جوان امروز است.
وی ادامه داد: وظیفه حوزههای علمیه احیای دین و مکتب است و یکی از سالمترین و بهترین راههای آن همین استفاده از سیره شهدا است.
حسینی بوشهری با اشاره به ضرورت توجه به شهدای صدر اسلام در کنار شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی، افزود: پرداختن به شهدای کربلا یا دیگر شهدای صدر اسلام در کنار بیان نکاتی از سیره و تفکر شهدای انقلاب اسلامی میتواند ذهن و دل جوان را بهتر با این مکتب پر محتوا آشنا کند.
وی ادامه داد: قرآن بهترین تعبیرات را در آیات خود برای شهدا بهکار برده است و پیامبر(ص) نیز از شهادت به عنوان بهترین نیکی که ممکن است در حیات نصیب انسان شود، یاد میکند.
عضو مجلس خبرگان رهبری تصریح کرد: سخنان ائمه(ع) درباره شهدا مسیر را برای ما کاملا مشخص و روشن کرده است چراکه در روایات بهترین عناوین و اجرها برای شهید ذکر شده است.
وی با اشاره به اینکه به کار در زمینه شهدا از بن دندان معتقدم، ابراز داشت: کار در این زمینه بسیار مقدس است اما باید با استحکام صورت گیرد تا به ضعفهایی که کارهای احساسی ممکن است به آن مبتلا شوند، دچار نشویم.
حسینی بوشهری تاکید کرد: برای ایجاد رشته تخصصی تبلیغ سیره شهدا ابتدا باید طرح اولیه آن را تهیه کرده و بعد از طریق مجرای قانونی خود که شورای گسترش حوزه علمیه است، پیگیری شود.
وی بیان داشت: در نهایت که طرح به تصویب شورای گسترش حوزه علمیه رسید، به شورایعالی حوزه گزارش داده میشود تا کار نهایی شود.
امام جمعه قم خاطرنشان کرد: پیشنهاد من این است که ابتدا دو واحد درسی در زمینه روایت سیره شهدا در حوزه علمیه راهاندازی شود، سپس گرایش این رشته در دروس تخصصی ایجاد شده و پس از رفع نواقص برای راهاندازی رشته تخصصی اقدام شود.
وی اظهار داشت: در راهاندازی رشته جدید برای حوزه علمیه سرفصلها بسیار مهم هستند که باید آماده شده و به صورت قوی طرحریزی شوند.
حسینی بوشهری در پایان با بیان اینکه این شهدا هستند که بقای نظام را بیمه کردهاند، گفت: با شهدا میتوان ضمن صیانت از نظام اسلامی، دین اسلام را هم به بهترین شکل در میان جوانان تبلیغ کرد.
قطعه ای از بهشت
اروندکنار ، یادمان شهدای والفجر8
بابا به این خانه، بنگر غریبانه
خاک زمین گشته محفلم، مثل این دلم
جای دخترت ویرانه ویرانه
موی یتیمانت، جانــــــت، بازآ و کن شانه
بر شمع نورانی سرت، خون حنجرت
جان من شده، پروانه پروانه
یک شب بیا منزل من، روشن نما محفل من
دستی بکش بر دل من
آتش گرفت مویم، بین چشم کم سویم
از دردل پهلویم، رویم، هر دم زنم ناله
اما زدستان ساربان، طعن شامیان
جان نمی برد، دردانه دردانه
ای وای بر اسیری، کز یاد رفته باشد
دنبال او شب تار صیاد رفته باشد
یک زخم بر دوگونه، یک چشم نیم بسته
از زجر یادگاری، یک دنده ی شکسته
شهادت آرزویی است که خیلی ها به آن دست پیدا کرده اند ، خیلی ها قبل از ما با شهادت رفتند و جان عاریت را قطعه قطعه ، به آستان حق تعالی تقدیم کردند .
حالا که دروازه ی شهادت بسته شده ، باید دنبال راهی بود برای عبور از معبر تنگ شهادت و این راه را همچون همه ی راه های زندگی مان ، ائمه علیهم السلام نشان داده اند .
حضرت علی علیه السّلام فرمودند:
هر که در تلاش برای خودسازی، در جهت طاعتِ خداوند و دوری از نافرمانیِ او باشد، نزد خداوند سبحان در جایگاه نیکان و شهیدان است./ غررالحکم و دُرر الکلم/1
حضرت علی علیه السّلام فرمودند:
هر یک از شما بر بسترش از دنیا برود، در حالی که معرفت به حق پروردگارش و پیامبرش و اهل بیتِ او داشته باشد، چنین کسی شهید است و عهده دار اجر او، خداوند است./ نهج البلاغه
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند:
هر کس هنگام فسادِ امّت من، از سنّتِ من پیروی کند، اجر شهید خواهد داشت./ حلیه الأولیاء/8
مردی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: من همسری دارم که وقتی به خانه وارد می شوم، به استقبالم می آید و وقتی بیرون می روم، مشایعتم می کند. وآن گاه که مرا غمگین می بیند، به من می گوید: چه چیز تو را غمگین می کند؟ اگر برای رزق و روزی ناراحتی، بدان کسی غیر از تو عهده دار فراهم کردن آن است؛ و اگر نگران امر آخرتت هستی، نگرانی ات افزون باد.
پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: همانا خداوند عاملانی دارد، و این زن از آنان است؛ او را نیمی از اجر شهید است. / الفقیه/3
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند:
هر مومنی که به بلایی گرفتار شود و بر آن صبر کند، هم چون اجر هزار شهید خواهد داشت./ الکافی/2-جامع الاخبار- مشکوه الانوار/
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند:
ای سلمان! بر تو باد خواندن قرآن؛ پس همانا خواندن آن کفاره ی گناهان است و پوششی در مقابل آتش و امان از عذاب؛ و هر که آن را بخواند، به هر آیه ای ثوای صد شهید برایش نوشته می شود./ جامع الاخبار
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند:
هر که در هر حال تلاش داشته باشد در نماز جماعت شرکت کند، به همراه اولین گروه از سابقان، هم چون برق تابان از صراط می گذرد، در حالی که صورتش از ماه شب چهاردهم درخشان تر است و به ازای هر روز و شبی که محافظت بر این امر داشته است، ثواب شهیدی خواهد داشت. / سنن الترمذی/4
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند:
و هر که خشم خود را فرو خورد، در حالی که می توانسته آن را اعمال کند، و در برابر آن مسئله بُردبار باشد، خداوند به او اجر شهید عطا می کند. / امالی الصدوق- الفقیه/4
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند:
هر که هنگام پیدا شدن اختلاف در میان امت من، از سنّت من پیروی کند، اجر صد شهید خواهد داشت. / المحاسن/5
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند:
همانا خداوند متعال غیرت را بر زنان و جهاد را بر مردان واجب کرد.
پس هر کدام از آن دو گروه از روی ایمان و قربت الی الله صبر پیشه کند، پاداشی هم چون اجر شهید خواهد داشت. / المعجم الکبیر/10
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند:
هر که سوره های توحید و قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس را سه بار قبل از خوابش بخواند، هم چون کسی است که همه ی قرآن را خوانده است، و به هر آیه ای از قرآن ثواب پیامبری از پیامران خواهد داشت، و هم چون روزی که از مادرش متولّد شد، از گناهانش بیرون می آید؛ و اگر در همان روز یا همان شب بمیرد، به شهادت مرده است. / هامش مصباح الکفعمی/46
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند:
هر که صادقانه و از صمیم قلب از خداوند درخواست کشته شدن در راهش را بکند، خداوند به او اجر شهید عطا می کند.
«دردهای شما در فراق ما، دل ما را بیشتر آتش می زند. درست است که ما به هر چه می کنید آگاهیم؛ اما این بلای بزرگی بود که ای کاش نصیب ما نمی شد. وقتی شما از این و آن طعنه می خورید و لاجرم به گوشه اتاق پناه می برید و با عکس های ما سخن می گویید و اشک می ریزید، به خدا قسم این جا کربلا می شود و برای هر یک از غم های دلتان این جا همه شهیدان زار می زنند».
جانباز شهید سید مجتبی علمدار در تاریخ 11 بهمن ماه 1345 هنگام اذان صبح در یک خانواده متدین و مذهبی در شهرستان ساری به دنیا آمد.
به گزارش پایگاه خبری قربانیان سلاح های شیمیایی به نقل از«تابناک»، سیّد، فرمانده گروهان سلمان از گردان مسلم بود. او در تاریخ 17 تیر ماه 1366 ملبس به لباس مقدس سپاه اسلام شد و پس از عملیات کربلای 5 ضمن حضور در بیشتر عملیات ها چند بار مجروح شد و پس از پایان جنگ نیز، در واحد طرح و عملیات لشکر 25 کربلای ساری مشغول به خدمت شد.
سید مجتبی که مداح اهل بیت (ع) هم بود در تاریخ 11 بهمن 1375 ـ سالروز تولدش ـ در اثر جراحات شیمیایی به سوی معبود خود شتافت.
سید مجتبی در یکی از دست نوشته هایش آورده است:
«ما اگر عاشق جبهه بودیم، به خاطر صفای بچه هایی بود که لذت های مادی را فراموش کردند و اکنون ما نیز چون شماییم. وقتی در خون خویش غلتیدیم و چشم از دنیا بستیم، فکر می کردیم که دیگر همه چیز تمام شد اما این گونه نشد. دردهای شما در فراق ما، دل ما را بیشتر آتش می زند. درست است که ما به هر چه می کنید، آگاهیم؛ اما این بلای بزرگی بود که ای کاش نصیب ما نمی شد. وقتی شما از این و آن طعنه می خورید و لاجرم به گوشه اتاق پناه می برید و با عکس های ما سخن می گویید و اشک می ریزید، به خدا قسم این جا کربلا می شود و برای هر یک از غم های دلتان این جا تمام شهیدان زار می زنند».
مزار شهید بزرگوار سید مجتبی علمدار
شهید سید مجتبی علمدار برای نزدیکی به خدا با خود عهدهایی بسته بود. در این روزها و شب های مبارک ماه رحمت و برکت ـ رجب ـ که بهانه های خوبی داریم تا به خدا نزدیکتر شویم، نگاهی داریم به آن عهدها که باید آنها را قوانین شهید علمدار بنامیم و چه خوب است که الگوی راهمان باشند:
قانون نخست
خداوندا! اعتراف می کنم به این که قرآن را نشناختم و به آن عمل نکردم. حداقل روزی ده آیه قرآن را باید بخوانم، اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیل نتوانستم این دده آیه را بخوانم روز بعد باید حتما یک جزء کامل بخوانم.
قانون دوم
پروردگارا اعتراف می کنم از این که نمازم را به معنا نخواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم. حداقل روزی دو رکعت نماز قضا باید بخوانم. اگر به هر دلیل نتوانستم این دو رکعت نماز را بخوانم، روز بعد باید نماز قضای یک 24 ساعت را بخوانم.
قانون سوم
خدایا! اعتراف می کنم از این که مرگ را فراموش و تعهد کردم مواظب اعمالم باشم ولی نشد. حداقل هر شب قبل از خواب باید دو رکعت نماز تقرب بخوانم. اگر به هر دلیل نتوانستم روز بعد باید بیست ریال صدقه و هشت رکعت نماز قضا به جا بیاورم.
قانون چهارم
خدایا! اعتراف می کنم از این که شب با یاد تو نخوابیدم و بهر نماز شب هم بیدار نشدم حداقل در هر هفته باید دو شب نماز شب بخوانم و بهتر است شب پنجشنبه و جمعه باشد. اگر به هر دلیل نتوانستم شبی را به جا بیاورم، باید به جای هر شب پنجاه ریال صدقه و یازده رکعت نماز به جا بیاورم.
قانون پنجم
خدایا! اعتراف می کنم به اینکه (خدا می بیند) را در همه کارهایم دخالت ندادم و برای عزیز کردن خود کار کردم.حداقل در هر هفته باید دو صبح زیارت عاشورا و صبح های جمعه سوره الرحمن را بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم زیارت عاشورا را بخوانم، باید هفته بعد 4 صبح زیارت عاشورا و یک جز قران بخوانم و اگر صبح جمعه ای نتوانستم سوره الرحمن بخوانم، باید قضای آن را در اولین فرصت به اضافه دو حزب قران بخوانم.
قانون ششم
حداقل باید در آخرین رکوع و در کلیه سجده های نمازهای واجب صلوات بفرستم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را انجام دهم باید به ازای هر صلوات ده ریال صدقه بدهم و صد صلوات بفرستم.
قانون هفتم
حداقل باید در هر بیست و چهار ساعت هفتاد بار استغفار کنم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را انجام دهم در بیست و چهار ساعت بعدی باید سیصد بار استغفار کنم و باز هم سیصد به ششصد تبدیل می شود.
قانون هشتم
هر کجا که نماز را تمام می خوانم، باید دو روز روزه بگیرم. بهتر است که دوشنبه و پنجشنبه باشد. اگر به هر دلیل نتوانستم این عمل را انجام دهم، در هفته بعد باید به جای دو روز، سه روز و به ازای هر روز، صد ریال صدقه بپردازم.
قانون نهم
در هر روز باید پنج مسأله از احکام حضرت امام (ره) را بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را انجام دهم روز بعد باید پانزده مسأله را بخوانم.
قانون دهم
در هر بیست و چهار ساعت، باید پنج بار تسبیحات حضرت زهرا (س) برای نمازهای یومیه و دو بار هم برای نماز قضا بگویم. اگر به هر دلیل نتوانستم این فریضه الهی را انجام دهم، باید به ازای هر یک بار، سه بار این عمل را تکرار کنم.
امام صادق علیه السلام می فرمود: «وقتی خدیجه علیهاالسلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به همسری برگزید، زنان مکّه به دلیل دشمنی با آن حضرت، از او دور شدند، آنان نه تنها به خدیجه علیهاالسلام سلام نمی کردند؛ حتّی از رفت و آمد زنان دیگر هم جلوگیری می نمودند. به این ترتیب وحشتی عجیب بر وجود خدیجه مستولی شد؛ البته او بیشتر از این می ترسید که به پیامبر صلی الله علیه و آله آسیبی برسانند.
وقتی خدیجه به فاطمه حامله شد، فاطمه در شکم مادر با او سخن می گفت و مونس مادر بود و او را به صبر توصیه می فرمود امّا خدیجه این حالت را از پیامبر مخفی می داشت تا آن که روزی حضرت داخل شد و شنید که خدیجه با کسی سخن می گوید. حضرت به اطراف نگریست؛ امّا کسی را ندید، پرسید:, ای خدیجه! با چه کسی سخن می گویی؟، خدیجه در پاسخ به کودکی که در شکم داشت، اشاره کرد و پاسخ داد:, فرزندی که در شکم دارم، با من سخن می گوید و مونس من است.، حضرت فرمود:,در همین لحظه جبرییل به من خبر داد که این فرزند دختر است. او و نسل او طاهر، بابرکت و خجسته است و خداوند نسل مرا از او به وجود خواهد آورد. از نسل او امامان دین متولّد می شوندو حق تعالی بعد از قطع وحی، آن ها را جانشین خود در زمین قرار می دهد.،
خدیجه علیهاالسلام همواره در چنین حالتی بود تا آن که موعد ولادت فرا رسید و درد زایمان را احساس کرد. شخصی را نزد زنان قریش و فرزندان هاشم فرستاد که به سوی او بشتابند؛ امّا همان فرستاده بازگشت و چنین جواب آورد که:, تو به حرف ما گوش ندادی و به همسری یتیم عبدالله درآمدی؛ مردی که فقیر است و دارایی ندارد. حالا ما نیز به سخن تو گوش نمی دهیم و به خانه ات نمی آییم.، شنیدن این پیغام، خدیجه را به شدت اندوهگین کرد؛ امّا در همان لحظات غم و اندوه به یک باره چهار زن گندمگون بلند بالا را دید که پیش رویش ایستاده اند. خدیجه از مشاهده ی آنان ترسید؛ امّا یکی از آن بانوان گفت:, ای خدیجه! نترس ما فرستاده ی پروردگار و پشتیبان تو هستیم. من ساره همسر ابراهیم خلیل، دومی آسیه دختر مزاحم، رفیق تو و همسر شوهرت در بهشت، سومی مریم دختر عمران و چهارمی کلثوم خواهر موسی بن عمران هستیم. خداوند ما را فرستاد تا در وقت ولادت، نزد تو باشم و تو را کمک کنیم.، بعد از این گفت وگو بانوان اطراف حضرت خدیجه را گرفتند و فاطمه پاک و پاکیزه به دنیا آمد.
هنگامی که فاطمه متولّد شد، نوری از او ساطع شد چنان که خانه های مکّه را روشن کرد و در مشرق و مغرب جایی نماند که از آن نور، روشن نشود. ده نفر از حورالعین به آن خانه وارد شدند، هر یک دو ظرف پر از آب کوثر به دست داشتند. بانویی که پیش روی خدیجه بود، فاطمه را برداشت و با آب کوثر غسل داد. او لباس سفیدی را که از شیر سفیدتر و از مشک و عنبر خوشبوتر بود، بیرون آورد، فاطمه را در یک پارچه پیچید و پارچه دیگر را مقنعه ی او کرد. آن گاه با او سخن گفت. فاطمه فرمود:
, اشهد ان لا اله الا الله و انَّ ابی رسول الله سید الانبیاء و ان بَعْلی سید الاوصیاء ووُلدی سادَةُ الأسباط؛ گواهی می دهم به یگانگی خدا و این که پدرم رسول الله، بهترین پیامبران و همسرم بهترین جانشین پیامبران و فرزندانم بهترین فرزندزاده های پیغمبران هستند.، آن گاه به یکایک آن بانوان سلام کرد و هر یک را به اسم صدا زد. آن زنان نیز شادی کردند و حوری های بهشتی خندان شدند و به یکدیگر بشارت دادند. اهل آسمان ها نیز ولادت سیده ی زنان عالمیان را به یکدیگر بشارت دادند. در آن لحظه، نور روشنی در آسمان پیدا شد که تا آن روز چنان نوری دیده نشده بود. این بار بانوان رو به خدیجه کردند و گفتند:, این دختر را بگیر که پاک کننده، پاک شده (طاهر و مطهر) و با برکت است. خداوند به او و نسل او برکت داده است.،
خدیجه آغوش گشود و چون کودک دلبندش در دامن او جای گرفت، خوشحالی از سیمایش نمودار شد و سینه اش را در دهان فرزندش جای داد. و این چنین بود که فاطمه علیهاالسلام دختر رسالت در سال پنجم بعثت، بیستم جمادی الثانی به دنیا آمد.
پاکیزه نسب (پیوند آسمانی)
فاطمه علیهاالسلام در خانه ی پدری متولّد شد که خود بهترین مربی و راهنمای بشریّت و از حیث کمالات شخصیتی اشرف انسان ها بود؛ اما مادرش خدیجه بانویی پاکدامن و دختر خُویلد بود. خدیجه علیهاالسلام از دوران طفولیّت تجربیات گرانسنگی اندوخته بود، او با ترتیب دادن کاروان های تجارتی به کسب درآمد می پرداخت و با مدیریّت قوی و به دور از رباخواری که رسم زمانه بود به تجارت مضاربه ای روی آورده بود. برخی معتقدند قبل از روی آوردن به تجارت با عقیق بن خالد مخزومی و بعد از مرگ او با ابن هالة بن منذر اسدی ازدواج کرد و از وی صاحب فرزندی به نام هند شد.
نسبا و اعظمهم شرفا و اکثرهم مالاً.برمی دارد.
کمالات روحی و عقلی و حسن ظاهر وی سبب شد گروه زیادی از مردان همچون عقبة بن ابی معیط، صلت بن شهاب، ابوجهل و ابوسفیان اندیشه ی همسری اش را در سر بپرورانند؛ اما خدیجه همه ی این درخواست ها را رد کرد. او در بخشی از گفت وگوی خود با «ورقة بن نوفل اسد بن عبدالعزی» پسر عمویش، نیافتن شخص مورد نظر را دلیل عدم تمایل به ازدواج می دانست. خدیجه بر آیین حنیف ابراهیم باقی بود و از همین رو اوقاتی از روز را با علمای مذهبی به گفت وگو می گذراند و از سخنان و معارف آنان بهره می برد. در این نشست ها گاه صحبت از ظهور پیامبری از قریش به میان می آمد که خدیجه را سخت به فکر فرو می برد.
روزی همراه گروهی از زنان با یکی از علمای یهود گفت وگو می کرد که رهگذری جوان و بلند قامت توجّهشان را جلب کرد. عالم یهودی از خدیجه خواست او را به مجلس خود دعوت کند و او نیز رهگذر را به منزل آورد. عالم یهودی از جوان خواست که کتف خود را نشان دهد. رهگذر گونه پیراهنش را کنار زد. او به دقّت نگریست. درخشش نور نبوّت را که در کتاب هایشان بشارت داده بودند. در کتف او دید و گفت:, این مُهر پیامبری است.، خدیجه بعد از سؤال از دلیل عالم یهودی و دریافت پاسخ، گفت:, اگر عموهایش این جا بودند، اجازه نمی دادند تو چنین کاری انجام دهی. زیرا به شدّت از وی مراقبت می کنند.، عالم یهودی سخنانش را پی گرفت و گفت:, این جوان با زنی از قریش که بزرگ قبیله ی خود است ازدواج می کند... .، خدیجه یک بار نیز در خواب دید خورشید بالای مکه چرخید و در خانه اش فرود آمد. او این خواب را با پسرعمویش «ورقة» که مسیحی بود در میان گذاشت. وی که با کتب آسمانی آشنایی داشت در پاسخ گفت:, با مردی بزرگ و صاحب شهرت جهانی ازدواج خواهی کرد.،
این شواهد خدیجه را به فکر انداخت و او نتیجه گرفت که باید با شیوه ای عاقلانه گمشده اتش را به سوی خود بکشاند. پس شخصی را نزد محمّد فرستاد و پیام داد که با مقداری از اموال او به تجارت بپردازد. خدیجه شرح موفّقیّت محمّد در تجارت را توسط غلام خود شنید و به این ترتیب جوانه ی مهر او را به دل نشاند. چنان که خود تقاضای ازدواج کرد و گفت:, ای پسر عمو! من به خاطر خویشاوندی، شرافت نسب تو در میان مردم، امانت، خوش اخلاقی و راستگویی ات به تو تمایل پیدا کرده ام.،
محمد صلی الله علیه و آله پیشنهاد خدیجه را پذیرفت و عمویش ابوطالب را از آنچه رخ داده بود، آگاه کرد. ابوطالب نزد «عمر بن اسد» عموی خدیجه رفت و تقاضای ازدواج کرد و به این ترتیب خورشید مکّه که بیست وپنج سال از عمرش می گذشت (15 سال قبل از بعثت) با خدیجه ازدواج کرد.
خدیجه بارها علاقه اش به محمّد امین را به اثبات رساند و البته در کنار این، تلخی هایی را نیز به جان خرید.
زنان آن روزگار عموما با مفاهیم چون خوش رفتاری، راستگویی و امانتداری بیگانه بودند، لذا فلسفه ازدواج خدیجه با یتیم عبدالله را نمی توانستند درک کنند. از این رو لب به طعنه می گشودند و خواسته و ناخواسته سرور زنان را در اندوه فرو می بردند تا جایی که روابط خود را با او قطع کردند. خدیجه علیهاالسلام در مقام تذکّر به زنان قریش، بزرگ بانوان را گردآورد و گفت: «از زنان عرب شنیده ام شوهران شما بر من خرده می گیرند که چرا با محمّد وصلت کرده ام؟ اینک از شما می پرسم آیا مانند محمّد در جمال، خوش رفتاری، ویژگی های پسندیده و فضل و شرف در اصل و نسب در مکّه و غیر آن سراغ دارید؟» و به این ترتیب ثبات خود را در مسیری که برگزیده بود به طور مستدل به آنان اطلاع داد.
شکوفه ی خدیجه
روایات فراوان و گوناگونی در باب چگونگی حمل، دوران حمل و ... از سوی معصومان علیهم السلام نقل شده است که همه حکایت از اهمیّت موضوع تولد کوثر رسول صلی الله علیه و آله دارند.
تنها به تعدادی از این روایات اشاره می کنیم.
پیامبر صلی الله علیه و آله در جمع یارانی چون حضرت علی علیه السلام عمار، حمزه و... نشسته بود که ناگهان فرشته وحی بر او نازل شد و پیام آورد که چهل شبانه روز از خدیجه دوری کن. پیامبر صلی الله علیه و آله به این دستور عمل کرد و به غار حرا رفت.
حضرت در این دوره ی چهل روزه، روزها را به روزه و شب ها را به نیایش گذراند. به خدیجه صلی الله علیه و آله نیز پیام فرستاد که «نیامدن من نه از روی بی مهری که به حکم وظیفه و تکلیف الهی است».
به تدریج آخرین شب میقات فرا رسید هنگام افطار غذایی بهشتی برایش نازل شد و حضرت با آن افطار کرد و دیگر بار برای عبادت برخاست.
امّا فرمان الهی چنین رسید که:
«به سمت خانه برو و با خدیجه باش» و این چنین بود که پیامبر صلی الله علیه و آله به سوی خانه آمد و نور فاطمه در دامان خدیجه جای گرفت.رسول خدا صلی الله علیه و آله خود در موقعیت های مختلف از نحوه ی شکل گیری نور فاطمه علیهاالسلام سخن می گفت و از تمام آن ها به یک حقیقت واحد؛ یعنی، آسمانی بودن فاطمه تأکید می نمود.نذر خدیجه
هنگامی که خدیجه علیهاالسلام فاطمه علیهاالسلام را باردار بود، مانند «حنّه» مادر مریم علیهاالسلام چنین نذر کرد:
«خدایا من از مادر مریم بهترم و محمّد صلی الله علیه و آله ، شوهرم، از عمران، شوهر مادر مریم، برتر است. این کودکی را که در رحم دارم، برای تو «مُحَرَّر» کردم.» به این معنا که: آزادش کردم پس از رشد تا آخر عمر در خدمت مسجد و دین بماند و از عبادت کنندگان مسجد شود. جبرییل از طرف خداوند بر پیامبر نازل شد و عرض کرد: «به خدیجه بگو. خداوند فرمود:, «لا اعتاقَ قَبْلَ المُلکِ. خَلّی بَینی و بین صَفِیّتی فَاِنّی اَمْلکُها و هی اُمُّ الائمةِ و عَتیقی من النارِ؛ آزاد کردن قبل از ملکیت روا نیست. این فرزندِ برگزیده ام را به من واگذار. او مملوکه ی من و مادر امامان است و من او را از آتش آزاد کرده ام.»، و البته این چنین مهر و علاقه ی مادری به واگذاری فرزندش جهت خدمت و بندگی خدا، خود گویای بعدی دیگر از فضایل بی کران خدیجه ی کبری است.
مونس مادر
همان گونه که شکل گیری وجود فاطمه علیهاالسلام شگفت انگیز است، دوران حمل او نیز قضایای عجیبی را در پی داشت که سخن گفتن او با مادر از جمله ی این شگفتی هاست. از جمله زمانی که کفّار از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خواستند ماه را دو نیم کند، خدیجه از چنین درخواست عجیبی هراسان شده بود و در دل احساس ناراحتی می کرد. او با خود گفت: «زهی تأسف برای کسانی که محمّد را تکذیب می کنند، با این که او از طرف پروردگارم فرستاده شده است.»
در این لحظات که خدیجه علیهاالسلام دلشوره عجیبی داشت به ناگاه فاطمه لب به سخن گشود ـ خدیجه با تمام وجود صدای او را شنید که ـ می گفت:
, ای مادر! نترس و محزون نباش خدا با پدر من است.،
نامگذاری
روایات فراوان حکایت از آن دارند که نام آسمانی «فاطمه» از سوی خداوند متعال برای دختر رسول الله علیهاالسلام انتخاب شد و حضرت محمّد صلی الله علیه و آله بر این اساس نام او را فاطمه نهاد تا همه بدانند او از بدی ها برکنار است، شیعیان راستین او در پناهش از آتش جهنّم محفوظ می ماند به سبب او، طمع دشمنان اسلام از وراثت پیامبر صلی الله علیه و آله قطع می شود و دانش همراه شیر به او ارزانی می گردد.خود چسباندم، جبرییل به من گفت:
, خداوند می فرماید این سیب را بخور.، وقتی سیب را پاره کردم، نوری از آن برخاست که من ترسیدم.
جبرییل پرسید:, چرا نمی خوری؟ بخور و نترس. این نور کسی است که نام او در آسمان منصوره است و در زمین فاطمه.، من از علّت آن پرسیدم، گفت:
, چون در زمین شیعیانش را از آتش جهنم و دشمنانش را از محبت خود قطع کرده و در آسمان دوستداران خود را یاری می کند. چنان که خدا می فرماید:, یومئذٍ یفرح المؤمنون، بنصرالله ینصره من یشاء.،
شد.
پیامبر صلی الله علیه و آله القاء شد.
او نام دخترش را فاطمه گذاشت. حضرت می فرماید: «وقتی حضرت «سیدة النساء» متولّد شد خداوند فرشته ای را فرستاد، او بر زبان پیامبر صلی الله علیه و آله جاری گردانید که آن حضرت را فاطمه بنامد. پس به فاطمه خطاب کرد که: تو را به علم بریدم از جهل و تو را بریدم از حائض شدن... .
نام ها و القاب فاطمه علیهاالسلام
نام ها و القاب فاطمه علیهاالسلام هر یک بیان کننده ی گوشه ای از شخصیت نورانی او هستند، از این روی می توان آشنایی با این نام ها را سرفصل و منبعی مختصر و مطمئن برای شناخت همه جانبه ی او دانست. در این بخش برخی از نام ها و القاب او را برمی شمریم.
سیدة (بانو)، انیسه حوراء (انسان بهشتی)، نوریه (موجودی از نور)، حانیه (دلسوز فرزندان)، عذراء (دوشیزه)، کریمه (بزرگوار)، رحیمه (با محبت)، شهیده (شهید شده ـ گواه)، عفیفه (پاکدامن)، قانعه (قانع ـ کم توقع)، رشیده (به حد رشد رسیده)، شریفه (شرافتمند)، حبیبه (دوست)، محرّمه (گرامی)، صابره (پایدار)، سلیمه (بی عیب)، مکرّمه (بزرگوار)، صفیّه (برگزیده)، عالمه (دانشمند)، علیمه (دانا)، معصومه (بی گناه)، مغصوبه (حقش غصب شده)، مظلومه، میمونه (با برکت)، منصوره (یاری شده)، محتشمه (با احترام)، جمیله، جلیله، معظّمه، حاملة البلوی بغیر شکوی (بلاکش بی شکایت)، حلیفة العبادة و التقوی (قسم خورده پرستش و پرهیزکاری)، حبیبة الله، بنت الصفوة (دختر برگزیده)، رکن الهدی (پایه هدایت)، آیة النبوّة، شفیعة العصاة (شفاعت کننده ی گناهکاران)، أمّ الخیره (مادر نیکوکاران)، تفّاحة الجنة (سیب بهشتی)، مطهره، سیدة النساء، بنت المصطفی، صفوة ربها (برگزیده ی پروردگار)، موطن الهدی (جایگاه هدایت)، قرّة العین المصطفی (نور چشم پیامبر)، بضعة المصطفی (پاره ی تن پیامبر)، مهجة قلب المصطفی، بقیة المصطفی (بازمانده پیامبر)، حکیمه، فهمیه، محزونه، مکروبه (دل شکسته)، علیله (بیمار)، عابده، زاهده، قوامه (شب زنده دار)، باکیه (گریه کننده)، بقیة النبوة، صوّامه (بسیار روزه گیر)، عطوفه، رئوفه، حنّانه (غمخوار و با محبت)، برّه (نیکوکار)، شفیعه، انّانه (دردمند)، والدة السبطین (مادر دو نواده پیامبر)، دوحة النبی (شاخسار پیامبر)، نور سماوی (نور آسمانی)، زوجة الوصی (همسر جانشین پیامبر)، بدر تمام (ماه شب چهارده)، غرّة غرّاء (سپیدروی نورانی)، روح ابیه، درّة بیضا (گوهر تابناک)، واسطة قلادة الوجود (حلقه اتصال زنجیره هستی)، درّة بحر الشرف و الجود (درّ دریای شرف و سخاوت)، ولیّة الله (دوست خدا)، سرّالله، امینة الوحی (امین وحی الهی)، عین الله (دیده ی خدایی)، مکینة فی عالم السماء (دارنده ی جایگاه در عالم آسمان)، جمال الآباء (موجب زیبایی پدران)، شرف الابناء، درّة بحر العلم و الکمال، جوهرة العزّة و الجلال، قطب رحی المفاخر السّنیة (چرخ آسیای افتخارات والا)، مجموعة المآثر العلیة (گرد آورنده ی یادگارهای برین)، مشکوة نور الله (چراغدان نور خدا)، زجاجة (شیشه نور خدا)، کعبة امال اهل الحاجة، لیلة القدر، لیلة مبارکة، ابنة من صلّت به الملائکه، قرار قلب امّها، عالیة المحل (بلند جایگاه)، سرّ العظمة، مکسورة الضلع (پهلو شکسته)، رفیض الصدر (سینه شکسته)، مغصوبة الحق، خفیّ القبر، مجهولة القدر، ممتحنه (آزمایش شده)، المظلوم زوجها، المقتول ولدها و کوثر
و الذین قتلوا فی سبیل الله فلن یضلَّ اعمالهم سیهدیهم و یصلح بالهم و یدخلهم الجنة عرفها لهم.
آیات 6-4 سوره محمد
یعنی کسانی که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را ضایع نگرداند و آنان را به سعادت هدایت کند و امورشان را اصلاح نماید و به بهشتی که قبلاً مقامات آن را به آنها شناسانده است، واردشان می سازد.
و جالب است که خداوند قبل از این قسمت از آیه می فرماید : اگر خدا می خواست، از کفار انتقام می کشید و همه را بدون زحمت جنگ شما، هلاک می کرد، این برای آزمایش خلق نسبت به یکدیگر است.
(سوره محمد آیه 4)
در آیه ای دیگر می فرماید :
و من یقاتل فی سبیل الله فیقتل او یغلب فسوف نوتیه اجراً عظیماً.
(74 سوره نساء)
یعنی کسی که در راه خدا جهاد کند، و در راه خدا شهید گردد، یا پیروز شود، پاداش بزرگی به او عطا خواهیم کرد.
از آیات ذکر شده چنین برداشت می گردد که خداوند خود ضایع نشدن عمل شهید را تضمین کرده است و این گونه نیست که اگر به ظاهر در جهاد شکست خورده باشند خون آنها ضایع شده باشد. بلکه در هر حال پیروز می شوند.
در آیه دیگری خداوند پیروزی یا شکست رزمندگان و شهید شدن یا نشدن آنها را یکی از دو نیکی قلمداد می نماید.
قل هل تربصون بنا الا احدی الحسنیین و نحن نتربص بکم ان یصیبکم الله…
(52 سوره توبه)
یعنی بگو آیا درباره ما جز یکی از دو نیکی را انتظار دارید. یا به شهادت می رسیم و یا پیروز می شویم. در هر حال خداوند خون شهید را تضمین کرده و آن را هدر نمی داند.
در زمان پیامبر(ص) نیز منافقین می گفتند اگر مومنین نزد ما بودند و به جنگ نمی رفتند، نمی مردند و کشته نمی شدند، و خداوند در جواب آنها فرمود : که این آرزوهای باطل را حسرت دل آنها خواهد کرد و خداست که زنده می کند و یا می میراند در هر وقت که بخواهد.
لو کانوا عندنا ما ماتوا و ما قتلوا لیجعل الله ذلک حسره فی قلوبهم والله یحیی و یمیت.
(156 سوره آل عمران)
در هر حال خداوند خون شهیدان را پاداشی نیکو که همانا دخول در بهشت است عطا خواهد فرمود.
و یدخلهم الجنة عرفها لهم
(4، سوره محمد)
و در آن مقام به رحمت الهی نائل و به سوی خدا در بهشت خواهند بود.
لئن متّم او قتلتم لالی الله تحشرون.
(158، آل عمران)
در بیان مقام و درجات عالی شهدا و فضیلت شهادت و اجر عمل آنها احادیث فراوانی از ائمه معصومین نقل شده است که این مبحث را با ذکر ترجمه یک حدیث از پیامبر(ص) به پایان می رسانیم.
رسول گرامی اسلام فرمودند :
نیروهای رزمنده هنگامی که تصمیم به شرکت در جنگ می گیرند، خداوند مصونیت آنها را از آتش تضمین می کند. و چون آماده جنگ شوند، فرشتگان به وجود آنها افتخار می کنند. هنگامی که با خانواده خود وداع می کنند ماهی ها و خانه ها گریه می کنند و از گناهان خود خارج می شوند همان گونه که مار از پوست خود خارج می شود. خداوند چهار هزار فرشته را برآنها می گمارد تا از جلو و پشت سرآنان را محافظت نمایند.
_کار نیکی انجام نمی دهند مگر اینکه مضاعف شود. در مقابل هر روز در جبهه ثوابی برابر عبادت هزار مرد عابد … برای ایشان می نویسند. چون با دشمن روبه رو می شوند قلم همه اهل دنیا از درک ثواب آنها عاجز است. و چون به مبارزه با دشمن می ایستند و تیرها را آماده نشانه رفتن به دشمن می کنند و با یکدیگر درآویزند فرشتگان بال های خود را بر سر آنها می گسترانند و برای پیروزی و ثابت قدمی آنها دعا می کنند. هنگام ضرب و زخم، همسر بهشتی و نعمت های الهی بر او فرود می آید. مرحبا به روح پاکی که از بدنی پاک و مطهر خارج شد، بشارت باد بر تو کرامت ها و نعمت هایی که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده است و بر قلب هیچ کسی خطور نکرده است.

By Ashoora.ir & Night Skin