حسین سالار قلبها

بخش دیگر بحث که در همین راستا است این است که ذات اقدس اله رسول خود را به عنوان رحمت جهان شمول معرفى نموده ومى فرماید: وما ارسلناک الا رحمة للعالمین (1) وآیات فراوان دیگرى نیز هست که جهان شمول بودن دعوت نبى اکرم صلى الله علیه و آله و سلم را تفهیم مى کند. از سوى دیگر در سوره احزاب مى فرماید: لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة (2) قطعا رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم براى شما سرمشقى نیکوست. وقتى مقدمه دوم در کنار مقدمه اول قرار داده شود معلوم مى شود که کلمه ?لکم ? خطاب به مردان نیست بلکه خطاب به مردم است وهمانطورى که قبلا بیان شد فرهنگ قرآن فرهنگ محاوره است ودر محاوره وقتى مى گویند مردم منظور مردان در مقابل زنان نبوده بلکه منظور توده ناس است. اگر طبق مقدمه اول رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نذیرا للعالمین رحمة للعالمین کافة للناس است دیگر صحیح نیست که ما در مقدمه دوم بگوییم که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فقط الگوى مردان است بلکه باید گفت او الگوى مردم است. همچنانکه ذات اقدس اله ابراهیم خلیل علیه وعلى نبیا وآله افضل الصلوات را هم اسوه مردم دانسته ومى فرماید: ملة ابیکم ابراهیم (3) این کلمه ?ابیکم ? خطاب به مردم است نه مردان ودر جایى دیگر مى فرماید: قد کانت لکم اسوة حسنة فی ابراهیم والذین معه (4) حقیقتا ابراهیم وهمراهان او براى شما سرمشقى نیکو هستند. یعنى شما مردم به ابراهیم وهمراهان ابراهیم علیه السلام تاسى کنید نه شما مردان. این ضمیر جمع مذکر سالم بر اساس فرهنگ محاوره خطاب به مردم جامعه است نه مردان. قرآن کریم در دو آیه از سوره ممتحنه ما را دعوت به تاسى از ابراهیم خلیل علیه السلام کرده یکى در همین آیه ودیگرى نیز در آیه: لقد کان لکم فیهم اسوة حسنة (5) این نمونه ها نشان مى دهد که انبیا الگوى مردمند نه مردان. اگر انسان وارسته شد مى تواند الگوى دیگر انسانها قرار گیرد. اگر مرد باشد الگوى مردم است نه مردان واگر زن باشد باز الگوى مردم است نه زنان. این مطلب را قرآن کریم به صورت صریح روشن کرده وچهار زن را به عنوان زن نمونه (دو نمونه خوب ودو نمونه بد) ذکر مى کند. زن چه بد وچه خوب نمونه زنان نیست زن نمونه است. فرق است بین این دو مطلب که اگر زن خوب شد آیا نمونه زنان مى باشد یا زن نمونه است؟ چه این که مرد اگر خوب شد نمونه مردان نیست بلکه مرد نمونه است. قرآن کریم مى فرماید: آن که خوب است نمونه مردم است نه نمونه مردان و زن خوب نمونه زنان نیست بلکه زن نمونه است چه این که زن بد نمونه زنان بد نیست بلکه نمونه انسانهاى بد است.

زن لوط و زن نوح

قرآن کریم نمونه مردم بد را با نقل داستان دو زن بد تبیین کرده ومى فرماید: ضرب الله مثلا للذین کفروا امراة نوح وامراة لوط کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخانتاهما فلم یغنیا عنهما من الله شیئا وقیل ادخلا النار مع الداخلین (6) خدا براى کسانى که کافر شدند زن نوح ولوط را مثل آورده که هر دو در نکاح دو بنده از بندگان شایسته ما بودند وبه آنها خیانت کردند وکارى از دست شوهران آنها در برابر خدا ساخته نبود به آنان گفته شد با داخل شوندگان داخل آتش شوید. در این جا خداوند نمى فرماید ?ضرب الله مثلا لللاتی کفرن ? ونمى فرماید ?ضرب الله مثلا للنساء الکافرات ? نمى گوید خدا نمونه زنان بد را ذکر کرد بلکه مى گوید نمونه مردم کافر را ذکر کرد. ضرب الله مثلا للذین کفروا نه ?للنساء? ونه ?لللاتی کفرن ? بنابراین معلوم مى شود این ?للذین کفروا? به معناى مردان کافر نیست بلکه به معناى مردم تبهکار وبزهکار است. منظور از خیانت نیز در اینجا خیانت مکتبى اعتقادى وفرهنگى است ولذا ذات اقدس اله به ما فرمود: لاتخونوا الله والرسول وتخونوا اماناتکم (7) خیانت نکنید به خدا ورسول وخیانت نکنید به امانت هایتان. به پیامبر خیانت کردن یعنى با دین او بد رفتارى کردن. در اینجا که فرمود: زن لوط وزن نوح به این دو پیامبر که یکى از آنها پیامبر اولواالعزم است ودیگرى حافظ شریعت ابراهیم علیه السلام خیانت کردند یعنى مکتبشان را نپذیرفتند واینها نمونه مردم تبهکار وکافرند. بنابراین معلوم مى شود که اگر سخن از ?الذین ? و ?امنوا? ومانند آن است بنابر فرهنگ محاوره منظور مردم هستند نه مردان. ودر همین آیه هم که فرمود قیل ادخلا النار مع الداخلین اگرچه ?ادخلا? همانطورى که تثنیه مذکر است تثنیه مؤنث هم هست اما این که ?داخلین ? را به صورت جمع مذکر سالم ذکر کرد منظور مردم جهنمى هستند نه مردان جهنمى.



نوشته شده در دوشنبه 90 دی 5ساعت ساعت 6:53 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

قرآن مجید کتاب آسمانى ما مسلمانان جهان متضمن تعالیم حیاتبخشى است که ضامن سعادت بشر در این جهان و سراى دیگر مى باشد.

در اعتقاد ما ((قرآن )) وحى آسمانى و کلام الهى است که به وسیله پیک وحى ، جبرئیل امین بر قلب پاک پیغمبر اسلام حضرت ختمى مرتبت محمّد بن عبداللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نازل گردیده است .

تعالیم این کتاب آسمانى که با شواهد و قرائن بسیار، طى چهارده قرنى که از عمر آن مى گذرد، از دست تطاول ایّام مصون و محفوظ مانده است ، با زندگى مرد و زن و پیر و جوان و دارا و ندار، کار دارد. همه را مخاطب ساخته و با آنان سخن گفته و تکالیف همه را روشن کرده است .

به همه مى گوید از جانب خداى آفریننده وظایفى دارند که باید آنها را بدانند و به عنوان ایفاى نقش بندگى و عبودیت انجام دهند.

مجموعه این وظایف و تکالیف فردى و اجتماعى که ما آنها را احکام و قوانین قرآنى مى دانیم و گفتار خداست که در بیش از پانصد آیه قرآن آمده است ، زیر بناى دین مبین اسلام است .

اسلام یعنى آنچه در قرآن آمده است یا پیغمبر توضیح داده و تشریح کرده است و باید تسلیم آن شد؛ چون صددرصد به نفع جامعه انسانى مى باشد.

گذشته از احکام و قوانینى که آیین جهانى اسلام بر اساس آن استوار است ، قرآن مجید بسیارى از مباحث اخلاقى و علمى و تربیتى را نیز به منظور تهذیب فرد و اجتماع بیان مى دارد که از هر جهت جالب ، جامع و آموزنده است .

این قسمت را قرآن مجید در خلال سرگذشت پیغمبران پیشین و امتهاى ایشان یادآور مى شود، به طورى که دو سوم آیات قرآنى را همین آیات تشکیل مى دهد. یعنى قص و رویدادهاى اقوام و ملل روى زمین از قدیمترین ازمنه تاریخ بشر تا عصر ظهور اسلام که باید آن را کار بزرگ و چشمگیر قرآن مجید دانست .

قرآن ، حقایق زندگى عالم انسانى و علل و موجبات ترقى و تکامل جوامع بشرى یا انحطاط و سقوط آنها را به تفصیل شرح مى دهد. قرآن بازگو مى کند که چگونه بعضى از اقوام به واسطه جبهه گیرى در مقابل انبیاى عظام و پیغمبران راستین ، عکس العملهاى نامطلوبى نشان دادند و موجبات ذلت ، خوارى و هلاکت خود را فراهم ساختند و از این راه نام ننگى از خود به یادگار گذاردند. همچنین شرح مى دهد برخى دیگر با اینکه مردمى اندک بودند، چسان با پذیرش تعالیم انبیا و نصایح مشفقانه آنان ، راه صحیح زندگى را برگزیدند و با افتخار و سرفرازى تحت رهبرى آن ذوات مقدس به حیات خود ادامه دادند.

قرآن بدینگونه درصدد آن است که اقوام بعدى با آگاهى از آنچه راجع به اقوام گذشته در این کتاب گرانقدر آسمانى آمده است ، از دسته نخست عبرت بگیرند و اندیشه و کار دسته دیگر را سرمشق خود قراردهندتا به سعادت دو جهان نایل گردند و با سعى و کوشش خودبه کمال مطلوب انسانى برسند.

پیامبراسلام صلّى اللّه علیه و آله و سلّم قرآن مجید را به عنوان وحى الهى توسط جبرئیل امین در مدت 23 سال تلقّى نمود و به صورت کنونى در اختیار پیروان خود قرارداد.

مسلمانان از همان روزگار نخستین صدراسلام با عمل به قرآن مجید، قسمت عمده معموره دنیا را به زیر پرچم درآوردند و تمدنى عظیم تشکیل دادند. در این تمدن عظیم و قلمرو پهناور، مسلمین ، ملل مختلف جهان را از نعمت آزادى و حقوق فردى و عدالت اجتماعى و صلح عمومى و مساوات و برابرى برخوردار ساختند، چنانکه به اعتراف دوست و دشمن در هیچ قوم و ملتى سابقه نداشته است و خود، قرنها به عنوان ملت نمونه جهان بر آنان حکم مى راندند.

آنچه در قرآن آمده است بر اساس خیر و صلاح جامعه انسانى و مصلحت نوع بشر است . از آنجا که قرآن سخن حق و کلام الهى و از فراز آسمانها و زمان و مکان آمده است ، همگى متقن ، سنجیده و حساب شده است . آنچه درباره مرد و زن و دنیا و آخرت گفته و آن را موجب نیکبختى یا عامل بدبختى آنان دانسته است ، همگى بر اساس آخرین تجربیات علمى و جهان بینى انسان است به طورى که هم اکنون نیز اگر مردم روى زمین آنها را مورد توجه قرار دهند و درست به مرحله عمل در آورند، خود را در هاله اى از واقعیت و معنویت و تکامل علمى و عقلى خواهند دید و زن و مرد پیر و جوان در کمال امن و امان و خوشى و خوشبختى و سلامتى و سعادت و رفاه و آسایش به سر خواهند برد.

با توجه به این واقعیت است که مى گوییم تعالیم قرآنى و قوانین اسلامى و مباحث اخلاقى و آنچه قرآن و اسلام در اصول و فروع گفته است بدون استثنا هماهنگ با نیازهاى جوامع بشرى در هر عصر و زمانى است و همه بر پایه تعقل ، حکمت و مصلحت است .

((قرآن )) راهنمایى مى کند و راه مى گشاید، آنگاه افراد بشر را آزاد مى گذارد تا صلاح و فساد خود را شناخته و هر کدام را که خواستند برگزینند. در این خصوص نه اجبارى در کار است و نه تحمیلى بلکه حقیقت را روشن مى سازد و تنها اوست که با اراده و اختیار باید تصمیم بگیرد و آینده خود را تعیین کند.

یکى از موضوعاتى که در قرآن مجید از آن سخن به میان آمده ، زنانى هستند که در خلال قصص قرآنى و رویدادهاى تاریخى شناخته شده اند. این زنان گروهى خوب و گروهى بد بوده اند و به همین جهت نیز در قرآن از آنان سخن رفته است .

قرآن در این مورد مى خواهد نقش زن را در دو قطب مثبت و منفى ، با ایمان و بى ایمان روشن سازد تا سرگذشت آنان براى زنان مسلمین ، هم سرمش باشد و هم عبرت . سرمشق از زنان پارساى نام آفرینى که منشاء دگرگونیهاى مثبت بودند و عبرت از آنان که فکر و کارشان در قطب مخالف ، باعث انحطاط فضیلت انسانى و بدنامى خود و گرفتارى دیگران گردیدند.

قرآن در این سنجش ، سیماى جمعى از زنان با ایمان و خداشناس را که از عقل خدادادى بهره گرفتند و آبرویى به خود و کسان خویش و همنوعان عصر خود دادند، نشان مى دهد. همچنین نیمرخ نازیباى برخى دیگر را که باعث ننگ محیط و دردسرهاى زیادى گشتند آشکار مى سازد تا نقل این قسمت و شناخت آن دو دسته براى زنان مسلمان نقشى سازنده داشته باشد. مضافا به اینکه با شناخت این دو دسته از زنان ، واقعیت زن و چهره حقیقى نیمى از اجتماع بشرى را به خوبى مى توان از لابلاى حوادث گذشته دید و به نقش هر کدام به خوبى واقف گردید.

باید یادآور شویم که قرآن مجید در دو مورد از زن سخن گفته است : یکى از حقوق و حدود آنان به عنوان یک فرد انسان و تکالیف خاص و حقوق و حدود شرعى که دارند که ما به آن ((حدود و حقوق زن در قرآن )) مى گوییم و در سوره هاى عدیده قرآن آمده است ، بخصوص سوره ((نساء)) یعنى سوره اى که از حقوق زن سخن رفته است (3).

مورد دیگر، داستان بعضى از آنان است که در ضمن داستانهاى واقعى که در امتهاى پیشین بوده یا در زمان پیغمبرما روى داده ، آمده است . منظور ما در اینجا این قسمت است که از نظر اخلاقى خواستیم بازگو کنیم تا یک زن و دختر مسلمان بداند از چه زنانى در قرآن سخن به میان آمده و آنها کیانند و چه سرگذشتى داشته اند و چه کرده بودند؟

 



نوشته شده در دوشنبه 90 دی 5ساعت ساعت 6:50 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

فالذین هاجروا و اخرجوا من دیارهم و اوذوا فی سبیلی و قاتلوا و قتلوا لا کفّرن عنهم سیئاتهم و لادخلنهم جناتٍ تجری من تحتها الانهار ثواباً من عند الله و الله عنده حسن الثواب

((195 آل عمران))

آنان که از وطن خود هجرت کردند و از دیار خود بیرون رانده شدند و در راه خدا رنج کشیدند، جهاد کردند و کشته شدند، همانا بدی های آنان را می پوشانیم و آنان را به بهشت هایی که از زیر درختان آن نهرهای آب، جاری و روان است، داخل می کنیم و این پاداشی است از جانب خدا و پاداشی که از جانب خدا باشد نیکوست.   در این آیه اشاره شد که خداوند همه بدی های کشته شدگان در راه خدا را نادیده می گیرد و بعلاوه از جانب خود به آنان نیکوترین پاداش را عطا می کند.

در همین رابطه احادیثی نیز ذکر شده است که به برخی از آنها اشاره می نمائیم.

قال النبی(ص) :

فاذا ودَّعهم اهلوهم بکت علیهم الحیتان و البیوت، تخرجون من ذنوبهم کما تخرج الحیة من سلخها.

(کشف الاسرار وعده الابرار، ج2، ص347)

یعنی چون رزمندگان با اهل و خانواده خود خداحافظی کنند، ماهی ها و خانه ها، بر آنها می گریند و از گناهان خود خارج می شوند، همانگونه که مار، از پوست خود خارج می شود.

در حدیث دیگری که قبلاً ذکر شد و پیامبر شش خصلت را برای شهیدان ذکر نمودند اولین خصلت این بود که : اولین قطره خونی که از شهید بر زمین ریخته می شود گناهانش بخشیده و آمرزیده می گردد. که این لفظ در احادیث دیگری هم تکرار شده است.

امام صادق(ع) نیز در روایتی می فرمایند :

من قتل فی سبیل الله لم یعرفه الله من سیئاته

(وسایل الشیعه، ج11، ص9)

یعنی کسی که در راه خدا به شهادت نائل شود، هیچ یک از گناهان و بدی هایش به او ارائه نخواهد شد یعنی از همه آنها چشم پوشی خواهد شد.

و در تفسیر آیهان لا خوف علیهم و لا هم یحزنون

 (170 آل عمران)

نیز آورده اند که به شهیدان بشارت می دهند که از گناهان گذشته خوفی نداشته باشند. زیرا خداوند گناهانشان را با شهادت پاک می سازد.

و در حدیثی دیگر از پیامبر(ص) سوال شد که چرا شهید مورد آزمایش و سوال واقع نمی شود؟ پیامبر(ص) فرمود زیرا شهید در زیر برق شمشیر آزمایش خود را به پایان رسانده است.



نوشته شده در دوشنبه 90 دی 5ساعت ساعت 6:44 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون، فرحین بما آتاهم من فضله و یستبشرون بالذین…

در این آیات خداوند بعد از اینکه می فرماید شهیدان را مرده مپندارید اشاره می کند به اینکه شهیدان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند(عند ربهم یرزقون) که در این قسمت از آیه به ارتزاق شهیدان اشاره شده است. لذا اگر نوعی حیات مجازی برای شهیدان فرض نمائیم با ارتزاق منافات دارد پس باید حیات را حقیقی در نظر گرفت. زیرا ارتزاق از ویژگی های موجود زنده و حقیقی است و چون خداوند درباره شهیدان گفته است که نزد پروردگارشان، ارتزاق می کنند لذا شهید نمی تواند زنده حقیقی نباشد.

در این آیات، سپس خداوند می فرماید : شهدا به خاطر آنچه که خداوند از فضل خود به آنهاارزانی نموده است خوشحال وشادمانند ، ودر تفسیر مجمع البیان آمده است که این خوشحالی به خاطر نعمت های بهشتی است که خداوند نصیبشان نموده است .

وبرخی نیز گفته اند این خوشحالی بخاطر رسیدن آنها به مقام حقیقی ولایت و عبودیت است.

 شهدا به آن مومنانی که هنوز به آنها نپیوسته اند و بعد در پی آنها به راه آخرت خواهند شتافت مژده و بشارت می دهند که از مردن نترسید واز خوف از دست دادن متاع دنیا غم مخورید . وآنها را به فضل و نعمت خدا بشارت می دهند و این که خداوند اجر اهل ایمان را ضایع نمی کند.

بنابراین شهدا به واسطه نعمت های خدادادی مسرور و خوشحالند و می خواهند این خوشحالی را با دیگران که به آنها ملحق می شوند تکمیل نمایند و مایلند که به آنها بشارت داده شود که ترس و اندوهی به خود راه ندهند .

در تفسیر مجمع البیان برای این موضوع سه دلیل ذکر نموده اند :

1-شهدا از وضع برادران مومن خود که در دنیا زنده اند و در راه خدا به جهاد مشغول هستند اظهار سرور می نمایند.

2-قول دوم این است که نامه ای به شهیدان ارائه می شود که در آن اسامی برادران ایمانی آنها ، که به درجه شهادت نایل و به آنها ملحق خواهند شد ، ثبت است و شهیدان با دیدن این اسامی خوشحال خواهند شد.

3-مراد از(( لم یلحقوا بهم)) مومنانی هستند که در فضل ومقام به آنها نرسیده اند ولی به واسطه ایمان، مقامی عظیم دارند .

در همین رابطه حدیثی از پیامبر (ص) نقل گردیده است که بی مناسبت نیست آن را ذکر نماییم وآن این که :

از پیامبر اکرم (ص)نقل شده استکه شهید دارای سه خصلت است :

عند اول قطرة  من دمه یکفرعنه کل خط ویری مقعده فی الجنة، و یزوج من الحور العین، و یومن من الفزع الاکبر ومن عذاب القبر، ویحلی حلی الایمان

یعنی با ریختن اولین قطره خون شهید همه خطاها وگناهانش بخشیده و نادیده گرفته می شود ودیگر این که جایگاه خود را در بهشت می بیند و از همسران بهشتی اختیارمی کند و هم چنین از فزع اکبر ( گریه و زاری ) و عذاب قبر در امان است و از لباس های بهشتی بر او می پوشانند.

این حدیث و امثال آن دال بر جاودانگی و جایگاه رفیع و حیات حقیقی شهیدان دارد.

در حدیث دیگری از پیامبر (ص) نقل شده است که رسول اکرم (ص) در روز احد بالای سر ((مصعب بن عمیر)) ایستاد و برای او دعا کرد و سپس گفت :

انّ رسول الله یشهد انّ هولاء شهداء عند الله یوم القیام  فاتوهم زوروهم وسلمو علیهم فوالذی نفسی بیده ، لا یسلم علیهم احد الی یوم القیامه ، الاّ ردّوا علیه ، یرزقون من ثار الجن   ووتح  .

(کشف الاسرار،ج1 ، ص417 )

یعنی رسول خدا گواهی می دهد که شهدا شاهدان من نزد خدا در روز قیامت هستند. بیایید و ایشان را زیارت کنید ، بر اینان سلام کنید ، که سوگند به آن که جانم در دست اوست ، هیچ کس نباشد که بر آنها سلام کند الا اینکه جوابش را می دهند . وآنها از میوه های بهشتی وهدایای آن روزی داده می شوند .

این حدیث نیز دلالت بر زنده بودن شهدا دارد و نیز دلالت بر لزوم زیارت آنان دارد.

در آیه دیگری از قرآن کریم نیز به روزی شهدا اشاره شده است آن جا که می فرماید :

والذین هاجروا فی سبیل الله ثم قتلوا اوماتو لیرزقنّهم اللّه رزقا حسنا وان اللّه لهو خیر الرازقین لیدخلنّهم مدخلا یرضونه.

(58 و 59 سوره حج)

یعنی آنان که در راه رضای خدا، از وطن هجرت نمودند و در راه دین خدا کشته شدند و یا مرگشان فرا رسید، البته خداوند، رزق و روزی نیکوئی در بهشت ابد نصیبشان  می گرداند که همانا خداوند بهترین روزی دهندگان است. خداوند به آنان در بهشت منزلی عنایت کند که بسیار به آن راضی و خوشنود باشند.

در این آیه پس از این که از رزق و روزی شهدا با نام رزق حسن و نیکو یاد می کند جایگاه آنان را در بهشت معرفی و آنرا مقام رضوان و رفیع می داند. حقیقت رزق شهدا در جهان دیگر بر ما پوشیده است لیکن می دانیم که رزق آنها از جانب خداست.



نوشته شده در دوشنبه 90 دی 5ساعت ساعت 6:39 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin