سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























حسین سالار قلبها

غروب بود و غمی می وزید در کوچه
و پلک فاجعه ای می پرید در کوچه

هوا گرفته زمین تیره آسمان ها تار
غروب بود و شب امّا رسید در کوچه

در امتداد دو دیوار سنگی نزدیک
فرشته ای پر خود می کشید در کوچه

و کودکی که پر چادری به دستش بود
کنار مادر خود می دوید در کوچه

مسیر خانه همین بود وچشم او می دید
چگونه راه به پایان رسید در کوچه

در امتداد دو دیوار سنگی نزدیک
چهل نفر همه از سنگ دید در کوچه

به خشم پنجه ی خود می فشرد نامردی
همانکه لب ز غضب می گزید در کوچه

کشید چادر مادر، بیا که برگردیم
کبوترانه دلش می تپید در کوچه

چه شد که زد، چه به روزش رسید با سیلی
صدای مادر خود می شنید در کوچه

چه شد که زد، که ز دیوار هم صدا آمد
به ضربه ای نفسی را برید در کوچه

غروب بود و دلی مثل گوشواره شکست
و کودکی شده مویش سپید در کوچه



نوشته شده در یکشنبه 91 فروردین 27ساعت ساعت 2:5 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

بسم رب العشق، رب العالمین

عشق مولایم امیرالمؤمنین

عشق مولا بضعه طهاستی

حضرت صدیقه کبراستی

فاطمه تعبیر دوری از عذاب

بهترین(برترین) تفسیر از ام الکتاب

مادر یکتای هستی از عدم

مادر لوح و قلم، روح قسم

جسم ناسوتی او روح فلک

روح لاهوتی او جسم ملک

دست تقدیر خدا بر عالمین

مادر ارباب مظلومم حسین

حجت کبری ست بر کل حجج

بادعایش می رسد یوم الفرج

جنتی که زیر پای مادر است

خاک پای دختر پیغمبر است

آنکه حق جنت به او تقدیم کرد،

نار را جنت به ابراهیم کرد

انبیا درّند و دریا فاطمه

«لَم یَکُن» ایجاد «لَو لا فاطِمِه»

ارث مادر بر تمام اولیا

علم و حلم و صدق و تسلیم و رضا

در امامت گر علی تکثیر شد

بچه شیر از شیر مادر شیر شد

تا امید جود از دادار از اوست

رونق بازار استغفار از اوست

حق چودر محشر هویدا می شود

مؤمن از مجرم مجزا می شود

روح در عشاق او چون می دمند

صور «أینَ الفاطِمیّون» می دمند

خلق در محشر پیاده او سوار

هاتفی آواز می دارد : «کنار!

کور باد و دور باد هرکس که هست

هان که اجلال نزول فاطمه است»

«آمده عرش خدارا قائمه

آمده ناموس یزدان فاطمه»

(استدلال رو گوش کن):

گفت احمد مرتضی جان من است

حافظ زهرا و قرآن من است

ناجی کل بشر هستیم ما

امت خود را پدر هستیم ما

حال اگر باب مسلمانان علی است

مادر خود خوب فهمیدیم کیست

(پس مادر فاطمه است؛ نشونه داری ؟)

روز وصل دوست داران یاد باد

یاد باد آن روزگاران یاد باد

یاد پشت خاکریز جبهه ها

یاد یاران عزیز جبهه ها

یاد مجنون و شلمچه یاد هور

یاد کارون و فرات و کرخه نور

نام سرداران برادر بود و بس

فاطمه در جبهه مادر بود و بس

مادریّش را چو باور داشتیم

گرد خود صدها برادر داشتیم

داغ مادر جان مارا شمع کرد

گرد فرزند رشیدش جمع کرد

(برادریم دیگه؛ خبر می خوام بدم :)

ای برادر حال مادر خوب نیست

پای بستر حال حیدر خوب نیست

فاطمه در غشوه های احتضار

مرتضی در رعشه های اضطرار

گوش دل های همه در پشت در

بر وصیت های مادر با پدر

فاطمه آواز دارد زیر لب:

فاطمه یک نغمه دارد زیر لب

صحبت از کفن است و دفن نیمه شب

(گوشت رو روی در بذار)

صحبت از بی یار و بی یاور شدن

غسل دادن از ورای پیر(و)هن

صحبت سجاده و چادر نماز

نیمه شب زینب و راز و نیاز

(داره حرف می زنه با علی):

ای که غم ها را عسل کردی علی

پس چرا زانو بغل کردی علی

ای به جنت هم نشین فاطمه

ای امیرالمؤمنین فاطمه

ای که بر ارض و سماء هستی امیر

جان زهرایت سرت بالا بگیر

آنکه باید اینچنین باشد منم

شرمگین و دل غمین باشد منم

خواستم یاری کنم اما نشد

ریسمان از دست هایت وانشد

مرگ چون آید برآید کام من

گریه کن بر من و بر ایتام من

شد صدای فاطمه آرام تر

ای برادر ها همه آرام تر

(داره آروم حرف می زنه، شما آروم گریه کنید من بشنوم)

ناله ی جانسوز می آید به گوش

صحبت از یک روز می آید به گوش

صحبت از یک روز گرم و آتشین

داستان یک بدن روی زمین

داستان خیمه ی افروخته

دختران و گیسو(و)ان سوخته

(چی داره می گه فاطمه(س))

ماجرای مادر بی طفل چیست؟

ساقی تشنه کنار آب کیست؟

قصه ی سرباز در گهواره چیست؟

داستان گوش های پاره چیست؟

دیگه فاطمه داره روضه می خونه:

آه ... داستان سربریدن از قفا

غارت دار و ندار خیمه ها

بارش باران سنگ از روی بام

صحبت از بازار شوم شهر شام

زینب و بند اسارت ... وای وای

اهل بیت و این جسارت .. وای وای



نوشته شده در یکشنبه 91 فروردین 27ساعت ساعت 2:4 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

من بی قرار روضه ی زهرای اطهرم
خدمتگزار روضه ی زهرای اطهرم
روزی که روزی همه را داد ذوالمنن
بر من ولای فاطمه را داد ذوالمنن
با مهر او حوالی عشق خدا شدم
دیوانه ی ولای علی مرتضی شدم
با مهر او حیات مجدد گرفته ام
اسلام واقعی ز محمد گرفته ام
یک شب که خواب آمد و هست مرا گرفت
دیدم نگار آمد و دست مرا گرفت
فارغ دلم ز فکر غم انتظار کرد
آمد قرار سینه مرا بی قرار کرد
روح مرا به وادی عشق خدا کشید
در مجلس منوری از انبیا کشید
دیدم تمام در بر آدم نشسته اند
با احترام محضر خاتم نشسته اند
آنجا خلیل خادم و جبرئیل سینه زن
موسی کلیم همره او مانده از سخن
عیسی مسیح گوشه ای از مجلس خدا
در زمزمه بیا قمر نرگس خدا
ناگه نگار بر سر منبر نهاد پا
این گونه گفت مدحت زهرای مصطفی
بسم اللهش سلام به زهرای عشق بود
روضه نبود جنت اعلای عشق بود
بعد از سپاس خالق یکتا امیر عشق
گفتا سلام مادر خیر کثیر عشق
اول سلام بر سکنات الهی ت
دوم سلام بر وجنات الهی ت
سوم سلام بر دل پر از خدای تو
بر دست های زخمی و مشکل گشای تو
چهارم سلام بر همه ی جلوه های تو
بر گریه های نیمه شب و ربنای تو
پنجم سلام بر تو و بابات مصطفی
بر همسر غیور و صبور تو مرتضی
مادر سلام بر تو و اولاد پاک تو
مانده هنوز مخفی از خلق خاک تو
مادر سلام بر همه ی غصه های تو
بر غربت مدینه ی کرب و بلای تو
مادر سلام بر خم ابروی زخمیت
بر پهلوی شکسته و بازوی زخمیت
مادر سلام بر تو و تابوت چوبیت
بر آفتاب دیده ی پاک و غروبیت
مادر سلام بر همه ی ناله های تو
آتش گرفت خاک زمین زیر پای تو
اینجای روضه یار گریبان درید و گفت
آه از درون سینه ی خسته کشید و گفت
مادر سلام بر تو و حیدر که شب نخفت
بر غنچه ای که در وسط شعله ها شکفت
فریاد وای از همه ی انبیاء بلند
آواز آه از دل عرش خدا بلند
اما سخن میان زبانها ادامه داشت
او می سرود روضه و غوغا ادامه داشت
ناگه کلام رنگ خدایی تری گرفت
شوری عجیب مجلس پیغمبری گرفت
زهرا اگر نبود خدا عالمی نداشت
زهرا اگر نبود علی پرچمی نداشت
زهرا اگر نبود تکامل فسانه بود
حتی خدا بدون دلیل و نشانه بود
زهرا اگر نبود سعادت سراب بود
فریاد وا خدا به خدا بی جواب بود
زهرا اگر نبود هدایت ضلال بود
فهمیدن نجات و تعالی محال بود
زهرا اگر نبود شفاعت خرافه بود
حتی قلم ز جرم خلایق کلافه بود
زهرا اگر نبود ولایت هلاک بود
دین خدا و عشق علی زیر خاک بود
زهرا اگر نبود کسی سینه زن نبود
از شور و عشق و نغمه ی مستی سخن نبود
کم کم اذان صبح شد و حرف ناتمام
مولا نمود بحر نماز شبش قیام
ناگه به خویش آمدم و غرق التهاب
دیدم که خواب بودم و با چشم پر ز آب
روی لبم نوای غریبانه ای نشست
بغضم به یاد خواب خوش دیشبم شکست
گفتم سلام مادر اعجاز فاطمه
سوز مرا به گریه نما ساز فاطمه



نوشته شده در یکشنبه 91 فروردین 27ساعت ساعت 2:2 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

 

از تیغه ی تیز باد خزون

می ریزه گلبرگ های یاسمون

چشم های زهرا از روی علی

مثل ابر سرخِ تو آسمون

ناله ناله، صدای مادر، بین آتیش بین دوده

شاخه شاخه، گل شکسته، یا سیاهِ یا کبودهِ

طناب روی، دستای علی

طوفان و موج، دریای علی

همه خوشیِ، دنیای علی

ماه تمومه، شب های علی

به روی خاک، به پای علی

مادر ما و زهرای علی

کاسه ی خونِ چشمای علی

ضربه ضربه، غلاف تیغ و روی و پهلو، دست و بازو

دسته دسته، فرشته ها در، زیر و دست و پای بانو

ناله ناله، صدای مادر، بین آتیش بین دوده

شاخه شاخه، گل شکسته، یا سیاهِ یا کبودهِ

دشمنا علی رو بردند

تو کوچه ها علی رو بردند

به پیش چشمای غریب و آشنا، علی رو بردند

از توی شعله ها، علی رو بردند

با اشک و ناله ها، علی رو بردند

میون خنده ها، علی رو بردند

جلوی چشم بارونی بچه ها، علی رو بردند

یکی نَزَد صدا، میون کوچه ها، که چرا علی رو بردند

یکی جونش به لب اومده

به زیر دست و پا، علی رو بردند

گریه گریه، چشای زینب، ابر اشک عالمینه

پاره پاره، دلای گریون، غصه هاشون از حسینِ

ناله ناله، صدای مادر، بین آتیش بین دوده

شاخه شاخه، گل شکسته، یا سیاهِ یا کبودهِ



نوشته شده در یکشنبه 91 فروردین 27ساعت ساعت 1:59 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

تو بستر ببین مادر خمیده

نفس می کشه بریده بریده

می ترسم خزون بشه

می ترسم بهار نشه

می ترسم که مادرم

می خوابه، بیدار نشه

آروم آروم، خسته، مادر خوابه

چشماشو باز بسته، مادر خوابه

گریه ها آهسته، مادر خوابه

وااای وااای مادر ای مادر

تب داغ تو، تمومی نداره

دیگه موندنت، دَوومی نداره

پژمرده، شده همه گل های تو باغچه مون

شب تا صبح، بهت می گم، امشب هم با من بمون

ابر تاره، گونه ات، پُرِ بارونه

التهاب بازوت، بی درمونه

از تب بی تابی، چشمات خونِ

گریه ها آهسته، مادر خوابه

آروم آروم، خسته، مادر خوابه

چشماشو باز بسته، مادر خوابه

گریه ها آهسته، مادر خوابه

وااای وااای مادر ای مادر

دیشب باز تو خواب ناله می کشیدی

دلت می تپید، خواب کیو دیدی

دیشب باز تو خواب ناله می کشیدی

می گفتی نزن، خواب کیو دیدی

کاش می شد برا خودت

یک دفعه دعا کنی

اینجوری دلت می یاد

زینب رو رها کنی

رنگ و روی خونه، خشک و زرده

روز و شب هم مثلِ آه و درده

موندنت تو بستر، پیرت کرده

گریه ها آهسته، مادر خوابه

آروم آروم، خسته، مادر خوابه

چشماشو باز بسته، مادر خوابه

گریه ها آهسته، مادر خوابه

وااای وااای مادر ای مادر



نوشته شده در یکشنبه 91 فروردین 27ساعت ساعت 1:58 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

 

یه گل یاس شکسته شاخه هاش از هم گسسته

باغبون خسته ی خسته کنار گلش نشسته

گل یاس یاس بهشته روی گلبرگاش نوشته

که فقط تو این زمونه عشق حیدر منو کشته

فاطمه آروم جونم گل یاس قد کمونم

دعا کن اگه تو رفتی دیگه من زنده نمونم

ای همیشه همنشینم ای امیرالمومنینم

دعا کن تا من بمیرم اشک چشماتو نبینم

بعد تو سیاهی بخته زندگی بی تو چه سخته

بمیرم که از لب تو خون میریزه لخته لخته

مادر مادر وای مادر

مادر مادر وای مادر

سه ماهه که چشمای من روی مادرو ندیده

چادری که رنگ خاکه روی صورتش کشیده

سه ماهه واسه عیادت در این خونه نخورده

سه ماهه با دست مادر به موهام شونه نخورده

سه ماهه تنور خونه دیگه خاموشه و سرده

تا نفس میکشه مادر نفسش برنمیگرده

هنوزم به زیر چادر بدنش داره میلرزه

میبینم تو خواب حسنش داره میلرزه

وقتی خواب میاد به چشمام شبایی که غم میارن

میبینم موهامو بافته دستایی که جون ندارن

سه ماهه عزا گرفتی چرا پا نمیشی از جا

سه ماهه عزا گرفتی چرا پا نمیشی از جا

مادر مادر وای مادر

مادر مادر وای مادر



نوشته شده در یکشنبه 91 فروردین 27ساعت ساعت 1:56 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

از تیغه ی تیز باد خزون

می ریزه گلبرگ های یاسمون

چشم های زهرا از روی علی

مثل ابر سرخِ تو آسمون

ناله ناله، صدای مادر، بین آتیش بین دوده

شاخه شاخه، گل شکسته، یا سیاهِ یا کبودهِ

طناب روی، دستای علی

طوفان و موج، دریای علی

همه خوشیِ، دنیای علی

ماه تمومه، شب های علی

به روی خاک، به پای علی

مادر ما و زهرای علی

کاسه ی خونِ چشمای علی

ضربه ضربه، غلاف تیغ و روی و پهلو، دست و بازو

دسته دسته، فرشته ها در، زیر و دست و پای بانو

ناله ناله، صدای مادر، بین آتیش بین دوده

شاخه شاخه، گل شکسته، یا سیاهِ یا کبودهِ

دشمنا علی رو بردند

تو کوچه ها علی رو بردند

به پیش چشمای غریب و آشنا، علی رو بردند

از توی شعله ها، علی رو بردند

با اشک و ناله ها، علی رو بردند

میون خنده ها، علی رو بردند

جلوی چشم بارونی بچه ها، علی رو بردند

یکی نَزَد صدا، میون کوچه ها، که چرا علی رو بردند

یکی جونش به لب اومده

به زیر دست و پا، علی رو بردند

گریه گریه، چشای زینب، ابر اشک عالمینه

پاره پاره، دلای گریون، غصه هاشون از حسینِ

ناله ناله، صدای مادر، بین آتیش بین دوده

شاخه شاخه، گل شکسته، یا سیاهِ یا کبودهِ



نوشته شده در یکشنبه 91 فروردین 27ساعت ساعت 1:54 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

مادر مگه چند سالته

آرزوی مردن نکن

زخم در، رو پر و بالته

فکر پر کشیدن نکن

دعام اینه که خوب خوب بشی

دوباره خونمونو شاد کنی

باید بمونی تا یه روز بیاد

داداش حسنم و دوماد کنی

خونه بی تو، بی روحه

بی تو شبها ،تاریکه

از نگاهت، معلومه

وقت رفتن، نزدیکه

مادر مگه چند سالته

آرزوی مردن نکن

زخم در، رو پر و بالته

فکر پر کشیدن نکن

مادر مگه چی دیدی که

این جوری زمین گیر شدی

صورتت چه پریشون شده

یک شبه چقدر پیر شدی

پیچیده تو تموم شهرمون

حکایت تو و شهامتت

ولی حالا که توی بستری

کسی نیومده عیادتت

تا چشماتو، می بندی

بابا انگار ،میمیره

انتقام، اشک تو

کی برامون می گیره

مادر مگه چند سالته

آرزوی مردن نکن

زخم در، رو پر و بالته

فکر پر کشیدن نکن

مادر چرا مونده هنوز

خاک کوچه رو چادرت

خونمون، تو سکوته

ولی ،گریه ی می کنه دخترت

مادر مگه چند سالته

آرزوی مردن نکن

زخم در، رو پر و بالته

فکر پر کشیدن نکن



نوشته شده در یکشنبه 91 فروردین 27ساعت ساعت 1:52 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

 

یک عده آمدند و در خانه را زدند

یک عده آن طرف ، همه در عشق جا زدند

بردند حق شیر خدا را ،حرامیان

بر گفته ی رسول خدا پشت پا زدند

او گفته بود فاطمه جانان مصطفاست

او گفته بود فاطمه جانانه ی من است

جان رسول ر ا، پس در ، از قضا زدند

وقتی طناب دور گلوی علی فتاد

خنده به حاله بی کسیه مرتضی زدند

بردند شیر بدر و احد را ز بیشه اش

آتش به جان حضرت خیر النسا زدند



نوشته شده در یکشنبه 91 فروردین 27ساعت ساعت 1:51 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

زهرا اگر نبود خدا مظهری نداشت

توحید انعکاس نمایانتری نداشت

جز در مقام عالی زهرا فنا شدن

ملک وجود فلسفه دیگری نداشت

زهرا اگر در اول خلقت ظهور داشت

دیگر خدا نیاز به پیغمبری نداشت

فرموده اند در برکات وجود او

زهرا اگر نبود علی همسری نداشت

محشر بدون مهریه همسر علی

سوگند می خوریم شفاعتگری نداشت

حتی بهشت با همه نهر های خود

چنگی به دل نمیزد اگر کوثری نداشت

دیروز اگر به فاطمه سیلی نمی زدند

دنیا ادامه داشت دگر محشری نداشت



نوشته شده در یکشنبه 91 فروردین 27ساعت ساعت 1:46 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin